آخرین روز از ماه آبان دومین ماه پاییزی خبری با سرعتی باورنکردنی مخابره شد، خبر نابودی داعش و عمل به وعدههایی که چند ماهی بود قولش را داده بودند. وعده نابودی داعش عملی شد و با شکست این تفکر مسموم و وحدت مسلمانان وقت گلایه و تلنگر و گاهی سرزنش است. وقت مرور حرفهایی است که گاه دل بسیاری از آنهایی که در مسیر تحقق وعده حرکت میکردند و شبانه روزی تلاش بیوقفهای برای پاک کردن این لکه ننگین از دامن منطقه داشتند را میرنجاند. وقت یادآوری سخنانی است که به جای همگرایی دودستگی را در مسیر ایجاد میکرد و عمر داعش را اندکی افزون میکرد. امروز وقت تحلیل، گلایه و تلنگر است.
امروز وقت آن شده که بگوییم شکست داعش در غرب آسیا نشان داد که مذاکره کارساز نیست و تنها مقاومت و نبرد است که میتواند راهگشا باشد. پایان داعش در سوریه و عراق، اگر در چارچوب مذاکره برای حل آن پیش میرفت، سالها باید بر سر این موضوع مذاکره انجام میشد و دست آخر هم نتیجهای به بار نمیآمد. یادمان نرفته که لئونپانتا وزیر دفاع سابق آمریکا در دولت اوباما، سال ۱۳۹۳ گفته بود؛ نابودی داعش و گروههای تروریستی بین ۲۰ تا ۳۰ سال طول میکشد اما این نابودی ۶ ساله جمع شد. به وضوح دیدیم که داعش بسیار کمتر از زمانی که پانتا تعیین کرده بود، از عراق و سوریه پاکسازی شد.
آمریکاییها هیچ مبارزه و نبردی با تروریستهای داعش نداشتند، بلکه حمایتهای آنها و برخی کشورهای عربی به ویژه عربستان سعودی از تروریستها باعث شد تا جنگ با آنها تا این زمان به درازا بکشد.
اما آنهایی که در داخل اصرار و اعتقاد داشتند راهکار بحران غرب آسیا تنها مذاکره و توافق است، برای اثبات تأکید و اعتقاد خود، به مذاکرات هستهای ایران و ۱+۵ استناد میکردند و آن را نمونهای برای حل دیگر بحرانها میپنداشتند و اکنون باید پاسخ بدهند که آیا قادرند مسایل هستهای را در ۶ سال به نفعمان با همان ترکیب برد-برد پیاده کرده و عملیاتی نشان دهند که مذاکره سودمند واقع شده است؟!
باید این واقعیت را قبول کرد که در دنیای کنونی هیچ بحرانی را صرفاً نمی توان با دیپلماسی حل کرد، بلکه تنها راه حل هر بحران و مشکلی در دنیا، مقاومت، ایستادگی و زیر بار زور نرفتن است. تجربه ثابت کرده که مذاکره، به تحمیل خواستههای دشمنان ختم میشود، خواستههایی که همه دستاوردها را باید واگذار کرد. درست است که شاید اکنون با پیروزی در سوریه و عراق و با نابودی داعش در این دو کشور، بتوان مذاکراتی را انجام داد، اما نه در جایگاه ضعف بلکه با قدرت و اقتدار، قدرت واقتداری که به خاطر وجود مدافعان حرم و شهدای این راه با فرماندهی سردار بزرگ سپاه اسلام، سرلشگر قاسم سلیمانی به دست آمده است. اما لازم است حرفهای برخی را به رویشان آورده و حال امروزشان را جویا شویم تا شاید تلنگری خورده و زین پس با دید عمیقتری به مسایل بنگرند.
درباره اظهارات عجیب محمدرضا خاتمی
یادمان نرفته که محمدرضا خاتمی چطور درباره اینکه داعش با ایرانم کاری ندارد و مدافعان حرم نباید وارد این درگیری شوند صحبتهایی را عنوان کرد و در مقابل این سخنان اصلاحطلبان یکدست سکوتی کر کننده داشتند.
یادمان نرفته که فیلمی از محمدرضا خاتمی منتشر شد که در آن اظهارات عجیبی درباره مبارزه با داعش و حضور ایران در سوریه بیان شده بود و او میگفت: «اصولاً اصلاحطلبان معتقدند راه و روش دیپلماسی جواب میدهد. مساله اصلی این است که آیا حضور نظامی ما در سوریه منطقی و قابل قبول است یا نه؟! از نظر اصلاحطلبان این حضور نظامی خیلی معنا ندارد. البته این تبلیغات و شعار وجود دارد که اگر ما در آنجا نجنگیم باید در تهران، شیراز و اصفهان بجنگیم. حالا من نمیدانم این چقدر واقعیت داشته باشد. بالقوه داعش برای همه خطرناک است اما برای ایران به خاطر تفاوتهای زبانی، مذهبی و روشنفکری که در ایران وجود دارد، خیلی امکان نفوذ آنها در داخل ایران وجود ندارد.»
فارغ از اینکه چنین اظهارات تکراری و نادرستی بارها از سوی برخی دیگر از اشخاص میان رده جریان اصلاحات بیان شده، و گذشته از این موضوع که بخش هایی از این اظهارنظر مانند جنگ با داعش در تهران و شیراز و اصفهان با بیانات رهبر معظم انقلاب در تناقض آشکار است، آنچه قابل تامل مینمود سکوت اصلاح طلبان در خصوص این اظهارات بود.
از سوی دیگر، بیان چنین اظهاراتی از طرف فردی که روزگاری نایب رییس مجلس کشور بوده قابل تامل مینمود و حالا جناب خاتمی باید برایمان با مقایسه نتایج مذاکره و مقاومت در میدان عمل توضیح دهد که کدامیک موفقتر بوده و آیا از این موضع عبور کرده است؟!
دل کرباسچی هم جنگ نمیخواست
غلامحسین کرباسچی هم در زمانی قبل تر از خاتمی چنین اظهاراتی را با ادبیات دیگری بیان کرده بود هر چند که خودش بعد از جنجالهای به وجود آمده تاکید کرد که قصدش توهین به مدافعان حرم نبوده اما اظهاراتش در ویدئویی که از او در ایام انتخابات منتشر شد چیز دیگری را نشان میداد، او در این ویدئو گفته بود: ما هم دلمان میخواهد که در سوریه و لبنان و یمن و ... صلح برقرار بشود، دفاع از مظلوم بشود، شیعیان آنجا تقویت بشوند، ولی آیا این کار فقط با پول دادن و اسلحه خریدن و کشتن و زدن و اینها درست میشود؟ این دولت با غیرت دینی! میگوید که بگذارید از توان دیپلماسی برای حل مسائل منطقه استفاده کنیم. توان دیپلماسی ما، بزرگان دیپلماسی ما که توانست شش ابرقدرت را روبروی خود بنشاند و بزرگترین مساله تحریمی که در شورای امنیت بوده را حل بکند، میتواند با توان دیپلماسی بیاید و مسائل منطقه را حل بکند.
امروز و با پیروزی نیروهای مقاومت بر داعش همین سوال را باید از کرباسچی پرسید که دلت رسیدن به صلح واقعی میخواهد یا مذاکرات نمادین برای صلحی که دست نیافتنی خواهد بود؟!
درست است که همان زمان بسیاری از اصلاحاتیها در مقابل او هم سکوت کردند اما بعد از انتشار صحبتهای کرباسچی در اصفهان، علی علیزاده جامعه شناس و کارشناس شبکه بیبیسی با انتقاد از سخنان وی در صفحه توییتر خود نوشت:
١-دیپلماسی بدون پشتوانه قدرت واقعی و نظامی دروغی بیش نیست آقای کرباسچی! خوانش پوپولیستی شما از امنیت ملی خطرناکتر از پوپولیسم اقتصادی آنهاست.
۲. دیپلماسی نرم افزار است، مکمل قدرت سخت، نه جایگزین آن. بزرگنمایی قدرت دیپلماسی، تقدیسش به مثابه گاو سامری، صراحتا افسانهپردازیست و پوپولیسم.
۳- تا تغییر توازن قوای نظامی به نفع دولت سوریه، ایران را به مذاکرات جهانی راه ندادند تا از دیپلماسی استفاده کند. یعنی تا پایان سال سوم روحانی.
تاجزاده و اعتراض به دخالتی پر هزینه!
مصطفی تاجزاده هم در مصاحبهای که حدود یک سال قبل داشت اینطور در مقابل سوال روزنامهنگار که پرسید با اعزام نیرو به سوریه موافقید پاسخ داد: «زیانهای این راهبرد از سودهای آن بهمراتب بیشتر بوده است. نقد من این است که ما در سوریه دخالت پرضایعه و کمفایدهای داشتهایم. حال آنکه میتوانستیم با کمترین هزینهها بیشترین سود را به دست آوریم و از این معرکه براساس بازی برد-برد سربلند خارج شویم. دقت کنید که هیچ کشوری به اندازه ایران در سوریه تلفات نداده است. نظامیان آمریکا و روسیه و ترکیه و اروپا و عربستان تقریبا هیچ آسیبی ندیدهاند؛ در حالی که ما متهم به کشتار مردم سوریه و دنبالکردن گرایش فرقهای شدهایم، اعتبارمان لطمه دیده است و روزبهروز در باتلاق سوریه بیشتر فرو میرویم. اسف بار اینکه جمهوری اسلامی را که مؤثرترین نیروی غیرسوری مقابل تروریسم در سوریه به شمار میرود و اینهمه هزینه داده است، در تصمیمگیریهای اساسی مربوط به سرنوشت سوریه مشارکت نمیدهند. همه مینشینند و تصمیم میگیرند جز ما. حتی از این نظر هم ایران در بحران سوریه تحقیر شده است.»
حالا باید پرسید که آیا با دستاورد کنونی باز هم نظرتان همان قبلی است؟! امروز روز تلنگر است کاش قبل از سیلی خوردن تلنگر از گذشته و اصرار نکردن بر اشتباهات را یاد بگیریم.
نویسنده: مائده شیرپور