دوشنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۰ - ۲۱:۰۹
کد مطلب : 118432

درخت‌افکن بود کم زندگانی!

مگر می‌شود تاریخ پدیده‌ای را که در همین قرن باید پانصدمین سالگرد تولدش را جشن گرفت...

مگر می‌شود تاریخ پدیده‌ای را که در همین قرن باید پانصدمین سالگرد تولدش را جشن گرفت، نادیده انگاشت زیرا یکصد و هشتادودو هزار و پانصد شبانه‌روز، چهار میلیون و سیصد و هشتاد هزار ساعت و دویست و شصت‌ودو میلیون و هشتصد هزار دقیقه که هریک از این معیارهای گذر زمان، یادآور خاطرات تلخ و شیرین از ملاقاتی رودررو با درختان تناوری است که در زیر سایه آن‌ها، تاریخی پرشکوه سپری و دیوان‌ها قلم‌فرسایی شده است. مردان و زنان نام‌آوری بارها طول و عرض آن را طی کرده و درس‌ها آموخته و عبرت‌ها به‌جا گذاشته‌اند. سربازانی از سلسله صفویه تا به امروز با اسب‌های راهوار خود بر سنگفرش‌های آن یورتمه رفته و یا بر برج و باروهای جهان نمای آن نگهبانی داده‌اند و آنگاه در روزگاری دیگر پهنه سبزینه آن را به غرش تانک‌های آمریکایی و چیفتن های انگلیسی سپرده‌اند تا عاملان حکومت‌نظامی‌ها، استثمار مستمر بر آن را ادامه دهند. محمود و اشرف افغان و ایادی‌شان پس از یورش به سرزمین ایران و گذر از کرمان، مناره‌ها از سربداران ساختند و به این‌سو آمدند تا شاه سلطان حسین‌ها را از تخت سلطنت به زیر کشند و پایتخت را به یغما برده و ویران کنند. آنگاه از این مسیر مشجر و زیبا دیوانه‌وار و چهارنعل گذشته تا خود را به پشت درهای بسته مدرسه چهارباغ برسانند و شاهی را که به‌جای تفکر پیرامون رهایی ملت از غارت و خصم همچنان در خلوت و اسیر اسطرلاب بود، خلع ید از تاج‌وتخت نمایند. شرح‌حال عبور زمان در این هزار باغ که چهارباغ نامیده شده بس خاطر انگیز است زیرا از زمانی که اولین چهار نهال در چهارگوشه آن غرس گردیده فراموش ناشدنی مانده و همانندی در تمام عالم نداشته و امروز همچنان پابرجاست تا همچون چهار قرن و اندی گذشته استوار ایستاده و با سکوت کامل نظاره‌گر عبور زمان باشد و در مقابل هر جور و جفایی مظلومانه دم برنیاورد زیرا به این تعدی‌ها عادت کرده است.
آنچه درباره چهارباغ می‌خوانید، می‌بینید و می‌شنوید قطره‌ای از اقیانوس و خلاصه‌ای محدود از سرگذشت غم‌ها و شادی‌های این مهد زیبایی و شکوه است که علی‌رغم همه ناملایمات و نامردمی‌ها همچون کوهی استوار پابرجا مانده و تنها محتاج باران‌های بی‌دریغ و دمادم است تا بر طراوتش افزوده شود. چهارباغ نوازش می‌خواهد نه نیایش، غزل می‌طلبد نه مرثیه تا عاشقانه برای نسل‌های آینده جاودان بماند. اگرچه عطاءالملک دهش تمام سرمایه و عمر خود را بر آن گذاشته تا با ایجاد اولین کارخانه برق در حاشیه چهارباغ و درست ابتدای خیابان سپاه با نورافشانی شب این گلستان را همچون روز روشن کند اما هرگز انتظار نداشت نوستالژی‌هایش از محل کارخانه به‌جای موزه برق شدن به کارگاه کیف و کمربند سازی تبدیل و هرروز در ساختار آن تغییراتی ایجاد شود تا پس از گذشت زمان انگارنه‌انگار که قرنی پیش قلب‌های زیادی در این مکان به تپش افتاده تا ژنراتور آن توسط یک مهندس آلمانی درست در اوایل غروب آفتاب استارت بخورد و با صدای بلند خود میدان نقش‌جهان، خیابان سپاه و چهارباغ عباسی را چون روز روشن کند و امروز تک‌درخت چنار تنومندی که به یادبود افتتاح اولین واحد صنعت برق در شهر موزه اصفهان مقابل آن کاشته شده بود پس از گذشت یک قرن از عمر پرثمرش توسط بلدیه زمان که وظیفه‌ای جز حفظ و ارتقاء محیط‌زیست شهر ندارد شبانه از ریشه کنده شود تا آورده‌های تمدن غرب جایگزین آن گردد!
قطعاً این اولین و آخرین جفایی نیست که شهرداری اصفهان به تبعیت از پنجمین شورای اسلامی شهر و درست در واپسین ماه‌های اقتدار خود در پایتخت فرهنگ و تمدن اسلامی روا می‌دارد. حالا و در دقیقه نود زمان ریشه‌کن کردن یک‌به‌یک این موجودات زنده می‌باشد که آخرین آن‌ها درست در زمان نگارش این نقد اما این بار نه به‌صورت رسمی بلکه ظاهراً و به‌طور اتفاقی نوبت آخرین کاج تنومند سرزنده یکصد ساله در شرق میدان دروازه دولت و در کنار ورودی اصلی کاخ شهرداری مزاحمی است برای این میدان با کف‌پوش‌های سیمانی تا توسط قیر کاران پیمانکار به آتش کشیده شده و در دم بسوزد و به سرنوشت تندیس تناولی یعنی همسایه گذشته خود بپیوندد! که در طول چهار سال گذشته بارها شاهد هجوم شبانه بلدوزرها برای احداث خیابان، به جان خانه‌های میراثی اما ثبت‌نشده در قلب بافت سنتی شهر بوده‌ایم تا در مقابل چشم‌های بهت‌زده اهالی به تلی از خاک تبدیل و خاطرات تلخ و شیرین بجا مانده را در آن دفن کنند! زهی تأسف از اینکه آنچه از دولت تدبیر و امید انتظار می‌رفت سازندگی همراه با حفظ هویت‌ها بود اما چهارباغ در طی این چهار سال گذشته از خیابانی برای گذر جمعی خانواده‌ها به‌منظور تمدد اعصاب و داشتن لحظاتی شیرین به مکانی جهت اتلاف عمر توسط نوجوانان و جوانانی تبدیل شده است که چالش ویروس کرونا نیز آن را مضاعف کند تا بجای ماندن در خانه و گریز از محیط‌های آلوده برای تمرکز بیشتر بر مطالعات مجازی راهی چهارباغی شوند که نه‌تنها مکانی برای دیدن ندارد بلکه محیطی به‌منظور صرف غذاهای مضر ازجمله فست فودها و همچنین مشاهده و فراگیری مدهای غرب‌زده از جوانانی است که وزارت آموزش‌وپرورش و متولیان علوم و آموزش عالی هم نتوانسته‌اند آن‌ها را با ارائه برنامه‌هایی جهت پر کردن اوقات فراغت و حذف سردرگمی‌ها به‌سوی خود جلب و جذب خود کنند و شهرداری منطقه سه نیز تجاوز یک واحد صنفی را با دادن پروانه تعمیری در حریم میراث فرهنگی و طرح قانونی بدون رعایت مفاد قانونی نادیده گرفته و زمان بخرند تا مدیران یک‌به‌یک بازنشسته و یا تغییر سمت دهند و دوران شورای پنجم و بالطبع شهردار اصفهان به پایان برسد که البته هر نوع ترک فعل در زمان مسئولیت می‌تواند پس از آن هم قابل‌رسیدگی باشد!

نویسنده: حسن روانشید

https://siasatrooz.ir/vdcgw79qxak9qt4.rpra.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی