سه شنبه ۲۱ فروردين ۱۳۹۷ - ۲۲:۳۱
کد مطلب : 103915

رابطه‌ی بین عمق استراتژیک و عزت ملی

عمق استراتژیک از جمله مفاهیمی است که ریشه در علوم و فنون نظامی دارد. این مفهوم به‌مانند بسیاری دیگر از مفاهیم، بیش از آنکه تعریف شود، به کار رفته است. به‌عبارتی بسیاری از پژوهشگران حوزه‌ی مطالعاتی روابط بین‌الملل از مفهوم عمق استراتژیک به‌منظور تحلیل شرایط نظامی بازیگران استفاده کرده‌اند، به‌جای آنکه تعریفی از آن ارائه دهند. با وجود این، اصولاً تعریفی که از این مفهوم در ادبیات نظامی ارائه می‌شود، ماهیتی نظامی و مکانی دارد. در این یادداشت قصد داریم ضمن تعریف مفهوم عمق استراتژیک و تفاوت دو تعریف کلاسیک و جدید از آن، به رابطه‌ی مفهومی و عملی این دو حوزه با هم بپردازیم و آن را در مورد عزت ملی بررسی کنیم.
«عزت حالتی است که انسان را در برابر ناملایمات، مقاوم و شکست‌ناپذیر می‌کند و مانع مغلوب شدن او می‌گردد.» در قرآن به دو نوع عزت اشاره می‌شود که عبارت از عزت ممدوح و عزت مذموم است. «عزت ممدوح» مخصوص خدا، رسول خدا(ص) و مؤمنان است و «عزت مذموم» و ناروا حالت نفوذناپذیری در مقابل حق و برتری‌خواهی از پذیرش واقعیات است. این عزت در واقع ذلت است.
تعریف ابتدایی‌ای که در علوم و فنون نظامی پذیرفته شده است، عمق استراتژیک به‌معنای فاصله‌ی بین خط مقدم محتمل و مناطق مهم اقتصادی و سیاسی است که هنوز هم در نزد تصمیم‌گیران دارای اهمیت است. با وجود این تعریف مختصر و ابتدایی، از مشکلات اساسی مربوط به عمق استراتژیک، کمبود آثار قابل توجه در این حوزه است. اکثر تحلیلگران از این واژه استفاده می‌کنند، به‌جای اینکه تعریفی از آن ارائه دهند.
کنث ای. بولدینگ مدلی از منازعه و ستیز بر سر قلمرو مکانی از مفاهیم اساسی مدل بولدینگ، عمق استراتژیک است. به نظر او، عمق استراتژیک به‌معنای توانمندی بازیگر در جذب یک حمله به درون خاک خود است؛ به‌طوری‌که بتواند زیرساخت‌های سیاسی، کشاورزی، اقتصادی، امنیتی و صنعتی‌اش را از آسیب محفوظ نگه دارد. بین دولت‌ها یا گروه‌های غیردولتی را برمبنای نظریه‌ی اقتصادی رقابت فضایی ارائه کرد. در اثر کلاسیک خود با عنوان «منازعه و دفاع: نظریه‌ای کلان»
مثال تاریخی عمق استراتژیک قوی، استفاده‌ی شوروی از سرزمین وسیع و ویژگی آب‌وهوایی خود در دفع حمله‌ی نظامی نازی‌ها در ۱۹۴۱ بود. اگرچه آلمانی‌ها توانستند حومه‌های شهر مسکو را اشغال کنند، اما همین امر هفت ماه از آن‌ها وقت گرفت تا بدین نقطه برسند. این میزان زمان به شوروی این امکان را داد تا دارایی‌های اساسی خود را به شرق کوهستان‌های اورال منتقل کنند.
به نظر ایستون، عمق استراتژیک به ظرفیت زمینی و مکانی نظامی یک کشور اشاره دارد؛ اعم از اینکه یک کشور دارای وسعت سرزمینی بالا باشد تا در صورت حمله‌ی دشمن بتواند از خود دفاع کند و همچنین فرصت درنگ و تفکر نظامی داشته باشد یا ابزارهای نظامی مانند موشک‌های دوربرد و مکان‌های مناسب برای پرتاب آن به‌منظور آسیب به دشمن را داشته باشد.
امروزه پیشرفت‌های فناورانه‌ی نظامی مانع از کاربست کامل مفهوم عمق استراتژیک به‌معنای کلاسیکش می‌شود. اگرچه این مفهوم هنوز اعتبار خود را به‌طور کامل از دست نداده است، ولی با توجه به تحولاتی که در عرصه‌ی فناوری‌های نظامی و تغییر مؤلفه‌های قدرت رخ داده است، باید تعریفی نو و کامل‌تر از عمق استراتژیک ارائه دهیم که هم مؤلفه‌های مکانی - نظامی عمق استراتژیک کلاسیک را دارا باشد و هم مؤلفه‌های جدید قدرت را که ماهیتی نرم دارند، دربرگیرد.
عمق استراتژیک و به‌عبارتی قدرت استراتژیک عبارت از قدرتی حاصل از تصویر مثبت یک کنشگر نزد سایر کنشگران مبتنی بر «مؤلفه‌های معنایی (هویتی) و مادی» است که در بستر تعاملات اجتماعی خود (داخلی و بین‌المللی) به‌دست آورده است. این همان تعریفی است که وجه‌مشترکی با «عزت ملی» نیز دارد. ماهیت معنایی و هویتی همان عزت ملی است که با «منافع ملی مادی» متفاوت است.
عمق استراتژیک و عزت ملی در نوع نگاه به قدرت می‌توانند با یکدیگر ارتباط عینی و مفهومی داشته باشند. قدرت ملی شاخص‌هایی دارد که یکی از آن‌ها نفوذ خارجی است که به آن قدرت استراتژیک گفته می‌شود. بنابراین همان‌طور که قدرت، ظرفیت برای بقا، بازدارندگی و کارآمدی را در اختیار واحد سیاسی قرار می‌دهد، قدرت استراتژیک ظرفیتی برای تغییر هندسه‌ی جهانی و افزایش گزینه‌های کنشگران در محیط خارجی (اعم از منطقه‌ای و بین‌المللی) نیز محسوب می‌شود. همین ابعاد دوگانه‌ی قدرت استراتژیک، یعنی تغییر هندسه جهانی و افزایش گزینه‌های کنشگران، در عزت‌جویی نیز تأثیرگذار است؛ چراکه لازمه‌ی عزت‌جویی یک واحد سیاسی در عرصه‌ی خارجی، داشتن ظرفیتی است که هندسه‌ی جهانی را تغییر داده و گزینه‌های کنشگران را نیز در محیط خارجی افزایش دهد. بنابراین «قدرت استراتژیک» مؤلفه‌ی مشترک عمق استراتژیک و عزت‌جویی محسوب می‌شود.
یکی دیگر از وجوه رابطه‌ی این دو حوزه‌ی مفهومی و عملی، ارتباط در توانی است که به یک کنشگر می‌دهد تا با بهره‌گیری از آن، به کنشگری در محیط خارجی خود (اعم از منطقه‌ای و بین‌المللی) دست بزند. عمق استراتژیک به‌مثابه‌ی توان و ظرفیت داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی یک نظام سیاسی عمل می‌کند و در عین‌ حال یک واحد سیاسی درخصوص شرافت خود در عرصه‌ی خارجی، مقید به منافع مادی نخواهد بود. همین «عدم تقید» به محدوده‌ی مرزی، محیط کنشگری خارجی بازیگر را مبسوط و باز می‌کند و دایره‌ی عمل او را به حوزه‌های فراملی می‌افزاید و سبب‌ساز شرافت بین‌المللی او نیز خواهد شد.
هر دو حوزه‌ی عملی از دو طیف پیوندی برخوردارند؛ یکی کنشگران و دیگری مخاطبان کنش. این کنش نیز می‌تواند هم پیگیری نفوذ باشد و هم سیاست عزتمندانه‌ی یک کشور. وقتی عمق استراتژیک شکل می‌گیرد، انواع مختلفی از پیوندها بین کنشگران دارنده‌ی عمق استراتژیک و کنشگران مخاطب (کنشگران حاضر در عمق استراتژیک) ایجاد می‌شود. هرکدام از این پیوندها مبتنی بر مؤلفه‌های دوگانه‌ی عمق استراتژیک شکل می‌گیرد. عمق استراتژیک به‌مثابه‌ی دارایی و خصوصیات دارنده‌ی آن محسوب می‌شود که می‌تواند آن را بر طرف دیگر اعمال کند. به‌عبارتی ساده، عمق استراتژیک از دو طرف کنشگر تشکیل شده است: دارنده و مخاطب (کنشگری که ذیل عمق استراتژیک دارنده‌ی عمق استراتژیک قرار دارد). 

امید طاهرنژاد - دانشجوی دکترای دانشگاه تربیت‌مدرس / برهان

https://siasatrooz.ir/vdcgqw9qnak9zy4.rpra.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی