چند ماه پیش تصویری از سیدعبدالملک حسینی حوثی رهبر انصارالله یمن منتشر شد که در قیاس با چهره او در آغاز جنگ عربستان علیه مردم بیدفاع یمن و صورت او پس از گذشت سه سال برآمده بود. تصویری که به وضوح نشان میداد او لاغرتر، تکیدهتر و شکستهتر از سه سال پیش است. یعنی در روزهایی که مردم یمن تحت شدیدترین تحریمهای ظالمانه قرار داشتهاند و از طرفی دیگر بمبهای دولت وحوش سعودی و همپیمانانش بر سر فقیرترین ملت منطقه آوار میشد، عبدالملک هم به مانند آنها زندگی کرده و رنج کشیده است.
تصویری که در آن به وضوح میتوان به این درک رسید که چرا مردم یمن «کم» نمیآورند و از مقاومت خود دست نمیکشند و علیرغم سختیهای فراوان پای شعارها و آرمانهای خود ایستادهاند.
حالا کافی است تصاویر رئیس دولت کنونی و البته «دولت قبل» را طی این سالها مرور کنیم و ببینیم آقای روحانی در این حدود ۵ سال مسئولیت چه تغییری در سیمای خود داشته است و متوجه شویم آیا رئیس «جمهور» ایران هم در شرایط سخت اقتصادی، تغییری در چهرهاش یافت میشود یا نه؟ پاسخ واضح است. جز رنگ ریش که حاصل رنگ مو و کمی اکسیدان ضدقرمزی است! اتفاق دیگری نیفتاده است.
به عقب برگردیم!
اشتباه نشود. منظورمان خیلی عقب هم نیست. منظورمان سال ۹۲ نیست که آقای روحانی کاندیدای انتخابات شده بود و مشکل مملکت را سوءمدیریت میدانست و منتقد نوسان روزانه و لحظهای بازار بود. آن زمان که قرار بود با آن کلید کهنه و زنگ زده «آنچنان رونق اقتصادی ایجاد شود»... آن زمان که قرار بود هم چرخ سانتریفیوژها بچرخد و هم چرخ زندگی مردم. آن زمان که قرار بود یک «حقوقدان»، حق مردم را کف دستشان بگذارد!
منظورمان سال ۹۳ نیست که مدام از اوضاع نابسامان اقتصادی مملکت میگفت و «کلید» حل آن را مذاکره با «کدخدا» میدانست و برای مذاکره هستهای همه تلاشش را میکرد. آن زمان که برخی از درون دولت به دشمن گرا میدادند که ما را بزند!
حتی منظورمان سال ۹۴ نیست که ترکمانچایترین قرارداد یک دولت ایرانی (بعد از انقلاب) با غربیها امضا شد و قرار شد «برجام» همه مشکلات ما را از شیر مرغ تا جان آدمیزاد حل کند و کاسبانِ تحریمِ بیشناسنامهیِ بیسوادِ بزدلِ را بیکار. همان سالی که با دروغ بزرگ برجام، سر ملت شیره مالیده شد که تحریمها میرود و ما چنین و چنان میکنیم و در زیر آفتاب تابانش درخت گلابی میکاریم!
منظورمان سال ۹۵ هم نیست که دولت تمام هم و غم خود را برای انتخابات سال بعدش گذاشت تا باز هم بتواند بر اریکه قدرت تکیه بزند و توپ هم تکانش ندهد.
منظورمان همین یک سال و یک ماه و چند روز پیش است. همین اردیبهشت پارسال. کافی است سخنان همان ده بیست روز منتهی به انتخابات حضرت آقای روحانی را مرور کنیم، تا دستمان بیاید چه گفتند و حالا چه کردند. اصلا نیازی نیست که همه آنها را بررسی کنیم. وعدههای تکراری در همه شوهای انتخاباتی «تَکرار» میشد و کافی است به صورت رندوم (تصادفی و اتفاقی) یکی را انتخاب کنید و ببینید جناب ایشان چه وعدههایی دادند و الان کجا ایستادهایم و چند درصد از آن وعدهها عملی شده است! البته وعدههای اصلی مثل کنسرت و استادیوم رفتن خانمها در حال عملی شدن است و... .
کافی است «به عقب برگردیم» و ببینیم آنها که چشمشان را بسته بودند و دهانشان را گشوده بودند تا برای رای آوردن دوباره یک دولت پیر و بیبرنامه و کُند و بیحرکت تلاش میکردند، دقیقا از چه دفاع میکردند؟ ببینیم «لولو»یی که ساخته بودند آن افتضاح را به بار آورد یا همین دولت «هلو» که قرار بود با انگشت جوهری بنفش جلوی نابسامانی اقتصادی گرفته شود، تحریمها برنگردد، دلار گران نشود، و...؟
کمی به عقب برگردیم!
حالا آنموقع را بگذریم. اصلا آن موقع جو و احساسات غالب شده بود. چند ماه بعد را چه کنیم. آنموقع که موسسات مالی و اعتباری «غیرمجاز» دارای «مجوز» از طرفِ بانکِ مرکزیِ دولت فخیمه پول ملت را بالا کشیدند چه شد؟ بعد از سکوت همه «قوهها» و رئیس دولت در صدر آنها چه شد؟ مردم متهم شدند که چرا طمع کردند و پولشان را در این موسسات پسانداز کردند. چرا آنموقع کسی صدا مردم را نشنید؟
همین نشنیدن صدای مردم روزهای پرهیاهوی دیماه سال قبل را رقم زد. واکنش دولت اینبار چه بود؟ سکوت و باز هم سکوت و دست آخر معاون اول جناب روحانی آمارهای نادرست اقتصادی را باور کرد و اعلام کرد و دست آخر رقبای انتخاباتی را باعث و بانی شلوغیها در کل ایران دانست!
به همین هفته پیش برگردیم
تصور کنید امریکا از برجام خارج شده و ما قول قرار چند ماه بعد با اروپاییها را میگذاریم. اوج مشکلات اقتصادی است. قیمت اجناس بیسر و صدا بالا میرود. دلار، سکه و طلا نه روزانه که لحظهای پرش میکند. آنوقت رئیس دولت ما، معاون اول و رئیس دفترش، تیشرت تیمملی پوشیدهاند و فوتبال میبینند. از همه جالبتر تلویزیون رئیسجمهور است که در همین اوضاع اقتصادی نسبت به چهار سال قبل حداقل ۲۰ اینچ بزرگتر شده است.
به همین چند روز پیش برگردیم
اوضاع اقتصادی همچنان وخیم است. مردم و کاسبهای بازار شاکیاند. مردم آبادان چندین روز است که آب ندارند بخورند. مردمی که به اندازه کافی طی سالهای جنگ و بعد از آن زجر کشیدهاند. چه از دشمن خارجی و چه از مسئولان داخلی. حالا باید برای آبِ خوردن (که قرار بود برجام آنرا هم حل کند) هم بجنگند. وسط همین بلبشوها آقای رئیسجمهور با رئیس دفتر و وزیرش هوس توچالگردی میکند. این همهی درد و غصه نیست. غصه آنجاست که در سال حمایت از کالای ایرانی رئیس دولت همین مملکت سرتا پایش را با برندهای خارجی گرانقیمت میپوشاند و تشریف میبرند تلهکابین!
رئیسجمهور و توچال و برندهای خارجی و سال تولید کالای ایرانی و...
کاش میشد فیلم وعدههای روحانی و یار پوششیاش در انتخابات پارسال را به عنوان سریال طنز پخش کرد. کاش میشد به «برخیها» یادآوری کرد که «انّ الله لا يُغيِّرُ ما بقوم حتّي يغيّرو ما بانفسهم».
کاش خطاکارهای اردیبهشتماه پارسال جرات پذیرفتن خطای بزرگ خود را داشتند و شهامت عذرخواهی هم. کاش...
نویسنده: مهدی رجبی