با شروع کار جهاد سازندگی در سال ۵۸ به روستاها رفتیم که برای خدا بیل بزنیم. بعدها ضرورتهای موجود رفتهرفته ما را به فیلمسازی کشاند. (شهید سید مرتضی آوینی)
نامگذاری سالها توسط رهبر فرزانه انقلاب در حقیقت تعیین نقشه راه حرکت نظام جمهوری اسلامی برای نیل به اهداف مقدسی است که دستیابی به آنها عامل بقا و تداوم انقلاب است و حرکت در این مسیر جز با آگاهی از مختصات این نقشه راه ممکن نیست و بدیهی است از جمله مهم ترین وظایف اصحاب فرهنگ در این عرصه این است که با تبیین مختصات این نقشه راه و حرکت در این مسیر، به نوبه خود زمینه ساز حرکت جامعه در این مسیر باشند.
مقام معظم رهبری در نامگذاری سال ۱۳۹۳ باعنوان «اقتصاد و فرهنگ، با عزم ملی و مدیریت جهادی» در کنار موضوعات اقتصاد و فرهنگ، رویکرد«جهادی» را مطرح کردهاند که خود از بار معنایی ویژه ای برخوردار است و حکایت از وجود شرایطی ویژه در عرصههای یادشده دارد.
عبارت جهاد و برخورد جهادگونه با یک موضوع تنها یک رویکرد شکلی نیست که دلالت بر نحوه پرداختن به موضوعاتی مانند فرهنگ و اقتصاد باشد، بلکه جهاد بیش از آنکه تنها یک قالب باشد، نوعی نگرش است و نگاهی گذرا به تاریخ انقلاب اسلامی نشان میدهد پیروزی انقلاب مرهون چنین نگاهی بوده است و این مسئله در نامگذاری نهادهای برخاسته از انقلاب نیز رخ به چشم میآید و ادبیات سیاسی انقلاب مشحون است از عباراتی چون انقلاب فرهنگی، جهاد سازندگی، انقلاب اقتصادی، جهاد سوادآموزی و... و از سوی دیگر به جرأت میتوان گفت تاریخ انقلاب اسلامی سرشار از پیروزیهایی است که مرهون نگاه جهادی در عرصههای متفاوتند.
بیگمان صاحبان اندیشه در جهت تبیین نگرش جهادی تلاش خواهند کرد، اما به نظر میرسد یکی از عینیترین راههای تبیین نگرش جهادی بررسی عملکرد افرادی است که با این نگرش در عرصههای مختلف فعالیت کردهاند و جامعه از نتایج فعالیت آنها بهره برده است.
شهید آوینی یکی از نمونههای این نوع نگرش در عرصه فرهنگ است. مقایسه آثار به جا مانده از سید شهیدان اهل قلم با سالهای فعالیت او در عرصه فرهنگ، نشانه خوبی از تلاش مجاهدانه و مومنانه فردی است که عمر خویش را صرف اعتلای حق کرده است و خداوند نیز در لحظه لحظه عمر او برکت قرار داده است و اکنون پس از دو دهه از شهادت آن بزرگوار، همچنان آثار او بر تارک ادبیات و هنر انقلاب میدرخشد، لذا مراجعه به آثار این شهید بزرگوار و مداقه در بینش و منش او، الگویی از حرکت مجاهدانه در عرصه فرهنگ پیش روی ما قرار میدهد.
حکایت حاج عبدالله والی و منطقه محروم بشاگرد نیز صفحهای دیگر از دفتر پرافتخار حرکت جهادی در تاریخ انقلاب اسلامی است؛ حکایت هجرت مومنی پاکباخته به سرزمینی که استعضعافی همه جانبه بر آن سایه انداخته است با هدف رساندن پیام انقلاب اسلامی به مردم این منطقه، والحق که این پیامبری چه زیبا به فتح قلوب مردم بشاگرد انجامید و تصویرگر سخنان نورانی امام شهیدان شد که آنان را ولی نعمتان انقلاب خوانده بود.
بیشک در چند سطر نمیتوان این اسوههای جهاد را معرفی کرد و معرفی ابعاد مختلف شخصیت آنها ضرورتی اجتناب ناپذیراست، اما به مصداق چشیدن جرعهای از دریا،چند سطری از رضا امیرخانی، نویسنده توانای انقلاب، در وصف مجاهدت این مرد نازنین را مرور میکنیم:
...اولِ انقلاب، وقتي آمده بود، هيچكس حمد و سورهي نمازش را بلد نبود. خيليها نماز نميخواندند. ميگفتند بسمالله، بسمالله، بسمالله. و بعد ميرفتند به ركوع. اساميِ ائمه را حفظ نبودند.
...منطقه پنجاه سال بود كه با تمدن ارتباطي نداشت. پس علف جلوِ ماشين ريختن و سجده كردن بر آدمِ شهري و... چيز غريبي نبوده است. حالا چه كسي بايد شروع به كار كند؟ و از كجا؟
...تمدنِ بشاگرد آغاز ميشود. مردم ياد ميگيرند كه چگونه خدا را پرستش كنند.احكام زكات را فرا ميگيرند، ولو اين كه واجب الزكات باشند. زيرِ آسمانِ خدا نماز را به جماعت ميخوانند. بعدتر بزرگترين بناي بشاگرد را ميسازد. مسجد! تا شهر اسس علي التقوا باشد.
...اصلا نبايد تعجب كني وقتي بشاگرد را جزيرهاي شيعه ببيني ميانِ اهلِ تسنن. و نبايد تعجب كني وقتي پيرمرد از مايملكش و مالايملكش كه چهار بز لاغراندام است، جسيمترين را سوا ميكند و كنارِ مسجد ميآورد تا حاج عبدالله به عنوانِ نذرِ هياتِ سيدالشهدا قبول كند. و من زانو زدن و گريستنِ حاج عبدالله را بارها ديدهام...(به نقل سایت ارمیا)
رضا بابایی