برخی میگویند آنهایی که میروند اردوهای جهادی حقوق دریافت میکنند؟ مردم به آنها به چشم خادمی که وظیفهاش را که در ازای حقوق انجام میدهد نگاه میکنند؟ این مسئله را برای افکار عمومی باز میکنید؟
این برداشت در عزیزانی که ما برایشان خدمت میکنیم هم دیده میشود و یک وقتی شخص ثالثی است که از دور نگاه میکند و من به او حق میدهم که میگوید پول میگیرند، اما این حرف را متأسفانه آنهایی که بچههای ما رفتند و برایشان کار میکنند نیز میزنند و میگویند که جهادگران محرومیتزدا کار کنند و دندشان نرم بروند و کارشان را کنند، پول گرفتند که کار کنند! اما باید این را شفاف کنیم برای افکار عمومی، واقعیت این است که برای هر نفری که در گروه میرود ایاب و ذهاب و غذا و جای خواب و .. دارد، سپاه روزانه ۱۰ هزار تومان هزینه میکند تازه ۱۰ هزار تومانی که مصوب شده و در اجرا وقتی به تخصیص میرسد مثلا برای امسال میشود ۳۶ درصد یعنی نفری ۳۶۰۰ تومان! من این مبلغ نفری را میدهم هر کس توانست انجام دهد. در سال نزدیک ۸۰۰ هزار نفر در اردوهای جهادی محرومیتزدایی میروند و هر نفر ده روز کار میکند، شما این تعداد را با نفری ۳۶۰۰ تومان ببرید در منطقه محروم ببینیم میتوانید، آن بودجه تقریباً شوخی است با این اعتبار همیشه هم میگوییم اینطور نمیشود و اعتبار بدهید اما خب نمیشود.
چرا اغلب مردم باور نمیکنند؟
اما باورپذیری مردم هم کم شده از بس ما مسئولین آمار غلط دادیم و دروغ گفتیم، باورشان نمیشود، نمیگویم فقط ما مسئولان بسیج این کار را کردیم، ببینید مثلا وقتی مردم میبینند یکی اختلاس میکند و مدیری حقوق نجومی میگیرد و آقایی تخلفی کرد و جای دیگری مسئول شد و... مردم میگویند اینها همه از یک قماش هستند و همه را با یک چوب میرانند. از طرفی هم ما خیلی دنبال این نیستیم که خودمان را به کسی اثبات کنیم. اساساً گزارشی بدهیم بابت اینکه به ما صلهای داده باشد، بسیج دنبال اثبات نیست و بسیج دنبال این است که کارش را درست انجام بدهد و حل کند ماجرا را. میگویند قانونی هست که معتقد است باید هشتاد درصد امور را بسپاریم به گذر زمان تا حل شود. ما گروههای جهادیای داریم که تشکلشان نه به لحاظ ساختاری اما از لحاظ مدیریتی از اداره کل بیشتر است مثلا گروه جهادی داریم که یک و نیم میلیارد از خیرین جمع میکند، کدام اداره کل شما میتواند این را بیاورد؟ اصلاً من گروه برایم قابل احترام است از این باب که با این توانایی کار میکند، میگویم همین که منت میگذارید و میگویید که آدرس رفتنت را اینکه کجا بروی و خدمت کنی و از من میگیرید من از شما ممنونم.
بحثی هست در جامعه که میگویند حتما شما هم شنیدهاید استفاده از رانت، عدهای که رانت دارند و در همه حوزهها هم تقریباً وجود دارد، در بسیج سازندگی چقدر این موضوع هست من نوعی آدم معمولی چقدر اگر وارد دستگاه شما در شهرستان و استانی شوم میتوانم خدمات بگیرم.
چون کار حمایت تحصیلاتی و مالی ما کم است و به هر نفر هم یکبار میدهیم کسی طمع نمیکند. مثلاً سقف وام ما ۳۰ میلیون تومان است و به هر نفر هم یکبار میدهیم نه۱۰ بار و به همین خاطر رانتخواران خیلی طمع نمیکنند بیایند.
تبصره ندارید با دستور رئیس مثلا مبلغ وام چند برابر شود؟
نه اصلاً، رئیسی نداریم، یک ضابطهای داریم با بانک عامل کارها را پیش میبریم. بر این اساس در عرصه حرکت میکنیم و قطبهایی که من گفتم در هر استانی صنایع تبدیلی و بستهبندی است آتش به اختیار کسی است که در کف ماست و من اصلاً تصمیم نمیگیرم که نامه بنویسم به فلانی. نه نامه داریم و نه تماس تلفنی مراجعه از کف به کف است و ما هیچ مراجعه از بالا نداریم مراجعه از کف به کف است.
یعنی میآید در حوزه و ناحیه مسئول سازندگی که آدمها را به اسم کوچیک میشناسد و نمیتواند مراجعه کند و چیز غیری بخواهد و مثلا وام بگیرد و ماشین بخرد برای خودش، اصلا اینطوری نیست. سهمیه دادیم که اعتبار ناحیه در سال فلان قدر تسهیلات از ۵ میلیون تا ۳۰ میلیون است و آدمی که در ناحیه به او مراجعه میکنند همه سابقه مراجعه کننده را دارد و حتی فامیلهایش را هم میشناسد. مثلا کسی که میگوید میخواهد برود در ناحیه و تولید قارچ کند، مسئول ما این آدم را پدر و مادر و کار و داراییاش را میشناسد و مثلاً اگر کسی میگوید میخواهم پرورش آبزیان داشته باشم میگوید تو که استخر نداری؟! و با این پول نمیتوانی استخر بسازی! یعنی راستیآزمایی در کف کف انجام میشود. شاید درصدی هم برود در فامیلی و به پسر خاله اش هم یک وامی بدهد. در روستاها و شهرهای کوچک زیاد است و من گزارش دارم میگویم شاید یک درصد کسی خطا کرده باشد اما خطا فردی است، سیستمی نیست. سیستم خطا ندارد، ولی فرد امکان خطا دارد.
برای بهرهگیری از تولیدات خود اشتغالی چه کارهایی کردهاید؟
بخشی از بازار در نهادها و مجموعههای دولتی و شبهدولتی نهفته است. مثلا ما حولهای از جنس پنبه تولید میکنیم که طور بافی به آن گفته میشود. دستگاه تولید این پارچهها کلا ۸۰۰ هزار تومان است و ۲۰۰ هزار تومان نیز آموزش آن میشود. جمعا خانم خانهدار با یک میلیون تومان میتواند این کار را به راحتی در خانه انجام دهد. الان یک شرکت زنان ما تقریباً ۳۶۰۰ خانم خانهدار برایش این کار را انجام میدهد.
این حولهها تولید شد بعد ما به دنبال میراث فرهنگی رفتیم که بازاری برای این حولهها بیابیم. به ما گفته شد اگر براساس ذائقه هتلداران ما حوله را تولید کنید میتوانیم از شما خرید بالایی داشته باشیم. در گامی دیگر ما در نمایشگاهی که در تهران بود شرکت کردیم و همین شرکت زنان توانست در یک فقره قرارداد ۶۰ هزار عدد از آن حولهها را بفروش برساند.
یک بخشی هم استفاده از تولیدات در درون ساختار سپاه و بسیج است که در فروشگاهها و مراکز فروش و یا در پادگانها استفاده میشود. مثلاً قارچ تولیدی را به سبد غذایی پادگانها اضافه کردهایم و یا اینکه گوشت شتر مرغ را جایگزین گوشت وارداتی برزیلی کردهایم.
البته باید بگویم که در استفاده از تولیدات خود، با مشکلاتی مواجه هستیم که یکی از اصلیترین آنها عدم همافزایی میان بخشهای مختلف است. مثلاً بدنه دولت یا ستادکل نیروهای مسلح اگر آییننامهای داشته باشد مبنی بر اینکه شناسایی تولیدات هر استان با بسیج سازندگی و تهیه آن با بسیج سازندگی باشد که متاسفانه هنوز این همافزایی صورت نگرفته است.
یک بخشی از فرهنگسازی که برای تبلیغ کالای ایرانی میشود این است که مسئولان خود پیشگام این امر باشند. نمیشود که از تولید کفش ایرانی گفت و بعد کفش ایتالیایی به پا داشت. شما به عنوان مسئول بسیج سازندگی در استفاده از کالای ایرانی تا چه میزان اهتمام دارید و سعی میکنید که در عمل نشان دهید که حامی کالای ایرانی هستید؟
صادقانه باید بگویم که به عنوان یک اصل به آن اعتقاد دارم اما اینکه در تمام ارکان زندگی به آن اولویت داده باشم نه تاکنون چنین نشده است و البته این یک ایراد است.
در خصوص مواد غذایی و پوشاک تلاش بسیار کردهام که این اصل را رعایت کنم. من میگویم اگر من نوعی به این اندیشه برسم که کالای ایرانی بیکیفیت و گرانتر را بخرم همراهان و مخاطبان من نیز مجاب به انجام این کار میشوند ولی اگر نه صرفاً شعار بدهم و عملاً نداشته باشم دیگران نیز اقدامی نخواهند داشت. البته باید بگویم که فرهنگسازی در این زمینه باید زیاد باشد. در حوزه مواد غذایی که میگویم واقعاً توان و ظرفیت آن را داریم و میتوان با کمی جستوجو پیدا کرد. ولی درباره برخی از کالاها واقعا ما به آن ظرفیت نرسیدهایم. مثلا یکی از دوستان من خود را ملزم کرده بود که از گوشی همراه ایرانی استفاده کند. دو تا گوشی خرید که با همان اولین بار به برق زدن سوخت. این را گفتم که بگویم که هر فرد مگر چند بار میتواند از جیب هزینه حمایت از کالای بیکیفیت را بدهد پس باید در حوزه تولید نیز کارهایی صورت گیرد.
ما گزارشی در چند روز اخیر چاپ کردیم به نام دهکده اقتصاد مقاومتی که در فضای پرت پادگان کار انجام شده سوال داشتیم چرا به او زمین را دادید آیا از رانت استفاده کرده؟
بله او از رانت استفاده کرده (میخندد) ما یک آییننامهای تدوین کردیم و گفتیم این فلان ظرفیت پادگان و فضای نظامی مثلا در کرمانشاه، تیپی مستقر دارد و ساختمانهای قدیمی را خالی کرده است، گفتم کاش دست ما بود میدادیم کسی پرورش بلدرچین و قارچ راهاندازی کند، برآورد کردیم دیدیم در این پادگان پناهگاه و سوله دارد و اینها را بدهیم به متقاضیان چون زمین برای سپاه است و نظامی است از بسیجیهای فعال بیاورید و تردد مشکلی نداشته باشد آدم بیرونی بیاید خودش اذیت میشود و گفتیم فضا را شما شناسایی کنید و بگویید برای کدام خوب است. اما کلاسهای آموزشی که برگزار کردیم آزاد است، گفتیم فضا را داریم چه کسی متقاضی است هر کس برود و بخواهد و مردانه پای کار بایستد به او میدهیم چنین فضایی را الان آنقدر داریم اما متقاضی نداریم. اینهایی که نشان شما دادند و چاپ کردید و زحمت کشیدید تعداد معدودی است و میگویند اردوگاه آماده کار داریم و هر چه فراخوان میزنیم آب و برق و شوفاژ دارد و قرارگاه خاتم لطف کرد و کارگاه راهسازی داشت و گفتیم تخریب نکنید با اینکه ضایعات آورده دارد بدهیم به مردم که کارگاه بزنند و از این دست کارگاهها داریم با آب و برق و امکانات هنوز خالی است و همین جا اعلام میکنم اگر کسی دوست داشت بیاید.
صعبالعبور است؟
نه اصلاً برای اینها جاده زدهاند، آب و برق و شوفاژ دارد.
چرا استقبال نشده است؟
این جنس کارها کمی زحمت دارد و فرد باید تلاش داشته باشد اما متأسفانه نسل جوان چندان دنبال کار سخت نیست.
شاید به خاطر این هم باشد که اعتمادی به آینده نیست مثلا فرد پس از تلاش و کار بسیار ناگاه با واردات آن محصول مواجه میشود و همه تلاشش از بین میرود؟
دقیقا این هم از مشکلات است بویژه در حوزه کشاورزی و طیور. فرد مرغداری راه انداخته و هزینههای بسیار کرده ناگاه خبردار میشود که واردات مرغ صورت گرفته و همه سرمایهاش از بین میرود.
در کل کار، کار سختتری در قبال سایر کارها است. البته نسل جوان هم چندان به دنبال کار سخت نیست چراکه در دانشگاهها را باز کردیم و مدرکگرایی را ایجاد کردیم که نتیجه آن پشت میز نشستن را شغل خود میداند و چون دست نیافتنی است، بیکار میماند.
به هر حال از همین جا میگویم که هر فردی که آمادگی داشته باشد ما حاضریم این امکانات را در اختیار آن قرار دهیم. مراکزی که هزینهای برای آنها ندارد و در نهایت باید هزینه آب و برق استفاده شده را بپردازند.
آیا خودتان هم تاکنون کار عملی در حوزههایی که میگویید داشتهاید؟
یک مقطعی ما ترویج پرورش مرغ بومی داشتیم. آمدیم در سراسر کشور جوجههای بومی را که توسط پزشکان بسیجی معاینه و تا ۴۵ روزگی