سه شنبه ۲ شهريور ۱۴۰۰ - ۲۱:۴۲
کد مطلب : 119332

موضوع طالبان و منافع ملی

در روزهای اخیر و همزمان با شکل‌گیری صحنه جدید سیاسی و میدانی در افغانستان شاهد شکل‌گیری دوگانه‌ای از تطهیر یا مقابله سریع با طالبان هستیم..
در روزهای اخیر و همزمان با شکل‌گیری صحنه جدید سیاسی و میدانی در افغانستان شاهد شکل‌گیری دوگانه‌ای از تطهیر یا مقابله سریع با طالبان هستیم که بنظر می‌رسد بیشتر ناشی از هیجان سرعت تحولات افغانستان و باورناپذیر بودن آن برای عموم باشد، در حالی که نگاهی به صحنه کلی منطقه از ماه‌ها پیش قدرت یافتن و سلطه طالبان را اجتناب ناپذیر می‌نمود و حتی سرعت آن نیز شگفت انگیز نیست.

در حالی که اشغالگران غربی چندین ماه است که زمینه‌های سیاسی و میدانی خروج را فراهم می‌کنند و در منطقه نیز کشورهای همسایه افغانستان با مذاکرات سیاسی و رفتار میدانی پذیرش تسلط طالبان را نشان می‌دهند و حتی ترکیه در فاصله صدها کیلومتر با افغانستان ساخت دیوار مرزی را به پیش می‌برد، انتظار مقاومت موثر در داخل افغانستان چه در ارتش و چه نیروهای مردمی برای جلوگیری از پیشرفت سریع طالبان بیهوده و بی معنی می‌نماید و سخنان مقامات سیاسی غربی در مورد شگفت زدگی در این مورد چیزی جز فریب افکار عمومی نیست.

اما روشن است که موضوع پایان یافته نیست و این آغاز روندی است که هوشیاری مردم افغانستان و نیز رفتار هوشمند همسایگان آن کشور می‌تواند تاثیر مهمی بر آن داشته باشد. نخست باید به این نکته مهم توجه داشته باشیم که اقدام آمریکا و غرب در افغانستان جدای از طرح کلی ایشان برای خاورمیانه نیست، طرحی که اسنودن اخیرا بدرستی آنرا طرح جنگ‌های بی پایان خواند. آمریکا و متحدانش طی دو دهه اخیر هر حرکتی که در منطقه انجام داده‌اند قطعه‌ای از همین پازل است که هدف اصلی آن ایجاد بی ثباتی، تنش و درگیری در داخل و پیرامون کشورهای خاورمیانه است.

آمریکا و متحدانش پس از ناامیدی از تداوم تسلط کامل بر خاورمیانه بیش از دو دهه است که تنها راهکار را ایجاد تنش‌ و جنگ بی پایان برای جلوگیری از ایجاد یک خاورمیانه قوی با امکان همکاری با رقبای آمریکا از جمله چین و روسیه می‌دانند و در این راه تمامی تلاش خود را بکار گرفته و در وحله اول قربانی ایشان مردم افغانستان، عراق و سوریه و لیبی بودند.

آنچه اکنون در افغانستان می‌گذرد تداوم تکمیل همین پازل است. آمریکایی‌ها پس از حضور تنش آفرین خود و استفاده از خاک افغانستان برای تداوم آتش در منطقه اکنون در مرحله جدید یعنی تنش آفرینی با کمترین حضور، از افغانستان آغاز نموده و سعی دارند کمرنگ شدن حضور میدانی را با آتشی پر حجم جایگزین نمایند و این کاری است که بزودی در نقاط دیگری چون عراق و البته نه کاملا یکسان سعی در اجرای آن خواهند داشت.

اما از دید منافع ملی ایران، طالبان اکنون با تمهیدات آمریکا، صحنه میدانی را در اختیار گرفته اما این به معنی آن نیست که آمریکا انتظار تشکیل یک حکومت مقتدر در آن کشور را داشته باشد و بالعکس چگونگی خروج و فروپاشی حکومت سابق نشان می‌دهد که آنچه آمریکا انتظار و امید دارد جنگی بی پایان در افغانستان و سرایت تنش به همسایگان است و روشن است که راهکار ما از دید منافع ملی جلوگیری از این دو هدف است و نیز روشن است که این دو ارتباطی جدایی ناپذیر با یکدیگر دارند. غرق شدن دوباره افغانستان در جنگ داخلی، سرایت شعله‌های آن به همسایگان را اجتناب ناپذیر می‌نماید پس در وحله اول باید سعی در جلوگیری از شعله ور شدن این آتش داشت.

بنظر میرسد مواضعی که ما تاکنون در قبال تحولات افغانستان داشته ایم در همین راستا است. ایران در شرایط کنونی سعی دارد انتقال آرام قدرت را تسهیل نماید و در عین پذیرفتن واقعیت صحنه در مورد تسلط طالبان، ایشان را به شراکت دیگر نیروها تشویق نموده و یا لااقل مواضع ایشان را تعدیل نماید تا از سرکشیدن شعله جنگ داخلی اجتناب شود. اما پیچیدگی صحنه داخلی و منطقه‌ای باید این هشدار را به ما داده باشد که روی خط باریکی عمل می‌کنیم و هرگونه زیاده روی و افراط وتفریط می‌تواند نتایجی معکوس داشته باشد. نخست آنکه پذیرش واقعیت میدانی طالبان با تطهیر ایشان دو موضوع کاملا جداگانه و نامربوط است و پذیرش ضمنی موضوع اول الزاما به معنی ورود به موضع دوم نیست. متاسفانه بسیاری از تحلیلگران که هدف اولیه و درست ایشان اجتناب از شعله ور شدن وضعیت موجود است به ورطه تطهیر می‌افتند و توجه ندارند که چنین موضعی در وحله اول و مهمتر از همه می‌تواند منجر به سرخوردگی شدید دوستان و متحدان ما در منطقه و افغانستان شود و همچنین با توجه به شرایط سیال منطقه ودر صورت ضرورت یافتن مقابله، سیاست ما و افکار عمومی را دچار تناقض نماید و این هم دام دیگری است که در راه سیاست خارجی ایران گسترده شده است.

آمریکا سعی دارد در شرایط کنونی ما را در دوراهی درگیری با طالبان و یا همراهی با ایشان و از دست دادن بعضی از متحدین مان قرار دهد و برای اجتناب از این وضعیت سیاستی هوشمند و دقیق مورد نیاز است. در مورد طالبان ضروری است که ضمن اجتناب از درگیری تا حد امکان، خط قرمزهای ایران برای ایشان کاملا روشن شود و با استفاده از همه ابزارهای قدرت و تا قبل از جایگیری کامل قدرت ضرورت توجه به معادلات داخلی و منطقه‌ای برای ایشان تفهیم شود. دست درازی به یاران قومی یا مذهبی ایران در افغانستان از جمله این خطوط قرمز است. دوستان و متحدان ایران در افغانستان و منطقه باید به روشنی به تداوم حمایت ایران مطمئن شوند و نیروی ایشان برای حفظ تعادل قدرت در افغانستان محفوظ باشد. ذخایر قدرت ملی ما بهیچ وجه نباید فدای شرایط زودگذر کنونی قرار گیرد و باید توجه داشت که در این مورد بهیچ وجه نمی‌توان به تضمین‌های طالبان متکی بود.

از سوی دیگر استقبال از درگیری با طالبان سیاستی خطا و در راستای جنگ بی پایان است، بنابراین با حفظ شرایط ذکر شده می‌توان به ایشان فرصت داد تا بسوی نوعی اعتدال در مواضع سوق یابند ولی باید توجه داشت که این نوعی صلح مسلح است که هردو طرف دست برماشه دارند و کوچکترین ناهوشیاری را برنمی‌تابد. همچنین افکار عمومی باید در مورد مسائل منطقه و افغانستان توجیه کافی شوند تا امکان اثرگذاری جنگ روانی غرب بر افکار عمومی کاهش یابد. افکار عمومی باید در مورد خطرات ورود ناخواسته به یک درگیری بزرگ و نیز ضرورت اقدام قاطع در شرایط خاص آگاهی یابد تا در بزنگاه لازم حمایت کافی از سیاست خارجی فراهم باشد. افکار عمومی باید آگاه شود که بر خلاف برخی تبلیغات گمراه کننده در سال‌های اخیر، احتیاط و شهامت اقدام، هردو از ضرورت‌های سیاست خارجی است که اگر در جای خود بکار روند کاملا موثر و مفید و اگر به اشتباه جای یکدیگر را بگیرند مخرب و منهدم کننده خواهند بود.

نویسنده: محسن زاهدی موحد، دیپلمات بازنشسته
https://siasatrooz.ir/vdcgwy9qxak9qw4.rpra.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی