هر چند که طی روزهای اخیر آمریکا با تحرکات نظامی در خلیج فارس و جابه جایی نیرو در عراق و سوریه تلاش دارد تا قدرت نمایی روزهای پایانی حضور ترامپ در کاخ سفید را به نمایش گذارد اما نه تنها منطقه بلکه عرصه جهانی بدون توجه به این تحرکات، شاهد تحولاتی خاص و تامل برانگیز ا ست. آن تحول بسیار مهم آن است که در سالگرد ترور فرماندهان مقاومت شهید سپهبد قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس معاون حشدالشعبی عراق و همرزمانشان در تروریسم دولتی آمریکا، در بسیاری از کشورهای جهان ملتها به برپایی مراسم یادبود و تجدید پیمان با سرداران مقاومت اقدام کرده اند. در روزهای اخیر در بسیاری از کشورها از افغانستان و پاکستان تا عراق، سوریه، لبنان، یمن، فلسطین و بسیاری از کشورهای فرامنطقه ای در آفریقا، آمریکای لاتین وحتی در اروپا مراسم یادبود سرداران مقاومت برگزار میشود. نکته مهم آنکه مطالبه ملتها ازیک سو تجدید پیمان با آرمانها و اهداف سرداران مقاومت است و از سوی دیگر خواستار مجازات و محاکمه عاملان و آمران این ترور ضدبشری شدهاند.
آنها تاکید دارند که انتقام گیری نه تنها حق جبهه مقاومت بلکه حق تمام آزادی خواهان جهان است که افرادی همچون سردار سلیمانی و ابومهدی المهندس را کانون مبارزه با تروریسم و برقرار کننده وحدت و امنیت جهان میدانند. این نوع عملکرد جهانی بیانگر این حقیقت است که برخلاف ادعای غرب، جهانیان ایران را محور امنیت و آمریکا را محور تروریسم میدانند و تاکید دارند که آمریکا نه حلال مشکلات که خود بخش محوری بحرانهای جهانی است.
حال این سوال مطرح است که چگونه میشود که آمریکایی که به قول ترامپ ۷ هزار میلیارد دلار در خاورمیانه هزینه میکند و بزرگترین دستگاههای رسانه ای و تبلیغاتی جهانی را دارد چنین منفور جهانیان میشود و در نقطه مقابل جمهوری اسلامی به محور عزت و کرامت جهانی مبدل شده وجهان امروز مراسم سالگرد سردار بزرگ ایران و فرماندهان مقاومت تشکیل شده توسط جمهوری اسلامی را برگزار میکند؟
پاسخ به این پرسش را در تفاوت دیدگاه نظام لیبرال سرمایه داری و انقلاب اسلامی نسبت به ملتها و تحولات جهانی میتوان دانست. نظام لیبرال سرمایهداری همواره بر اصل منافع اقتصادی و برتری جوبی رفتار میکند و در این راه حتی به ایجاد گروههای تروریستی و کشتار بشریت میپردازد حال آنکه انقلاب اسلامی بر اصل ارزشها و حمایت از صلح و امنیت جهانی، استقلال و آزادی ملتها تاکید دارد؛ چنانکه جبهه مقاومت با محوریت ایران به اذعان جهانیان کانون مبارزه با تروریسم بوده حال آنکه ائتلاف ضدداعش آمریکا، رسما به حمایت و تقویت تروریسم پرداخته و در این راه حتی اقدام به ترور فرماندهان مقاومت کرده است.
نکته دیگر آنکه نگاه لیبرال سرمایه داری براساس سلطه گری و برتری جویی استوار است. به عنوان مثال وقتی آمریکا ناتو یا ائتلاف ضدتروریسم را تشکیل میدهد براصل برتری آمریکا و لزوم پذیرش این سلطه از سوی سایر کشورهای عضو استوار است. براساس این تفکر، همه کشورها بدون هویت شده و این نام آمریکاست که در راس قرار گرفته و سایر کشورها صرفا نقش بردگانی را دارند که هرگز نامی از آنها برده نمیشود. این نوع رفتارها نوعی حقارت و هویت سوزی را در میان کشورهای عضو ایجاد کرده که همراهی آنان نه از روی خواست قلبی بلکه از روی ترس و یا اجبار است که در نهایت نیز به طغیان منجر میشد چنانکه به اذعان آمریکاییها، ناتو به دلیل اختلافات داخلی در حال فروپاشی است. در نقطه مقابل تفکر لیبرال سرمایه داری شاهد تفکر انقلاب اسلامی هستیم که در واژه مکتب سلیمانی میتوان آن را مشاهده کرد. براساس این دیدگاه ملتها همواره آزاد و مستقل هستند و گروههای مقاومت شکل گرفته در هر کشوری دارای هویت مستقل است. انقلاب اسلامی به ملتها و جریانهای مقاومت هویت بخشید چنانکه امروز جهان با نامهایی همچون تیپ فاطمیون افغانستان، زینبیون پاکستان، حزب ا... لبنان، حشدالشعبی، حزب ا...، کتائب و نجباء عراق، مقاومت سوریه، جهاد اسلامی، حماس و ... فلسطین، انصارا... یمن آشنا شده است.
نکته مهم آنکه این هویت بخشی به جریان مقاومت در سراسر جهان زمینه ساز آن شده تا این جریانها با ارادهای قلبی و میلی باطنی و درونی، همچون دانههای یک تسبیح ذیل پرچم مقاومت اسلامی هویت واحدی را رقم زنند. این هویت واحد امروز فریاد واحد ادامه راه فرماندهان مقاومت و گرفتن انقلاب خون آنها را سر میدهند. هویتی واحد که رمز ماندگاری جبهه مقاومت است در حالی که تفکر لیبرال سرمایه داری با محوریت آمریکا جز نابودی ائتلافهایشان و خروج از منطقه گزینهای در پیش رو نخواهد داشت، چنانکه ملتهای منطقه طی روزهای اخیر فریاد مقاومت و ادامه راه سرداران مقاومت را سر دادند.
نویسنده: قاسم غفوری