يکشنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۵ - ۰۹:۳۷
کد مطلب : 97164
بدعت‌هایی که دل عاشورایی‌ها را می‌لرزاند؛

مدعیان مردود میدان مردانگی

قسمت پنجم

چهار قسمت درباره اینکه چطور باید مانع بدعت‌های وارد شده به عزاداری امام حسین(ع) شویم را مرور کردیم و از معایب افراط و انجام کارهای بی‌پشتوانه تا سوء‌استفاده دشمن از متعصبان بی‌دانش نوشتیم اما دو گزارش باقی‌مانده تا قبل از روز تاسوعا و عاشورا را به درس‌هایی که می‌توانیم از واقعه کربلا بگیریم می‌گذرانیم. درس‌هایی که هر فردی در هر سنی می‌تواند از این قیام گرفته و برای خود الگوسازی درستی داشته باشد.

غیرمسلمانان عاشورا
در هیچ منبعی به حضور فردی غیرمسلمان در لشکر کوفه اشاره‌ای نشده است.
در مورد ماجرای وهب هم در مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی آورده شده است که در مسیر حرکت امام حسین(ع) به کوفه، به خیمه‌ای برخورد می‌کنند. حضرت (ع) از زنی که در آن حوالی بود پرسید که این خیمه مربوط به چه کسی است؟ زن جواب داد: این خیمه مال پسرم وهب است، ما مسیحی هستیم و او الان به صحرا رفته است.
امام حسین(ع) فرمود: هنگامی که بازگشت به او بگو نزد ما بیاید و بعد از آن نیزه خود را به زمین زدند و چشمه آبی از زمین جاری شد. هنگامی که وهب به خیمه بازگشت مادرش شرح ماجرا را بیان کرد. وهب شور عجیبی برای دیدن امام حسین(ع) پیدا کرد. خیمه را برگرفت و به همراه مادرش به جست‌وجوی امام برخاست. هنگامی که به محضر امام(ع) رسید خود را به پای آن حضرت انداخت و بعد از آشنایی بیشتر همراه با مادرش به دین اسلام مشرف شد. همچنان ملازم حضرت بود تا روز عاشورا شد. وهب ۲۵ ساله به میدان جنگ رفت و بعد از جنگ نمایانی به پیش مادر بازگشت. از او پرسید آیا از من راضی شدی؟ گفت: من از تو خشنود نمی‌‏شوم مگر آنکه پیش‌روی حسین علیه‌السلام کشته شوی.
وهب به میدان برگشت و بسیاری را به هلاکت رساند اما سرانجام پس از آنکه هفتاد زخم بر وی وارد شد سرش را بریدند و نزد مادرش انداختند. مادر، خون از چهره‏اش پاک می‏کرد و می‏گفت: «ستایش مخصوص خدایی است که رویم را سفید و چشمانم را به شهادت فرزندم در رکاب امام علیه‌السلام روشن کرد ... گواهی می‏دهم که یهود و نصاری و مجوس در کلیسا و آتش خانه‌‌های خود از شما بهترند.» آنگاه سر را به سوی سپاه یزید انداخت که به یکی‏ از سپاهیان یزید اصابت کرد و به هلاکت رسید. خوارزمی گوید: غلام شمر به فرمان او، مادر وهب را به شهادت رساند.
از این ماجرا می‌توان درسی قابل تامل گرفت اینکه در سپاه اما حسین(ع) حتی غیرمسلمانان هم وجود دارد و مقابل ایشان همه مسلمان با ادعای سابقه جنگی با رسول خدا هستند که دچار انحراف و دنیاپرستی شده‌اند، بر همین اساس با کمی درنگ در همین یک نکته می‌توان به این نتیجه رسید که نمی‌توان به صرف مسلمان بودن فردی را بر غیرمسلمان برتری داد چراکه مهم عاقبت به خیر شدن افراد و دور ماندن از شر شیطان در قدم‌های آخر است.

الگوسازی برای همه نسل‌ها در کنار نقش زنان در ماندگاری عاشورا
در بین افراد حاضر در کربلا از فرزند ۶ ماهه امام تا نوجوانی به نام علی‌اکبر، تازه دامادی به نام قاسم و حتی پیرمردی به نام حبیب ابن‌مظاهر وجود دارد، بر همین اساس هر فردی می‌تواند با یاد کردن از شهید هم سن و سال خودش الگویی برای عاقبت به خیری بیابد، همچنین زنانی در کربلا بودند که الگوی زن مسلمان نامیده می‌شوند، به جز نقش بی‌بدیلشان در هدایت همسران و پسران تا لحظه نبرد و حتی گرفتن شک و دودلی از دل آنها برای قرار گرفتن در رکاب اما حسین، نقش زنان خصوصا حضرت زینب در ماندگاری و فراموش نشدن عاشورا نقشی غیرقابل انکار است که می‌تواند الگوی مادران و خواهران امروزی قرار گیرد. الگویی که می‌تواند جامعه را به بهترین شکل در فضای روحانی و اسلامی قرار دهد.

کنار گذاشتن مصلحت‌اندیشی‌های مخرب
جای جای کربلا درسی است برای آنهایی‌که می‌خواهند نشانه‌ای برای قرار گرفتن در مسیر حق بیابند.
تکلیف و مصلحت دو واژه‌‌ای است که به کرات مورد استفاده قرار گرفته و می‌گیرد. تکلیف‌مداری یعنی اینکه هر کاری که می‌خواهیم انجام دهیم در تنها برای خدا یا قربت الی‌الله بدون در نظر گرفتن سود و زیان و براساس تکالیفی که بر دوشمان است انجام دهیم. نمونه عینی آن را در طول دفاع‌مقدس می‌بینیم که زنان و مردان این سرزمین براساس تکلیف راهی میدان شدند و در این راه جان خود را نثار کردند. انجام کارها روی مصلحت یعنی اینکه به جز رضایت خداوند از انجام کار سود و زیان انجام آن کار را نیز بسنجیم. مثلا بگوییم اگر با دشمن درگیر شویم جانمان را از دست می‌دهیم پس سازش می‌کنیم که زنده بمانیم. در این مورد آزادی براساس مصلحت‌اندیشی جای آزادگی را می‌گیرد.
آنچه از کربلا می‌توان آموخت تکلیف‌مداری به جای مصلحت‌اندیشی است چراکه اگر قرار بود در این مسیر هم براساس مصلحت رفتار شود سرنوشت طور دیگری رقم می‌خورد و سازش جایگزین جنگ نابرابر در میدان نبرد می‌شد. سازشی که البته نتیجه آن شاید رسیدن به آزادی بود اما بهای آن از دست دادن آزادگی می‌توانست باشد. امروز اگر پیرو فرهنگ عاشورایی هستیم باید بدانیم که پیام امام شهیدان(ع) تکلیف‌مداری بود نه مصلحت‌اندیشی. اصلی که اگر امروز در جامعه ما از سوی مردم و مسئولان رعایت شود قطعا بسیاری از مشکلات کشور رفع و فرهنگ عاشورایی در کشور عینیت می‌یابد.
اما این چند نکته‌ای که در قالب برداشت‌های ما از صحنه عاشورا مطرح شد نمی‌تواند تنها درس‌های کربلا و عاشورا باشد، فکر به حادثه و درآوردن این مثال‌ها می‌تواند از فردی به فرد دیگر متفاوت باشد و شاید تا قرن‌ها هرکس بتواند نکته ظریف دیگری از آنچه در کربلا رخ داد پیدا کند، این روزها فرصت مناسبی است برای تفکر به آنچه در کربلا اتفاق افتاد و مطابقت دادن آن به زمان حال. شاید یکی دیگر از پیام‌های مهم عاشورا این است که با ادعا بهشت را نمی‌فروشند و به جز خالصان ثابت قدم کسی نمی‌تواند راهی بهشت شود. به قول معروف می‌توان رسید به اینکه در کربلا عده‌ای مدعی مردانگی بودند و با قصد قربت مقابل امام ایستادند اما آنها که در میدان ماندند از جمع بی‌ادعاهایی بودند که خالصانه با امام آمدند و شهادت را انتخاب کردند و مردودی همیشه تاریخ برای مدعیان ماند.

مائده شیرپور

https://siasatrooz.ir/vdcgtq9y.ak9u34prra.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی