سه شنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۵ - ۲۱:۱۵
کد مطلب : 97128
بدعت‌هایی که دل عاشورایی‌ها را می‌لرزاند؛

مطالعه؛ کلید یافتن ثواب

قسمت دوم
مطالعه؛ کلید یافتن ثواب

می‌خواهند سهمی در عزاداری امام حسین(ع) داشته باشند، می‌خواهند خودشان را در لیست عزاداران حسین بنویسند اما نتیجه کار بی‌مطالعه‌ای که انجام می‌دهند فاجعه‌ای به بار می‌آورد که به ضرر اسلام و مسلمین است، نتیجه اقدامات خرافی و بدون پشتوانه‌شان می‌شود تمسخر مسلمانان توسط دشمنان!

سکانس اول
خسته و درمانده از راه می‌رسد، صداها در گوشش تکرار می‌شود، فکرش مشغول است که چرا نتوانسته کاری کند... چهل و هشت ساعت است که اضطراب داشته و تهش با جسد عزیزش روبه‌رو شده است، جسد عزیزی‌که برایش مرگ او هنوز هم غیرقابل باور است.
راهی خانه می‌شود، به قدری خسته و درمانده است که نای تماس با آشنایان و اطلاع دادن درباره مراسم را ندارد، هنوز سرش به بالشت نرسیده که خوابش می‌برد... اما دقایقی نگذشته که صدای مهیبی چرت شیرینش را پاره می‌کند، چرتی که داشت تصویر عزیزش را دوباره به خاطرش می‌آورد. سرش را از پنجره بیرون می‌برد. می‌خواهد هر چه دق و دلی دارد، سر اویی که یکبار دیگر در عالم رویا عزیزش را گرفته خالی کند، اما بوی اسفند و دیدن نام امام حسین باعث می‌شود خود را کنترل کند هرچند که می‌داند این نام‌های مقدس هم راضی به آزار مردم نیستند.
یادش می‌آید که سال گذشته چقدر همسایه‌ها بابت این صداها شاکی بودند و حتی همسایه غیرمسلمان همجوارشان چقدر این کار مسلمانان را مسخره می‌کرد... دلش می‌گیرد به خاطر غریبی امام حسین و نشناختن راه این امام بزرگوار... غم از دست دادن عزیزش را فراموش می‌کند و چشمانش برای سطحی‌نگری برخی از شیعیان نمناک می‌شود.

سکانس دوم
گوشه‌ای کز کرده و صداها در گوشش تکرار می‌شود یکی از پرداخت هزینه میلیونی برای خرید طبل به عنوان نذرش به فلان هیات می‌گوید، دیگری از هزینه ساخت علمی با تعداد شاخه‌های بیشتر می‌گوید که با پول نذری مردم انجام می‌شود. آن یکی از تعداد دیگ‌هایی که بار می‌گذارد می‌گوید و آن یکی از تعداد گوسفندان نذری... بارها و بارها این صحبت‌ها در گوشش تکرار می‌شود، صدای قل‌قل سماور دوباره به عالم واقعی و پشت میز کارش برش می‌گرداند، دوباره سینی چای را پر می‌کند، آهی می‌کشد و راه می‌افتد، با خود می‌اندیشد چرا در اداره‌ای که این همه خیر وجود دارد باید چون اویی وجود داشته باشد که هر ماه به فکر تامین هزینه داروهای فرزند معلولش باشد... زیر لب می‌گوید کاش یکی نذر می‌کرد و هزینه عمل فرزندش را می‌داد تا هم هر ماه هزینه دارو ندهد و هم فرزند به زندگی عادی بر می‌گشت... .

سکانس سوم
صبح عاشوراست تازه به بیمارستان رسیده و فرزندش را غرق در خون دیده است، پشت در اتاق عمل ماندن حوصله‌اش را سر می‌برد ناخودآگاه به پشت پنجره‌ای می‌رسد که خیابان را ببند و عزاداری مردم، صدای گریه مردم در عزاداری را می‌شنود غرق در این نوحه‌سرایی است که چشمش به جوانی می‌افتد که در خیابان سرش غرق خون شده نگران می‌شود، سریع خود را به پایین می‌رساند تا به پاس کمکی که به برادر مجروحش شده کمکش کند و به بیمارستان برساندش که می‌بیند اطرافیان برایش صلوات می‌فرستند و تحصینش می‌کنند، مات و مبهوت نگاهش می‌کند تا متوجه ماجرا می‌شود، جوان برای اما حسین قمه زده است!!! دردش بیشتر می‌شود، حالش بد می‌شود از این همه کج‌فهمی از دینی که همه چیزش آنقدر واضح است، ناخودآگاه یاد افرادی می‌افتد که در بخش تالاسمی دیده است، افرادی که گاهی هر روز به بیمارستان مراجعه می‌کنند تا خون بگیرند، یاد پیکر غرق در خون برادرش می‌افتد که خون اهدایی یک خیر فهمیده نجات‌بخشش شده است... این صحنه‌ها را کنار هم می‌چیند و خود را مجاب می‌کند به جوان برسد و بگوید این چه کاری است به جای قمه زدن خون اهدا کن... جمعیت را کنار می‌زند اما... اما این جوان تنها کج‌فهم ماجرا نیست، خیلی‌ها با همان برداشت اشتباه غرق در خون هستند... حسرت می‌خورد که چرا این موضوعات در سنین کودکی این افراد آنقدر واضح مطرح نمی‌شود که جوانی رعنا را به یاد انحراف از دین بیندازد... .
با ناامیدی به بیمارستان بر می‌گردد تا از حال برادرش باخبر شود اما در مسیر صف اهداکنندگان خون را می‌بیند که با لباس مشکی در راهرو انتظار می‌کشند... کمی دلش گرم می‌شود که همان محل با همان مشکلات فرهنگی جوانانی دارد که خودشان دنبال فهم عاشورا رفته‌اند... .

بازتاب
صحنه‌هایی که سعی شد در سکانس‌های قبل به تصویرسازی ذهنی کمک کند برشی کوتاه از صحنه‌های عزاداری بود که دچار بدعت‌های عجیب و غریب شده و ممکن است همین بدعت‌ها ثواب کار خیر را به گناه ختم کند اما از تباه شدن اعمال انجام‌دهندگان این بدعت‌ها که اغلب از روی نا آگاهی دست به چنین کارهایی می‌زنند تصویری است که دنیای بیرونی از پخش این صحنه‌ها برای نشان دادن رذالت و قسی‌القلبی مسلمانان از آن بهره‌برداری می‌شود، ناراحتی و دلخوری‌مان به شدت بیشتر می‌شود وقتی می‌بینیم کج‌فهمی عده‌ای متعصب که بدون مطالعه دست به کارهای عجیب و غریب می‌زنند تا حدی پیش می‌رود که از آن بر علیه دین استفاده می‌شود، آن جوانان جاهل می‌خواستند ثواب کنند اما با اقدامی غیرهوشمند و بعضا خرافی که هیچ پایه علمی ندارد زمینه‌ای را فراهم کردند که دشمنان از آن بهره گرفته و چهره مسلمانان را خراب کند. کاری‌که باعث می‌شود گناهی نابخشودنی برایشان نوشته شود و محرم برایشان فصل گناه نامیده شود.
اما در کنار اقدام ناشایست عده‌ای متعصب و کج‌فهم‌ کم نیستند افرادی که خواسته در لباس دیندار ظاهر شده و آب به آسیاب دشمن می‌ریزند، کم نیستند مداح‌های بی‌هویتی که خودشان دستور درآوردن پیراهن‌ها و آسیب رساندن به بدن را می‌دهند، آنهایی‌که حتی اصل اولیه رعایت سلامتی و گناه آسیب زدن به بدن را به عزاداران حسینی نمی‌گویند چون می‌خواهند بدعت در دین وارد کرده و راهی برای خوشحال کردن اربابان غرب‌نشینشان پیدا کنند.
همه اینها با مطالعه، دانش و البته هوشیاری مردم و مسئولان قابل کنترل خواهد بود.ژ

مائده شیرپور

https://siasatrooz.ir/vdcg7q9y.ak9ux4prra.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی