چهارشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۴ - ۰۰:۰۷
کد مطلب : 92619

غواصان؛ غوطه‌ور در درياي غيرت مردم

ديروز آمده بودند كه بگويند ما هستيم. بگويند: عيبي ندارد كه دست شما بسته است، ما دست‌هايمان باز است و...

ديروز آمده بودند كه بگويند ما هستيم. بگويند: عيبي ندارد كه دست شما بسته است، ما دست‌هايمان باز است و مي‌توانيم شما را در آغوش بگيريم. دست ما هيچ‌وقت بسته نيست. تا شما هستيد و مادران زينب‌وارتان هستند، دست ما بسته نيست.
آمده بودند تا بگويند: اگر شما را در «خاك استكبار» غرق‌ كردند، ما آمده‌ايم تا با اشك چشمانمان، با عطر گلاب و گل‌هاي سرخي كه سنگفرش خيابان‌ها شده بود، برايتان دريا مي‌سازيم.
آي شهدا؛ شما بعد از سال‌ها آمده‌ايد و هنوز لباس‌هاي غواصي‌تان را از تن به در نكرده‌ايد. چه دريايي بهتر از درياي غيرت مردمي كه شما را در آغوش گرفتند. شما غوطه‌ور در درياي غيرت مردمي شديد كه هرگز فراموشتان نمي‌كنند و نمي‌گذارند خونتان زير پاي «برخي‌ها» پايمال شود. مردمي كه به حال شما غبطه مي‌خورند.
ديروز درياي مردم غيرتمند و مقاوم اين آب و خاك لبريز شده بود تا مرواريدهاي اين سرزمين را بدرقه كنند. آمده بودند تا براي لحظه‌اي هم كه شده از قطار دنيا پياده شوند و با شما باشند و قول بدهند كه با شما بمانند.
قول بدهند عزت شما را به سكه سياه كاخ‌نشينان كاخ سفيد ندهند. قول بدهند كه تا هميشه دست‌هاي بسته شما را فراموش نخواهند كرد. قول بدهند پاي اين نظام و كشور بايستند و تا هميشه پيشاني‌بندهاي «يا حسين» و «يا زهرا» را از پيشاني باز نكنند. آنها آمده بودند تا بيست و اندي سال بعد از كربلاي چهار، كربلاي ديگري بسازند و رمز «يا محمد رسول‌الله» را فرياد بكشند و به گوش همه دنيا برسانند.
فرقي نمي‌كند ۱+۵ باشند يا هزاران هزار لشكر دشمن. توي همان قرآني كه مادرانتان، از زير آن عبورتان دادند و بدرقه‌تان كردند بر ما نازل شد كه «كَم مِّن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللّهِ وَاللّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ»
مردم ما از دشمن نمي‌ترسند. مردم ما از تحريم نمي‌ترسند. مردم ما از ذلت و سازش مي‌ترسند. مردم ما با يزيديان تعارف ندارند و عزتشان را روي ميز مذاكره نمي‌گذارند. مردم ما نمي‌گذارند خون چند صدهزار شهيدشان را به يك لبخند دشمن بفروشند.
مردم ما غيرتشان را نه كم كرده‌اند و نه فراموش. نمي‌گذارند. خيال همه راحت كه اين مردمي كه براي تشييع پاره‌هاي تنشان آمده بودند، زير بار زور و ذلت نمي‌روند. شعار نيست. اين عين شعور ملتي است كه با دل‌هاي شكسته و چشم‌هاي سرخ و خيس آمده بودند. جوان و پير، دختر و پسر، زن و مرد، جانباز، معلول، كودكان نوپا، شيرخواره‌هاي در آغوش مادر، با هر ظاهر و لباسي آمده بودند. عكس رهبرشان را روي دست گرفته بودند و فرياد مي‌زدند كه «تا آخر ايستاده‌ايم». روي تابوت شهدا «توافق‌نامه» مي‌نوشتند كه «نمي‌گذاريم خونتان پايمال شود» نمي‌گذاريم دنيا و آخرتمان را بفروشند. نمي‌گذاريم از راه خميني(ره) منحرفمان كنند. نمي‌گذاريم «علي» تنها بماند. اين را همه بدانند.

مولف :
https://siasatrooz.ir/vdcgy39y.ak9xq4prra.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی