فیدل کاسترو رهبر انقلاب کوبا که در کارنامهاش ۶۳۸ بار قصد ترورش توسط آمریکا و متحدانش را دارد درگذشت.
آنچه از سوی محافل رسانهای و سیاسی بسیار مورد تاکید قرار میگیرد آن است که کاسترو آخرین رهبر کمونیست و وابسته به شوروی سابق در آمریکای لاتین بوده و با درگذشتش عملا کمونیسم در این منطقه با بحران مواجه خواهد شد. هر چند که دیدگاه کمونیستی و گرایشات چپگرایانه از خصوصیات کاسترو عنوان میشود اما بررسی زندگی و رفتارهای وی نشان میدهد که وی بیش از آنکه یک کمونیست باشد یک انقلابی وطنپرست و ضد امپریالیسم است.
در دهه ۱۹۹۰وقتی شوروی سابق از هم فروپاشید و به نقلی بلوک شرق از میان رفت به رغم آنکه بسیاری از کشورها حتی روسیه بر جای مانده از شوروی گرایش به آمریکا یافتند، کاسترو همچنان بر اصل ضدیت با نظام سلطه ادامه داد و این خود نشانگر آن است که کوبا در دوران کاسترو نه در چارچوب تفکرات کمونیستی بلکه در قالب نگاه استقلالخواهانه و ضد آمریکایی طی طریق کرده است. رویکردی که بر خلاف ادعاهای مطرح شده نه منسوخ شده و برگرفته از تفکرات کمونیستی بلکه برآمده از خواست ملتهای منطقه است. در دوران کاسترو رهبران بزرگی در بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین در راس قدرت قرار گرفتند که افرادی همچون آلنده، چاوز، خانم فرناندز، داسیلوا، کورهآ، مورالس، اورتگا و... در این جمع میباشند.
نکته مهم آنکه شخصیت کاسترو زمینه ساز شکلگیری اتحادیههای منطقهای همچون آلبا، مرکوسور و...شد در حالی که رویکرد مردمی به جبهه ضد امپریالیسم را نیز رقم زد. در باب این ادعا که وی را آخرین بازمانده تفکرات کمونیستی میدانند یک سوال اساسی مطرح است و آن اینکه اگر نگاه وی صرفا رویکردی کمونیستی برآمده از شوروی بود چرا آمریکاییها و اروپاییها در طول حیاتش بیش از ۶۰۰ بار برای ترور وی اقدام کردند حال آنکه با تزلزل کمونیسم در جهان و دور بودن کوبا از عرصه جهانی دیگر تهدیدی برای نظام سرمایهداری نبود؟ این نوع رفتار غربیها و نیز چند دهه اعمال تحریم علیه کوبا نشان میدهد که مشکل غرب نه دیدگاه کمونیستی بلکه تفکرات ضد امپریالیستی کاسترو بود که زمینهساز ترویج این تفکر در آمریکای لاتین شد.
تفکری که دامنه آن از این منطقه نیز فراتر رفت چنانکه کشورهای این منطقه در عرصه جهانی به موضعگیری علیه نظام سلطه پرداختهاند که حمایت از فلسطین، سوریه، عراق، یمن، جمهوری اسلامی ایران و همگرایی با جبهه مقاومت نمودی از آن است. تقلای آمریکا برای کودتاهای پیدرپی در آمریکای لاتین از جمله آنچه در برزیل و آرژانتین روی داد و آمریکا به دنبال تکرار آن در بولیوی، کاستاریکا و... است خود سندی دیگر بر کارکرد ضد امپریالیستی کاسترواست که از وی انقلابی ساخته که همیشه انقلابی مانده و حتی در یک سال اخیر که صحبت از بهبود روابط کوبا و آمریکا شده بر مخالفت بر آمریکا و عدم سازش با آن تاکید کرد. الگو ماندن کاسترو برای آمریکای لاتین و آزادیخواهان جهان ترس نظام سلطه و استکبار از کاسترو حتی پس از مرگش است.