?>?> انتخاب‌های سخت (16) | سیاست روز
سه شنبه ۳ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۰:۱۴
کد مطلب : 93429

انتخاب‌های سخت (16)

کتاب «انتخاب‌هاي سخت» نوشته هیلاری رودهام کلینتون وزیر امور خارجه سابق آمریکاست که در آن به شرح انتخاب‌هاي سخت و دشوار خود در طول دوران مسئولیتش پرداخته است. این کتاب در شش فصل به نگارش در آمده است و نویسنده سعی کرده شرح نسبتاً مفصلی از مراودات دیپلماتیک و دشواری‌هاي گزینه‌هاي پیش روی خود را تصویر نماید. سیاست روز به طور روزانه بخش‌هايي از ترجمه این کتاب را منتشر خواهد کرد.
انتخاب‌های سخت (16)

281
ترك كرد‌‌ن ميز مذاكره د‌‌ر لحظه حياتي
پرچم فلسطین سه نوار افقی د‌‌ارد‌‌، سیاه، سفید‌‌ و سبز و یک مثلث قرمز هم از گوشه آن پیش آمد‌‌ه است. از زمان جنگ شش روزه د‌‌ر سال ۱۹۶۷ تا توافقنامه صلح اسلو د‌‌ر سال ۱۹۹۳، استفاد‌‌ه از این پرچم د‌‌ر سرزمین‌هاي فلسطینی توسط د‌‌ولت اسرائیل ممنوع شد‌‌ه بود‌‌. عد‌‌ه‌اي این پرچم را به عنوان نماد‌‌ی از تروریسم، مقاومت، انتفاضه و خشونت علیه حکومت اسرائیلی که سرزمین‌هاي فلسطینی را د‌‌ر اواخر د‌‌هه ۸۰ میلاد‌‌ی به لرزه د‌‌ر آورد‌‌، تلقی مي‌کرد‌‌ند‌‌. حتی هفد‌‌ه سال پس از اسلو، این پرچم به عنوان نماد‌‌ی جنجالی و ملتهب‌کنند‌‌ه د‌‌ر میان برخی از اسرائیلی‌هاي محافظه‌کار باقی ماند‌‌. بنابراین جای تعجب د‌‌اشت که د‌‌ر اواسط سپتامبر ۲۰۱۰ وارد‌‌ اقامتگاه رسمی بنیامین نتانیاهو، «بی‌بی» د‌‌ر اورشلیم بشوی و ببینی که پرچم سیاه، سفید‌‌، سبز و قرمز فلسطینی‌ها د‌‌ر کنار پرچم آشنای آبی و سفید‌‌ اسرائیل آویخته است.
برافراشتن پرچم فلسطینی‌ها، که «بی‌بی» از این اقد‌‌ام د‌‌ر زمان سلفش اهود‌‌ اولمرت انتقاد‌‌ کرد‌‌ه بود‌‌، چند‌‌ سال پیش از آن صورت گرفته بود‌‌ و اکنون ژستی آشتی‌جویانه از سوی نخست‌وزیر برای مهمان آن روزش، محمود‌‌ عباس، رئیس تشکیلات خود‌‌گرد‌‌ان فلسطین به حساب مي‌آمد‌‌. «بی‌بی» به هنگام احوالپرسی با عباس گفت: «خوشحالم که امروز به خانه من آمد‌‌ه‌اید‌‌.» رئیس تشکیلات خود‌‌گرد‌‌ان فلسطین د‌‌ر ورود‌‌ی خانه ایستاد‌‌ تا د‌‌فتر ميهمانان نخست وزیر را امضاء کند‌‌: «امروز پس از یک غیبت طولانی به این خانه بازگشته‌ام تا به گفت‌وگوها و مذاکرات با این امید‌‌ اد‌‌امه د‌‌هیم که به صلحی ابد‌‌ی د‌‌ر تمام منطقه به خصوص بین مرد‌‌م اسرائیل و فلسطین د‌‌ست یابیم.»
تباد‌‌ل این کلمات محبت‌آمیز نمي‌توانست تمام فشاری را که ما آن روزها احساس مي‌کرد‌‌یم، بپوشاند‌‌. هنگامی که ما د‌‌ر اتاق مطالعه خصوصی نتانیاهو جلوس کرد‌‌یم و گفت‌وگوها را آغاز نمود‌‌یم، سایه ضرب‌الاجل روی سرمان سنگینی مي‌کرد‌‌. کمتر از د‌‌و هفته د‌‌یگر مهلت توقف د‌‌ه ماهه ساخت و ساز شهرک‌هاي اسرائیلی جد‌‌ید‌‌ د‌‌ر کرانه باختری به پایان مي‌رسید‌‌. عباس وعد‌‌ه کرد‌‌ه بود‌‌ اگر به توافقی برای تمد‌‌ید‌‌ توقف (ساخت و ساز) د‌‌ست نیابیم از مذاکرات مستقیمی که تازه آغاز کرد‌‌ه بود‌‌یم خارج شود‌‌ - نتانیاهو هم محکم بر سر موضع خود‌‌ ایستاد‌‌ه بود‌‌ که د‌‌ه ماه، از حد‌‌ کافی هم بیشتر است. برای این مذاکرات حد‌‌ود‌‌ د‌‌و سال د‌‌یپلماسی طاقت‌فرسا صرف شد‌‌ه بود‌‌ تا این د‌‌و رهبر برای مذاکره رو‌د‌‌ر‌رو به منظور حل این د‌‌رگیری که خاورمیانه را به ستوه آورد‌‌ه بود‌‌ موافقت کنند‌‌. آنها نهایتا با موضوعات اصلی که پیش از این نیز مانع تمام تلاش‌ها برای ایجاد‌‌ صلح گرد‌‌ید‌‌ه بود‌‌ د‌‌ست و پنجه نرم کرد‌‌ند‌‌؛ از جمله مرزهای کشور آیند‌‌ه فلسطینی؛ تمهید‌‌ات امنیتی برای اسرائیل؛ آوارگان؛ و وضعیت حقوقی اورشلیم، شهری که هر د‌‌و طرف آن را به عنوان پایتخت خود‌‌ مد‌‌عی بود‌‌ند‌‌. اکنون به نظر مي‌رسید‌‌ که آنان د‌‌ر این لحظه حیاتی میز مذاکره را ترک کنند‌‌ و من اطمینان اند‌‌کی د‌‌اشتم که بتوانیم از این بن‌بست خارج شویم.
من برای اولین‌بار به اسرائیل د‌‌ر د‌‌سامبر ۱۹۸۱ د‌‌ر سفری از سوی کلیسا به سرزمین مقد‌‌س به همراه بیل سفر کرد‌‌م. 

282
او را به بالکن کاخ سفید در هوای سرد فرستادم
من برای اولین‌بار به اسرائیل در دسامبر ۱۹۸۱ در سفری از سوی کلیسا به سرزمین مقدس به همراه بیل سفر کردم. در حالی که والدینم چلسی را به «لیتل راک» برده و مراقبت می‌کردند، بیش از ده روز در شهرهای «جلیل»، «ماسادا»، «تل‌‌آویو»، «حیفا» و خیابان‌هاي قدیمی شهر باستانی اورشلیم به گشت و گذار پرداختیم. در کلیسای مقبره مقدس سپولچر که مسیحیان معتقدند مسیح در آنجا دفن شده و دوباره زنده شده است دعا کردیم. (این مکان از مقدس‌ترین مکان‌ها برای مسیحیان جهان محسوب می‌شود و به باور آنها محل مصلوب شدن عیسی مسیح بوده است.) ما همچنین به تعدادی از مقدس‌ترین مکان‌هاي مسیحیان، یهودیان و مسلمانان از جمله دیوار غربی و مسجدالاقصی و قبه‌الصخره ادای احترام کردیم. من عاشق اورشلیم بود. با وجود اینکه در میان تمام تاریخ و سنت‌ها قرار داشت، آنجا شهری بود که نبض حیات و انرژی در آن تپش داشت. من عمیقا استعداد و سرسختی مردم اسرائیل را تحسین مي‌کردم. آنها بیابان را شکوفا کرده بودند و یک دموکراسی سرزنده در منطقه‌ای مملو از دشمنی‌ها و استبدادها را ایجاد نموده بودند.
وقتی این شهر را ترک کردیم و از «اریحا» در کرانه باختری بازدید نمودیم، اولین برداشت اجمالی از زندگی تحت اشغال فلسطینیان را درک کردم. آنان از ارزش انسانی و حق تعیین سرنوشت که آمریکایی‌ها انتظار داشتند محروم بودند.
«بیل» و من هر دو در حالی از آن سفر بازگشتیم که حس قوی وابستگی شخصی به سرزمین مقدس و مردمش را پیدا کرده بودیم، و در طول سالیان بعد در انتظار این امید بودیم که روزی اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌ها درگیری‌هاي خود را حل و در صلح زندگی کنند.
در طول سی سال بعد که بارها و بارها به اسرائیل رفتم، دوستانی یافتم و با تنی چند از رهبران بزرگ اسرائیل آشنا شدم و کار کردم. به عنوان بانوی اول، دوستی نزدیکی با نخست‌وزیر «اسحاق رابین» و همسرش «لیه» برقرار کردم، هر چند فکر نمی‌کنم اسحاق من را بخشیده باشد چون وقتی مي‌خواست سیگار بکشد او را به بالکن کاخ سفید در هوای سرد فرستادم. (پس از اینکه رابین من را به خطر انداختن روند صلح با این سیاست متهم کرد، سرانجام نرم شدم و گفتم: «بسیار خوب، اگر این کار به تلاش‌ها در جهت صلح مي‌افزاید، قواعد را نادیده مي‌گیرم اما فقط به خاطر شما!») امضای پیمان اسلو توسط رابین و عرفات که در ۱۳ سپتامبر ۱۹۹۳، به امضاء رسید و با مصافحه معروف آنان در چمنزار جنوبی کاخ سفید همراه گردید، یکی از بهترین روزهای ریاست جمهوری بیل بود. ترور رابین در ۴ نوامبر سال ۱۹۹۵، یکی از بدترین اتفاقاتی بود که رخ داد. هیچ وقت فراموش نخواهم کرد که با همسرش «لیه» نشسته بودم و به مدح بسیار غم‌انگیز نوه‌اش که ترانه‌ای از «نوآ» (خواننده اسرائیلی) را مي‌خواند، در مراسم تشییع جنازه‌اش در اسرائیل گوش مي‌کردم.
همچنین قربانیان اسرائیلی تروریسم را که در طول آن سال‌ها ملاقات کردم را فراموش نخواهم کردم.

283
بازديد از پيتزافروشي منفجر شده
همچنین قربانیان اسرائیلی تروریسم را که در طول آن سال‌ها ملاقات کردم را فراموش نخواهم کردم. دستان آنان را در اتاق‌هاي بیمارستان مي‌گرفتم و به صحبت‌هاي پزشکان که توصیف مي‌کردند چند گلوله به پا، بازو و سر اصابت کرده است، گوش مي‌دادم. در فوریه ۲۰۰۲ از یک پیتزا‌فروشی در اورشلیم که در طول یکی از تاریکترین روزهای انتفاضه دوم منفجر شده بود بازدید کردم. در جریان انتفاضه دوم چندهزار نفر فلسطینی و حدود هزار اسرائیلی بین سال‌هاي ۲۰۰۰ و ۲۰۰۵ کشته شدند. در کنار حصارهای امنیتی شهرک جیلو قدم مي‌زدم و با خانواده‌هایی که مي‌دانستند هر لحظه ممکن راکتی فرود بیاید صحبت کردم. این تجربه‌ها همیشه همراه من خواهند بود.
این تنها داستان یک اسرائیلی بود که بر زندگی من تاثیر گذاشت. در سال ۲۰۰۲، با «یوچای پورات» ملاقات کردم. او تنها بیست و شش سال داشت اما یکی از پزشکان ارشد سازمان «ام‌دی‌ای»، ارائه دهنده خدمات پزشکی اورژانسی اسرائیل بود. او بر برنامه آموزش داوطلبان خارجی برای امدادرسانی فوری، نظارت داشت. من در مراسمات فارغ‌التحصیلی این افراد شرکت کردم و حس غروری که در چهره‌‌اش برای اینکه گروهی دیگر را راهی نجات جان انسان‌ها مي‌کند، به خاطر دارم. «یوچای»، سرباز ذخیره ارتش اسرائیل هم بود. یک هفته پس از ملاقاتمان، او توسط یک تک‌تیرانداز در نزدیکی یکی از موانع جاده‌‌اي به همراه سایر سربازان و غیرنظامیان کشته شد. «سازمان خدمات پزشکی اورژانسی اسرائیل (ام‌دی‌ای)» نام برنامه تعلیم داوطلبان خارجی را به یاد او تغییر داد. در سال ۲۰۰۵ وقتی دوباره به اسرائیل رفتم، با خانواده «یوچای» ملاقات کردم که با اشتیاق درباره اینکه چقدر ادامه حمایت از «ام‌دی‌ای» و ماموریت آن اهمیت دارد صحبت کردند.
به کشور بازگشتم و مبارزه‌اي برای متقاعد نمودن صلیب‌سرخ جهانی را آغاز نمودم تا «ام‌دی‌ای» (سازمان خدمات پزشکی اورژانسی اسرائیل) را پس از نیم قرن محرومیت به عنوان عضو صاحب رأی کامل بپذیرند. در سال ۲۰۰۶، آنها موافقت کردند.
من در حس بسیار شخصی که در امنیت و موفقیت اسرائیل سرمایه‌گذاری کرده بودم تنها نیستم. بسیاری از آمریکایی‌ها اسرائیل را به عنوان موطن مردمانی که مدت‌ها تحت ظلم بودند و کشوری دموکرات که از خودش در برابر هر تغییری دفاع کرده است، تحسین مي‌کنند. ما در داستان اسرائیل، تاریخ خود آمریکا را مي‌بینیم و ماجرای تمام مردمانی که برای آزادی و حق تعیین سرنوشت خود بسیار تلاش کرده‌اند را مشاهده مي‌کنیم. به این دلیل بود که رئیس‌جمهور «هری ترومن» تنها یازده دقیقه برای به رسمیت شناختن کشور اسرائیل در سال ۱۹۴۸ صبر کرد. اسرائیل بیش از یک کشور است - آنجا کشوری است که برای نسل‌ها و توسط مردان و زنان واقعی که از تسلیم شدن در برابر سخت‌ترین ناسازگاری‌ها امتناع کردند، ایجاد شده است. اسرائیل همچنین اقتصادی سرزنده دارد که الگویی برای نوآوری، کارآفرینی و دموکراسی است که حتی مي‌تواند در شرایط بی‌رحمانه نیز موجبات رفاه را فراهم کند.
من یکی از اولین افرادی بودم که صدای خود را در حمایت از تاسیس کشور فلسطینی بلند کردم.

284
دو روز قبل از سوگند ریاست جمهوری اوباما
من یکی از اولین افرادی بودم که صدای خود را در حمایت از تاسیس کشور فلسطینی بلند کردم. در ارتباطم از طریق ماهواره با اجلاس جوانان سازمان «بذرهای صلح» در سال ۱۹۹۸ به جوانان اسرائیلی و فلسطینی گفتم که یک کشور فلسطینی «منفعتی دراز‌مدت در خاورمیانه است.» سخنانم توجهات رسانه‌ای قابل توجهی را به خود معطوف نمود. اظهاراتم دو سال پیش از آن بود که «بیل» نزدیک پایان ریاست جمهوری‌اش تشکیل کشور فلسطینی را با «ايهود باراک» نخست‌وزیر اسرائیل پیشنهاد مطرح کرد و عرفات آن را نپذیرفت و نیز سه سال قبل از اینکه دولت بوش تشکیل دولت فلسطین را به عنوان سیاست رسمی آمریکا تعیین نماید، اظهاراتم (مبنی بر تشکیل دولت فلسطینی) ایراد شده بود.
دولت اوباما در طول دوره‌ای خطرناک در خاورمیانه روی کار آمد. در سراسر دسامبر ۲۰۰۸، شبه‌نظامیان افراطی فلسطینی گروه حماس از نوار غزه به سمت اسرائیل اقدام به شلیک راکت نمودند. نوار غزه از سال ۲۰۰۷ با بیرون راندن گروه رقیب فلسطینی فتح، تحت کنترل حماس است. در اوایل ژانویه سال ۲۰۰۹، ارتش اسرائیل برای متوقف کردن حملات موشکی به غزه حمله کرد. در هفته‌های پایانی دولت بوش، سربازان اسرائیلی با تفنگداران حماس در خیابان‌های به شدت شلوغ این منطقه به نبرد پرداختند. «عملیات سرب گداخته» به عنوان پیروزی برای اسرائیل شناخته شد - حماس تلفات سنگینی داد و اکثر ذخیره راکت‌ها و سایر سلاح‌هاي خود را از دست داد - اما این عملیات یک فاجعه برای روابط عمومی اسرائیل هم بود. بیش از یک هزار فلسطینی کشته شدند، و اسرائیل با محکومیت گسترده بين‌المللی روبرو شد. در ۱۷ ژانویه، تنها چند روز پیش از آغاز به کار دولت رئیس‌جمهور اوباما، نخست‌وزیر «ايهود اولمرت» به شرط اینکه حماس و جهاد اسلامی، دیگر گروه رادیکال در غزه شلیک راکت را متوقف کنند، آتش‌بسی را اعلام کرد که از نیمه‌شب شروع مي‌شد. روز بعد، شبه‌نظامیان موافقت کردند. جنگ متوقف شد، اما اسرائیل به محاصره مجازی اطراف غزه ادامه داد و مرز را بر اکثر رفت و آمدها و تجارت بست. حماس، با استفاده از تونل‌هاي مخفی قاچاقی که از زیر مرز مصر مي‌گذشت، بلافاصله بازسازی زرادخانه خود را آغاز نمود. دو روز پس از آن رئیس‌جمهور اوباما سوگند ریاست جمهوری در واشنگتن را به جا آورد.
در حالی که بحران غزه بر توجهات جهانی غالب شده بود، اولین تماس من به یک رهبر خارجی به عنوان وزیر خارجه با «اولمرت» برقرار شد. ما فوراً به بحث محافظت از آتش‌بس شکننده و حمایت از اسرائیل در برابر شلیک موشک‌هاي بیشتر و نیز توجه به نیازهای انسان‌دوستانه فوری در غزه پرداختیم. ما همچنین درباره آغاز مذاکراتی که مي‌توانست به درگیری‌هاي مرزی با فلسطینیان پایان دهد و صلحی فراگیر را برای اسرائیل و منطقه به ارمغان بیاورد گفت‌وگو کردیم. به نخست‌وزیر گفتم رئیس‌جمهور اوباما و من اواخر همان روز «جورج میشل» سناتور سابق را به عنوان نماینده ویژه آمریکا در امور صلح خاورمیانه اعلام خواهیم کرد. اولمرت، میشل را «مرد خوبی» مي‌دانست و ابراز امیدواری کرد بتوانیم در تمام مواردی که راجع به آنها بحث کردیم با یکدیگر کار کنیم.

285
كف زدن ناگهاني و غيرمنتظره
در آغاز ماه مارس، به نمایندگانی از سایر کشورهای بين‌المللی کمک‌کننده در کنفرانسی در قاهره پیوستم تا برای خانواده‌هاي نیازمند فلسطینی در غزه کمک‌هاي انسان‌دوستانه جمع‌آوری کنیم. آن کنفرانس قدمی رو به جلو برای کمک به فلسطینیان و اسرائیلی‌هاي شوکه شده از جنگ بود که نیازمند پشت سر گذاشتن خشونت اخیر بودند. درباره سیاست‌هاي نا‌به‌سامان خاورمیانه هر طور که فکر کنید، نادیده گرفتن رنج و درد انسان‌ها به خصوص کودکان غیرقابل چشم‌پوشی بود. کودکان فلسطینی و اسرائیلی همان حقی را دارند که کودکان هر جای دنیا در جهان برای داشتن دوران کودکی امن با آموزش، بیمه و شانس اینکه آینده‌اي روشن را بسازند از آن برخوردارند. والدین غزه و کرانه باختری همان آرمانی را دارند که پدران و مادران تل‌آویو و حیفا برای یک شغل خوب، خانه‌اي امن و فرصت‌هاي بهتر برای فرزندانشان دارند. درک این موضوع نقطه آغازی حیاتی برای پل زدن بین فواصلی است که منطقه را تقسیم کرده است و ستونی برای صلح پایدار ایجاد مي‌کند. هنگامی که این موضوع را در کنفرانس قاهره مطرح کردم، اعضای رسانه‌اي کشورهای عربی که به طور طبیعی دشمن هستند، به شکل غیرمنتظره و ناگهانی شروع به کف زدن کردند.
در اورشلیم، از دیدن «شیمون پرز» دوست قدیمی‌ام، شیر بیشه حزب چپ گرای اسرائیل (حزب کار) که به ایجاد وزارت دفاع دولت جدید اسرائیل کمک کرده، مذاکره‌کننده پیمان اسلو، و پس از ترور «رابین» هدف صلح را به پیش برده بود، لذت بردم. «پرز» به عنوان رئیس‌جمهور نقش‌هاي تشریفاتی بسیاری داشت اما او در واقع به عنوان وجدان اخلاقی مردم اسرائیل عمل مي‌کرد.
او همچنان به صورت شورانگیزی به نیاز برای یک راه‌حل مبتنی بر دو کشور (فلسطین و اسرائیل) معتقد بود، اما تصدیق هم مي‌کرد که چقدر دستیابی به آن دشوار است. به من مي‌گفت: «باری که اکنون روی شانه‌هاي شماست را سبک تلقی نمي‌کنیم. اما من فکر مي‌کنم شما قوی هستید و در اهداف دوگانه برای جلوگیری و متوقف کردن وحشت و دستیابی به صلح برای تمام مردم خاورمیانه ما را شریکی واقعی و صادق خواهید یافت.»
من همچنین با «اولمرت» و «زیپی لیونی» وزیر خارجه باهوش و سرسخت وی و مامور سابق موساد درباره خنثی کردن تنش‌ها در غزه و تقویت آتش‌بس مشورت کردم. در حالی که شلیک پراکنده راکت و حملات خمپاره‌اي ادامه داشت، به نظر مي‌رسید که این درگیری تمام عیار مي‌توانست بار دیگر در هر زمانی شعله‌ور شود. من همچنین مي‌خواستم اسرائیل را مطمئن کنم دولت اوباما به امنیت اسرائیل و آینده آن به عنوان کشوری یهودی کاملاً متعهد است. به آنها گفتم: «از هیچ کشوری انتظار نیست که بیکار بنشیند و اجازه بدهد راکت‌ها مردم و سرزمینش را مورد حمله قرار دهند.» برای سالیان متمادی، هم در دولت‌هاي دموکرات و هم در دولت‌هاي جمهوری‌خواه، ایالات متحده برای کمک به حفظ «قدرت کیفی نظامی» اسرائیل در برابر هر رقیبی در منطقه متعهد بوده است.

286
دیدگاه‌هاي جنگ‌طلبانه نتانیاهو
برای سالیان متمادی، هم در دولت‌های دموکرات و هم در دولت‌هاي جمهوری‌خواه، ایالات متحده برای کمک به حفظ «قدرت کیفی نظامی» اسرائیل در برابر هر رقیبی در منطقه متعهد بوده است. رئیس‌جمهور اوباما و من می‌خواستیم این موضوع را به مرحله بعد ببریم. همان موقع، ما مشغول شدیم تا همکاری‌هاي امنیتی و سرمایه‌گذاری در پروژه‌هاي مشترک دفاعی از جمله گنبد آهنین و سامانه دفاعی موشک‌هاي کوتاه‌برد برای کمک به حمایت از شهرها و خانه‌هاي اسرائیلی در برابر راکت‌ها را گسترش دهیم.
علی‌رغم بسیاری از ناامیدی‌هاي در طول بیش از دو دهه گذشته بر سر توقف گفت‌وگوها، اولمرت و لیونی برای حرکت به سوی صلح فراگیر در منطقه و راه‌حل مبتنی بر دو کشور در مورد درگیری با فلسطینی ها مصمم بودند. اما طولی نکشید که در مسیر پایان قدرت خود قرار گرفتند. اولمرت به دلیل مجموعه‌ای از اتهامات فساد که اکثرا مربوط به دوره خدمت قبلی‌اش به عنوان شهردار اورشلیم بود استعفا کرد. لیونی رهبری حزب «کادیما» را پذیرفت و به عنوان رقیب نتانیاهو و حزب «لیکود» در انتخابات جدید شرکت نمود. «کادیما» یک کرسی بیشتر از «لیکود» در «کنست» یا همان پارلمان اسرائیل برنده شده بود (بیست و هشت کرسی برای کادیما در مقایسه با بیست هفت کرسی لیکود)، اما لیونی نتوانست احزاب تندخوی کوچک‌تر که تعادل قدرت را در دست داشتند به سمت ائتلاف اکثریت قابل دوام سوق دهد. بنابراین نتانیاهو این شانس را به دست آورد تا دولت را تشکیل دهد.
با لیونی درباره ایده دولت وحدت بین کادیما و لیکود که ممکن بود برای پیگیری صلح با فلسطینیان گستردگی بیشتری داشته باشد صحبت کردم. اما او کاملا با آن مخالفت کرد و به من گفت: «نه، من قصد ندارم به دولت او (نتانیاهو) بروم.» بنابراین نتانیاهو از احزاب کوچک‌تر ائتلاف اکثریت را تشکیل داد و در پایان مارس ۲۰۰۹، به دفتر نخست‌وزیری که از سال ۱۹۹۶ تا ۱۹۹۹ آن را در اختیار داشت، بازگشت.
من نتانیاهو را سال‌‌ها می‌شناختم. او سال‌هاي شکل‌گیری خود را در ایالات متحده زندگی کرده بود و در دانشگاه‌هاي هاروارد و «ام‌آی‌تی» تحصیل کرده است. حتی برای مدت کوتاهی در گروه مشاوران بوستون به همراه «میت رامنی» در سال ۱۹۷۶ کار کرده بود. نتانیاهو عمیقا درباره چارچوب پیمان اسلو در مورد تبادل زمین با صلح و راه‌حل مبتنی بر دو کشور که به فلسطینی‌ها کشوری مختص خودشان در سرزمین‌هاي اشغال شده توسط اسرائیل در سال ۱۹۶۷ را اعطا می‌کرد، بدبین بود. او به طرز قابل درکی در مورد تهدیدات ناشی از ایران، به خصوص احتمال دستیابی تهران به سلاح اتمی متمرکز شده بود.
دیدگاه‌هاي جنگ‌طلبانه نتانیاهو از تجارب او در وزارت جنگ اسرائیل به خصوص در طول جنگ «یوم کیپور» در سال ۱۹۷۳؛ خاطره برادرش یوناتان، یک کماندوی بسیار محترم که در جریان فرماندهی عملیات «حمله انتبه» در سال ۱۹۷۶ کشته شد؛ و تحت تاثیر پدرش «بنزیون»، مورخ ملی‌گرای افراطی که طرفدار تشکیل دولت یهودی شامل تمام کرانه باختری و غزه پیش از شکل‌گیری دولت اسرائیل بود، شکل گرفته بود. نتانیاهوی بزرگ تا هنگام مرگ بر این موضع خود پایدار بود تا اینکه در سال ۲۰۱۲ در سن ۱۰۲ سالگی درگذشت.

287
همیشه منتظر غیرمنتظره‌ها باش
در آگوست ۲۰۰۸، پس از پایان مبارزات انتخاباتی‌ام، نتانیاهو برای دیدن من به دفترم در مجلس سنا در خیابان سوم نیویورک آمد. پس از یک دهه ناآرامی سیاسی که پس از شکست او در انتخابات سال ۱۹۹۹ آغاز گردید، «بی‌بی»، دوباره قله‌های پیشرفت را طی کرد تا به اوج حزب لیکود رسید و اکنون آماده بود تا مقام نخست‌وزیری را دوباره تصدی کند. در اتاق کنفرانس من که بالای مرکز «منهتن» قرار داشت نشسته بودیم و درباه پیچ و تاب بخت و اقبالش فلسفه‌وار سخن می‌گفت. او به من گفت پس از اینکه در انتخابات رای نیاورد، از خود نخست‌وزیر «مارگارت تاچر»، بانوی آهنین انگلیس چند نصیحت شنیده است. «همیشه منتظر غیرمنتظره‌ها باش.» اکنون او داشت چنین نصیحتی به من می‌کرد. چند ماه بعد، هنگامی که اوباما، رئیس‌جمهور منتخب درباره «وزیر خارجه شدنم» با من صحبت کرد، به یاد آنچه که «بی‌بی» پیش‌بینی کرده بود افتادم.
بعدها هر دوی ما به عنوان آغازی در روابطمان، آن گفت‌وگو را مرور کردیم. علی‌رغم تفاوت‌های سیاسی ما، نتانیاهو و من با یکدیگر مثل یک شریک و دوست کار می‌کردیم. گهگاه بحث می‌کردیم و اغلب در طول مکالمات تلفنی گفت‌وگوی ما بیش از نیم ساعت و بعضی اوقات یک ساعت به طول مي‌انجامید. اما حتی وقتی که توافق نداشتیم، به تعهد غیرقابل تزلزل نسبت به اتحاد بین دو کشور پایبند بودیم. مي‌دانستم که «بی‌بی» اگر احساس کند که در گوشه‌ای محاصره شده است می‌جنگند اما اگر به عنوان یک دوست با او در ارتباط باشید این شانس وجود دارد که شما بتوانید با یکدیگر کاری را به سرانجام برسانید.
در حالی که منطقه هنوز گرفتار درگیری‌های غزه بود و در خود اسرائیل نیز اداره امور با بدبینی همراه بود، چشم‌انداز دستیابی به یک صلح پایدار حداقل انسان را بی‌جرأت مي‌کرد.
تقریبا یک دهه ترور ناشی از انتفاضه دوم که در سپتامبر ۲۰۰۰ آغاز شده بود وجود داشت. حدود یک هزار اسرائیلی کشته شده و هشت هزار نفر در حملات تروریستی از سپتامبر ۲۰۰۰ تا فوریه ۲۰۰۵ زخمی شده بودند. سه برابر این تعداد فلسطینی کشته و هزاران نفر هم در همان مدت مجروح شده بودند.
اسرائیل ساخت یک حصار امنیتی برای جدا کردن فیزیکی اسرائیل از کرانه باختری را آغاز کرد. در نتیجه این تدابیر حفاظتی، دولت اسرائیل کاهش زیادی در تعداد حملات انتحاری از بیش از پنجاه مورد در سال ۲۰۰۲ به صفر در سال ۲۰۰۹ را گزارش کرد. آن دیوار، البته منبع بزرگ آسایش برای اسرائیلی‌ها بود و همچنین از میزان فشاری که بر روی آنان قرار داشت تا امنیت بیشتری را از طریق توافق جامع صلح جست‌وجو کنند، بر مي‌داشت.
مهمتر از همه، تعداد شهرک‌نشینان اسرائیلی در کرانه باختری به رشد خود ادامه داد و بیشتر آنان سرسختانه با واگذاری هر نوع زمین یا تعطیل کردن هر یک از شهرک‌ها در آنچه که آنان «جودیه و سامریه» مي‌نامیدند، مخالفت مي‌کردند. این اسم، نام سرزمین کرانه باختری رود اردن در کتاب مقدس بود.

288
«بي‌بي» و نگراني براي امنيت درازمدت
برخی شهرک‌نشینان خود را به این مناطق مرزی موسوم «خط سبز» ۱۹۶۷ رسانده بودند و تلاش مي‌کردند تا از فشار خانه‌دار شدن در شهرهای گران‌قیمت اسرائیل اجتناب کنند، اما برخی دیگر از روی تعصبات مذهبی و این عقیده که خدا قول کرانه باختری را به یهودیان داده است، به آنجا نقل مکان کردند. شهرک‌نشنیان پایه‌هاي سیاسی شریک مهم ائتلافی نتانیاهو یعنی حزب «ییزرائیل بیتنو» به رهبری «آویگدور لیبرمن» بودند. او یک مهاجر روس بود که در دولت جدید وزیر امور خارجه شده بود.
او امتیازدهی در مذاکرات را نشانه‌ای از ضعف مي‌دانست و سابقه‌اي طولانی در مخالفت با روند صلح اسلو داشت. «بی‌بی» و «لیبرمن» همچنین برنامه هسته‌اي ایران را نسبت به درگیری با فلسطینیان، تهدیدی بزرگتر و فوری‌تر در ارتباط با امنیت درازمدت اسرائیل مي‌دانستند. تمام این امور دست به دست هم مي‌دادند تا رهبران اسرائیل را برای اتخاذ تصمیمات سخت مورد نیاز به منظور دست یابی به یک صلح پایدار، بی‌میل کند.
پس از ملاقات با رؤسای جمهوری قدیم و جدید اسرائیلی در اورشلیم در اوایل مارس ۲۰۰۹، وارد کرانه باختری شدم و به سمت رام‌الله، مرکز تشکیلات خودگردان فلسطینی رفتم. طبق توافقات قبلی، مسئولین تشکیلات خودگردان بخش‌هایی از سرزمین فلسطینی را اداره مي‌کردند و نیروهای امنیتی خود را حفظ کرده بودند. اتاقی را دیدم که دانش‌آموزان فلسطینی تحت یک برنامه مورد حمایت مالی آمریکا، در حال آموختن زبان انگلیسی بودند. اتفاقا آنها در حال مطالعه «ماه تاریخ زنان» (درباره زنان نام‌آور) بودند و ماجرای «سالی راید»، اولین زن فضانورد آمریکایی را مي‌خواندند.
دانش‌آموزان، به خصوص دختران شیفته داستان او شده بودند. وقتی که از آنان خواستم تا با یک کلمه «سالی» و دستاوردهای او را توصیف کنند، یکی از دانش‌آموزان پاسخ داد، «امیدوار». یافتن چنین نگرش مثبتی در میان جوانانی که در چنین شرایط دشواری بزرگ شده بودند، دلگرم‌کننده بود. من شک داشتم که حتی یک نفر هم در غزه چنین احساساتی را (نسبت به یک آمریکایی) بپذیرد. این ماجرا برای من، واگرایی (متفاوت بودن) بخت و اقبال بین دو سرزمین فلسطینی (کرانه باختری و نوار غزه) را به جمع‌بندی رساند.
برای حدود بیست سال دو جناح فتح و حماس، برای تاثیرگذاری بر مردم فلسطین رقابت کرده‌اند. هنگامی که عرفات زنده بود، حزب فتح سیر صعودی داشت و قدر و قیمت او به اندازه‌اي بود که بین این دو حزب، تا حد زیادی صلح را برقرار کند. اما پس از اینکه او در سال ۲۰۰۴ درگذشت، اختلافات به صورت انفجاری به درگیری‌هاي آشکاری منجر گردید.
روند صلحی که نتوانسته بود پیشرفت مشخصی داشته باشد موجب رفع اوهام از برخی افراد بر این اساس گردید که حماس به امید است که کشور فلسطینی مي‌تواند به هر نحوی از راه خشونت و مقاومت مصالحه ناپذیر به دست آید. در مقابل، محمود عباس، جانشین عرفات به عنوان رئیس فتح و سازمان آزادی‌بخش فلسطین (که به نام ابومازن هم شناخته مي‌شد) خط‌مشی غیرخشن را حفظ کرد و از مردمش خواست به راه‌حل سیاسی مبتنی بر مذاکره برای این کشمکش اصرار داشته باشند و همزمان نهادها و اقتصاد کشور آینده فلسطینی را بنا کنند.

289
این شکست اشتباه پرهزینه‌ای بود
در اوایل سال ۲۰۰۶، حماس برنده انتخابات قانونی در سرزمین‌های فلسطینی شد که با فشار دولت بوش با وجود مخالفت برخی اعضای فتح و اسرائیلی‌ها برگزار شده بود. این پیروزی منجر به بحرانی جدید با اسرائیل و مبارزه خشونت‌بار با فتح گردید.
پس از مشخص شدن نتایج انتخابات اطلاعیه‌ای از سوی دفترم در سنا در مورد محکومیت حماس صادر کردم و تاکید نمودم، «تا زمانی که حماس از خشونت و ترور تبرّی نجسته و موضع خود برای درخواست نابودی اسرائیل را کنار نگذاشته است، اعتقاد دارم که ایالات متحده یا هر کشور دیگری در جهان نباید حماس را به رسمیت بشناسد.» نتیجه انتخابات یادآور این بود که دموکراسی واقعی چیزی بیش از برنده شدن انتخابات است و اینکه اگر ایالات متحده برای برگزاری انتخابات فشار بیاورد، مسئولیت داریم تا کمک کنیم مردم و جناح‌ها درباره، آموزش ببینند. فتح چندین کرسی را از دست داد زیرا دو کاندیدا را در حوزه‌های انتخاباتی نامزد کرد در حالی که حماس تنها یک نفر را به میدان فرستاده بود. این شکست، اشتباه پرهزینه‌ای بود. سال بعد، حماس رهبری یک کودتا در غزه علیه حکومت عباس را به عهده گرفت که علی‌رغم شکست حزبش در انتخابات قانونی به کارش در سمت ریاست جمهوری ادامه داده بود. در حالی که فتح همچنان کنترل کرانه باختری را در اختیار داشت، مردم فلسطین به واسطه دو مرکز قدرت در حال رقابت و دو دیدگاه بسیار متفاوت در مورد آینده، به دو دسته تقسیم شده بودند.
این تقسیم‌بندی، چشم‌انداز از سرگیری گفت‌وگوهای صلح را دورتر کرده و بی‌میلی اسرائیلی‌ها را افزایش داده بود. در عین حال دو طرف قادر بودند روش حکومت‌داری خود را در نتیجه این صف‌بندی غیرمعمول بیازمایند. نتایج، هر روز در خیابان‌ها و محلات فلسطینی قابل مشاهده است. در غزه، حماس بر یک محدوده تحت محاصره در حال خرد شدن ناشی از ترس و نومیدی حکومت می‌کرد. این گروه در حالی که مردم در فقر عمیق‌تری فرو رفته بودند، راکت انبار کرده بود. بیکاری به حدود ۴۰ درصد رسیده و حتی در میان جوانان بیشتر بود. حماس مانع کمک‌های بین‌المللی و فعالیت گروه‌های انسان‌دوست مردم‌نهاد شده و اقدامات کمی برای ارتقای رشد اقتصادی پایدار انجام داده بود. در عوض حماس به دنبال منحرف کردن ذهن فلسطینی‌ها از ناکامی در حکومتداری موثر از طریق برافروختن آتش تنش‌های تازه با اسرائیل و برانگیختن خشم عمومی بود.
در همین حال، در کرانه باختری، عباس و نخست‌وزیر «سلام فیاض» که یک تکنوکرات توانا بود، در مدت نسبتاً کوتاهی نتایج بسیار متفاوتی را به وجود آوردند. آنها برای پرداختن به تاریخی از فساد و ایجاد نهادهای شفاف و پاسخگو تلاش می‌کردند. ایالات متحده و سایر شرکای بین‌المللی، به خصوص اردن، برای بهبود اثربخشی و اعتبار نیروهای امنیتی تشکیلات خودگردان که اولویت اصلی برای اسرائیل به حساب مي‌آمد کمک کردند. اصلاحات صورت گرفته موجب افزایش اعتماد عمومی در دادگاه‌ها گردید و در سال ۲۰۰۹ حدود ۶۷ درصد بیشتر از سال ۲۰۰۸ به موارد ارجاع شده رسیدگی کردند.

290
جایگاه خوب برای تاسیس یک کشور!
ایالات متحده و سایر شرکای بین‌المللی، به خصوص اردن، برای بهبود اثربخشی و اعتبار نیروهای امنیتی تشکیلات خودگردان که اولویت اصلی برای اسرائیل به حساب مي‌آمد کمک کردند. اصلاحات صورت گرفته موجب افزایش اعتماد عمومی در دادگاه‌ها گردید و در سال ۲۰۰۹ حدود ۶۷ درصد بیشتر از سال ۲۰۰۸ به موارد ارجاع شده رسیدگی کردند. درآمدهای مالیاتی نیز در نهایت جمع‌آوری گردید. تشکیلات خودگردان شروع به ساخت مدارس، بیمارستان‌ها، آموزش معلمان و کارکنان بخش پزشکی نمود. حتی کار بر روی برنامه بیمه خدمات درمانی ملی را آغاز کرد. سیاست‌هاي مالی مسئولانه‌تر، حمایت از جانب جامعه جهانی - از جمله صدها میلیون دلار به صورت سالانه از طرف ایالات متحده که بزرگترین کمک‌کننده دو سویه به تشکیلات خودگردان است - و بهبود امنیت و حاکمیت قانون منجر به رشد اقتصادی قابل توجه گردید. علی‌رغم چالش‌هاي اقتصادی جاری، فلسطینیان بیشتری در کرانه باختری کار پیدا مي‌کردند، کسب و کاری آغاز مي‌کردند و روند رکود اقتصادی که از زمان انتفاضه دوم در سال ۲۰۰۰ شایع شده بود را معکوس مي‌نمودند. تعداد مجوزهای جدید صادر شده کسب و کار در کرانه باختری در چهار ماه پایانی سال ۲۰۰۹، ۵۰ درصد بیشتر از مدت مشابه در سال ۲۰۰۸ بود، این در حالی بود که فلسطینیان هر کاری را آغاز کردند، از افتتاح صندوق‌هاي سرمایه‌گذاری تا فروشگاه‌هاي سخت‌افزاری و هتل‌هاي لوکس. بیکاری در کرانه باختری به کمتر از نرخ آن در غزه کاهش یافت.
حتی با وجود پیشرفت، هنوز کارهای زیادی برای اقدام وجود داشت. بسیاری از مردم ناامید و بیکار باقی مانده بودند. تحریکات ضداسرائیلی و خشونت هنوز به صورت مشکل باقی مانده بود و ما امیدوار بودیم اصلاحات بیشتری برای سرکوب نمودن فساد، القای فرهنگ صلح و بردباری در میان فلسطینیان و کاهش وابستگی به کمک‌هاي خارجی صورت گیرد.
اما پیش‌بینی یک فلسطین مستقل که قادر باشد بر خودش حکومت کند، مسئولیت‌هایش را بپذیرد و امنیت را برای شهروندان و همسایگانش تامین نماید، روز به روز آسان‌تر مي‌شد. در سپتامبر ۲۰۱۰، بانک جهانی گزارش کرد اگر حکومت خودگردان به حرکت خود برای تاسیس نهادها و ارائه سرویس‌هاي عمومی ادامه دهد، «در جایگاه خوبی برای تاسیس یک کشور در هر زمانی از آینده نزدیک» قرار خواهد داشت.
من اولین نفری بودم که پیشرفت‌هاي کرانه باختری را در بازدیدهای سال ۲۰۰۹ و ۲۰۱۰ مي‌دیدم. افسرهای امنیتی فلسطینی که به خوبی مجهز شده و بسیاری از آنان با کمک ایالات متحده و اردن آموزش دیده بودند، در مسیر به صف ایستاده بودند. در حالی که با خودرو به سمت رام‌الله مي‌رفتم، مي‌توانستم آپارتمان‌هاي جدید و برج‌هاي اداری را ببینم که از تپه‌ها سر برآورده بودند. اما در همان حال که به چهره مردان و زنانی که از مغازه‌ها و خانه‌هاي خود خارج شده بودند نگاه مي‌کردم، غیرممکن بود بتوانم تاریخ دردناک مردمی که هیچ وقت صاحب کشوری نبودند را فراموش کنم. پیشرفت‌هاي اقتصادی و سازمانی مهم و در واقع لازم است، اما کافی نیست. آرمان‌هاي مشروع مردم فلسطین تا زمانی که یک راه حل مبتنی بر دو کشور برای تضمین کرامت، عدالت و امنیت تمام فلسطینیان و اسرائیلی‌ها وجود نداشته باشد، اقناع نخواهد شد.

291
چرب زبانی کردن برای بازگرداندن به میز مذاکره
من همیشه معتقد بودم عرفات در اواخر سال ۲۰۰۰ و اوایل سال ۲۰۰۱، با امتناع از پیوستن به نخست وزیر «(اهود) باراک» در مورد پذیرش چارچوب «پارامترهای کلینتون» که به فلسطین‌ها دولتی در کرانه باختری و غزه به پایتختی اورشلیم شرقی اعطا مي‌کرد، دچار اشتباه وحشتناکی شده است. اکنون ما در حال تلاش مجدد برای همان طرح با رئیس‌جمهور «عباس» بودیم. او برای واقعیت بخشی رویاهای مردمش مدت‌ها و به سختی کار کرده بود. او درک مي‌کرد که آن رویاها مي‌تواند تنها از طریق عدم خشونت و مذاکره به دست آید. او باور داشت تشکیل فلسطین مستقلی که بتواند پهلو به پهلوی اسرائیل در صلح و امنیت روزگار بگذراند، هم ممکن است و هم ضروری. من گاهی فکر مي‌کنم عرفات از شرایط لازم برای ایجاد صلح برخوردار بود اما اراده آن را نداشت، در حالی که عباس ممکن است اراده را داشته باشد اما از شرایط لازم برخوردار نباشد، اگرچه در برخی از لحظات که ناامیدتر بودیم، درباره فقدان اراده‌اش هم فکر مي‌کردم.
چرب زبانی کردن برای بازگرداندن اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌ها به پای میز مذاکره آسان نبود. اینکه پیمان صلح نهایی به چه ترتیب خواهد بود و چه امتیازاتی واگذار خواهند شد، رمز و راز زیادی ندارد؛ چالش این بود که اراده سیاسی هر دو طرف را پویا کنیم تا تصمیم گرفته و فداکاری‌هاي لازم را برای مصالحه و ایجاد صلح داشته باشند.
لازم بود تلاش‌هاي دیپلماتیک ما بر روی ایجاد اعتماد و اطمینان هر دو طرف متمرکز گردد و پیشنهادات تشویق‌کننده‌اي ارائه شود که شرایط فعلی را برای همگان ناپایدار کند.
متقاعد شده بودم که این کار درست است. چندین دهه مقاومت، تروریسم و قیام نتوانسته بود برای فلسطینیان کشور مستقلی به وجود آورد و بیشتر از آن (این اقدامات) هیچ کاری برای پیشبرد آرمان‌هاي مشروع آنان انجام نداده بود. مذاکرات تنها مسیر معتبر برای آن هدف به شمار مي‌آمد و انتظار، تنها به معنای طولانی شدن اشغالگری و رنج بیشتر دو طرف بود.
برای اسرائیلی‌ها، کار سخت‌تر بود زیرا شرایط فعلی نامشخص‌تر بود و فوراً مشکل ساز مي‌شد. اقتصاد (اسرائیل) در حال پیشرفت بود، بهبود تدابیر امنیتی به شکل چشمگیری تهدیدات تروریستی را کاهش داده بود و بسیاری از اسرائیلی‌ها احساس مي‌کردند کشورشان برای ایجاد صلح تلاش کرده و در عوض چیزی جز دلشکستگی و خشونت عایدشان نشده است. از منظر آنان، اسرائیل قراردادهای سخاوتمندانه‌اي به عرفات و عباس پیشنهاد کرده است ولی فلسطینیان آنها را نپذیرفته‌اند.
در دوره نخست‌وزیر «آریل شارون» اسرائیل به صورت یک‌جانبه (بدون مذاکره بر سر توافق صلح) از غزه عقب‌نشینی کرد و این منطقه را به منطقه محصور تروریستی که از آنجا به جنوب اسرائیل راکت شلیک مي‌شد، تبدیل نمود. هنگامی که اسرائیل از جنوب لبنان عقب نشست، حزب‌الله و سایر گروه‌هاي شبه‌نظامی با حمایت ایران و سوریه، از این منطقه به عنوان پایگاهی برای حمله به شمال اسرائیل استفاده کردند. اسرائیلی‌ها چه دلیلی داشتند که فکر کنند واگذاری بیشتر زمین، به صلح واقعی منتهی خواهد شد؟

292
به دیپلماسی یک شانس دیگر بدهيد
اسرائیلی‌ها چه دلیلی داشتند که فکر کنند واگذاری بیشتر زمین، به صلح واقعی منتهی خواهد شد؟
من نسبت به آن دغدغه‌ها و نیز تهدیدات و ناکامی‌هايي که به دنبال آنها قرار داشت، احساس دلسوزی مي‌کردم. اما به عنوان کسی که عمیقا به امنیت و آینده اسرائیل اهمیت مي‌دهد، فکر مي‌کردم روند جمعیتی، فناورانه و ایدئولوژیکی قانع‌کننده‌اي وجود دارد که دلیلی برای تلاش جدی دوباره برای دستیابی به صلح از راه مذاکره است.
به دلیل نرخ بالاتر زاد و ولد در میان فلسطینیان و میزان پایین‌تر آن در میان اسرائیلی‌ها، ما در حال نزدیک شدن به روزی بودیم که فلسطینیان اکثر جمعیت ترکیب شده اسرائیل و سرزمین‌هاي فلسطینی را تشکیل مي‌دهند و بسیاری از آن فلسطینیان به شهروندان درجه دو تنزل خواهند کرد و قادر نخواهند بود تا رای بدهند. تا زمانی که اسرائیل بر حفظ اراضی اصرار مي‌ورزید، حفظ موقعیتش هم به عنوان یک دموکراسی و هم به عنوان یک دولت یهودی به طور فزاینده‌اي دشوار و در نهایت غیرممکن بود. دیر یا زود، اسرائیلی‌ها مجبور خواهند بود یکی از این دو گزینه (حفظ دموکراسی و دولت یهودی) را انتخاب کنند یا اجازه دهند فلسطینیان کشور خودشان را داشته باشند.
در همان زمان، راکت‌هايي که به دست حماس در غزه و حزب‌الله در لبنان سرازیر مي‌شد به شکل فزاینده‌اي پیچیده‌تر مي‌گردیدند و قادر بودند از فاصله‌اي دورتر از مرزها به شهرهای اسرائیل برسند. در آوریل ۲۰۱۰، گزارشاتی وجود داشت که سوریه موشک‌هاي دوربرد اسکاد را به حزب‌الله منتقل کرده است که مي‌تواند به تمام شهرهای مهم اسرائیل برسد. در بهار ۲۰۱۴، اسرائیل یک کشتی حامل موشک‌هاي سطح به سطح «ام -۳۰۲» ساخت سوریه برای شبه‌نظامیان فلسطینی را متوقف کرد که مي‌توانست به تمام اسرائیل برسد. ما به ساخت سامانه‌هاي دفاع هوایی اسرائیل ادامه مي‌دادیم، اما بهترین سامانه دفاع موشکی، صلحی عادلانه و پایدار بود. هر چه درگیری‌ها طولانی‌تر مي‌شد، موضع افراط‌گرایان تقویت و جایگاه میانه‌روها در خاورمیانه تضعیف مي‌گردید.
به خاطر تمام این دلایل، من معتقد بودم که اسرائیل به دلیل امنیت بلندمدت خود باید به دیپلماسی یک شانس دیگر بدهد. درباره اینکه دستیابی به صلح برای این دولت نسبت به دولت‌هاي قبلی آسان‌تر شده باشد توهم نداشتم، اما رئیس‌جمهور اوباما آماده بود تا سرمایه‌هاي شخصی سیاسی خود را در این‌باره سرمایه‌گذاری کند و روی آن حساب بسیاری باز کند. نتانیاهو دقیقا به خاطر جنگ‌طلبی معروفش در نزد افکار عمومی اسرائیل بود که از اعتبار برای برقراری صلح برخوردار بود، مانند سفر نیکسون به چین اگر او متقاعد شده بود که این توافق به نفع امنیت اسرائیل است (حتماً صلح مي‌کرد.) عباس روز به روز پیرتر مي‌شد و نمي‌توان گفت که چه مدت در قدرت باقی خواهد ماند؛ و مسلماً نمي‌توانستیم تصور کنیم که جانشین او، هر کسی که باشد، بتواند به اندازه او به صلح پایبند بماند.

293
خطر شیرجه رفتن در باتلاق صلح!
عباس روز به روز پیرتر مي‌شد و نمی‌توانستیم بگوییم که چه مدت در قدرت باقی خواهد ماند؛ و مسلماً نمی‌توانستیم تصور کنیم که جانشین او، هر کسی که باشد، بتواند به اندازه او به صلح پایبند بماند. عباس با تمام تجربه‌هاي سیاسی و محدودیت‌هاي شخصی، ممکن بود آخرین و بهترین امید درباره یک شریک فلسطینی باشد که به یافتن راه‌حلی دیپلماتیک متعهد و برای به ارمغان آوردن صلح برای مردمش به اندازه کافی مصمم است. بله، همیشه خطر شیرجه رفتن در باتلاق صلح خاورمیانه وجود دارد. تلاش و شکست مي‌تواند میانه روها را به شدت بی‌اعتبار کند، افراط‌گرایان را جسورتر نماید و گروه‌ها را بی‌اعتمادتر و دلسردتر نماید. اما اگر ما تلاش نمی‌کردیم، موفقیت غیرممکن بود و من مصمم بودم که این کار را به سرانجام برسانیم.
اولین گام برای آغاز جهشی به سمت روند صلح در ژانویه ۲۰۰۹، منصوب کردن «جورج میچل» به عنوان فرستاده ویژه آمریکا بود تا یکبار دیگر سعی کند موفقیتی که در «توافق جمعه نیک» در ایرلند شمالی به دست آورده بود را تکرار کند. سناتور سابق نرم‌زبان ایالت «مین» همیشه به سرعت به تفاوت‌هاي طرف‌هاي درگیر اشاره مي‌کرد اما برای تشویق به گفت‌وگوها به این حقیقت که مشکل ایرلند شمالی نیز زمانی مانند خاورمیانه غیرقابل حل پنداشته مي‌شد و از طریق گفت‌وگوهای سخت حل شده است، اشاره مي‌نمود. او غالباً مي‌گفت: «ما ۷۰۰ روز شکست و یک روز موفقیت داشتیم.»
از سوی دیگر، هنگامی که «میچل» به مخاطبانش در اورشلیم اظهار داشت پیش از اینکه نهایتاً صلح به ایرلند شمالی برسد، هشتصد سال درگیری وجود داشت، مرد سالخورده‌ای با تمسخر گفت: «تعجبی ندارد که مانند این استدلالتان، مشکل ما را حل کردید!»
رئیس‌جمهور اوباما با من موافق بود که «میچل» صاحب وجهه بین‌المللی، مهارت‌هاي گفت‌وگو و صبر برای متعهد شدن به این ماموریت حیاتی بود. من همچنین از «دنیس راس» که در دهه ۱۹۹۰ به عنوان فرستاده ویژه خدمت مي‌کرد درخواست کردم که برای کار در مورد ایران و موضوعات منطقه‌ای به وزارت خارجه بازگردد. رئیس‌جمهور اوباما آنچنان تحت تاثیر «دنیس راس» قرار گرفته بود که اندکی بعد از وی خواست برای ارائه مشاوره‌هاي بیشتر از جمله در مورد روند صلح، به کاخ سفید نقل مکان کند. گاهی اوقات بین «راس» و «میچل» تنش‌هایی وجود داشت به خصوص در مورد همپوشانی مسئولیت‌ها و انتصابات مهم، اما من برای دیدگاه هر دوی آنها ارزش قائل بودم و از اینکه دو متفکر مجرب سیاست خارجی را به عنوان بخشی از تیم خود داشتیم سپاسگزار بودم.
«میچل» تنها چند روز پس از انتصابش برای سفر به چند کشور راهی منطقه شد. اسرائیلی‌ها هنوز در حال سر و سامان دادن به دولت جدید خود بودند، بنابراین «میچل» برای سفر به پایتخت‌هاي کشورهای عربی دوره افتاد. تعهد او نه فقط در مورد صلح بین اسرائیل و فلسطینیان بلکه درباره اسرائیل و همسایگانش نیز بود. پایه و اساس یک صلح جامع منطقه‌ای به احتمال زیاد طرحی بود که ملک عبدالله پادشاه عربستان در سال ۲۰۰۲ پیشنهاد کرده بود.

294
گام‌هاي سازنده برای نشان دادن حسن‌نیت!
پایه و اساس یک صلح جامع منطقه‌ای به احتمال زیاد طرحی بود که ملک عبدالله پادشاه عربستان در سال ۲۰۰۲ پیشنهاد کرده بود. این طرح به اتفاق آراء توسط همه اعضای اتحادیه عرب از جمله سوریه در مارس ۲۰۰۲ تایید شد. بر‌اساس ابتکار صلح اتحادیه عرب تمام کشورهای مسلمان و کشورهای خارج از منطقه که اکثریت آن را مسلمانان تشکیل مي‌دادند، موافقت کردند در ازای توافق موفقیت‌آمیز صلح با فلسطینیان، آنان روابط خود را با اسرائیل از جمله در زمینه همکاری‌هاي اقتصادی، سیاسی و امنیتی به حالت عادی در آورند. اگر این امر حاصل مي‌شد، پیامدهای عمیقی برای پویایی استراتژیک خاورمیانه به همراه داشت. از آنجا که (کشورهای عربی) سوء‌ظن مشترکی درباره ایران و شراکتش با ایالات متحده داشتند، اسرائیل و بسیاری از کشورهای عربی به خصوص پادشاهی‌هاي خیلج‌فارس، باید متحدان طبیعی یکدیگر مي‌شدند. پیش از جنگ ۲۰۰۹-۲۰۰۸ در غزه، ترکیه سعی کرده بود گفت‌وگوهای صلح بین اسرائیل و سوریه را میانجیگری کند. اگر سوریه مي‌توانست اتحاد سمی خود با ایران را در عوض پیشرفت در موضوع بلندی‌هاي جولان - سرزمینی که در سال ۱۹۶۷ به اسرائیل واگذار کرد - رها کند، این امر مي‌توانست تبعات راهبردی مهمی داشته باشد.
«میشچل» تقریبا در هر پایتختی یک چیز را مي‌شنید: لازم است اسرائیل شهرک‌سازی‌ها را در زمین‌هایی که روزی بخشی از دولت فلسطینی خواهد بود متوقف کند. هر شهرکی که در آن سوی مرزهای ۱۹۶۷ ساخته مي‌شد، دستیابی به توافق نهایی را سخت‌تر مي‌کرد. برای چندین دهه، ایالات متحده با گسترش شهرک‌ها به عنوان عاملی ضد تلاش‌هاي صلح مخالفت کرده بود. رئیس‌جمهور جورج دبلیو بوش و «جیم بیکر» وزیر امور خارجه‌اش، به فکر تعلیق تضمین وام بر سر این موضوع افتادند. رئیس‌جمهور جورج دبلیو بوش خواستار توقف کامل ساخت و سازها در چارچوب «نقشه راه صلح» گردید. اما با توجه به روابط سیاسی نتانیاهو با شهرک‌نشینان، انتظار مي‌رفت که از پذیرش هرگونه محدودیتی طفره رود.
«میچل» پس از مشاورت‌هاي ابتدایی‌اش، پیشنهاد کرد که ما از تمام طرف‌هاي سه‌گانه - اسرائیلی ها، فلسطینی ها و کشورهای عربی بخواهیم گام‌هاي سازنده به خصوصی برای نشان دادن حسن‌نیت خود نشان دهند و پایه‌هاي بازگشت به مذاکرات مستقیم صلح را بنا نهند.
ما از تشکیلات خودگردان مي‌خواستیم که اقدامات بیشتری برای سرکوب تروریسم و کاهش تحریکات ضداسرائیلی انجام دهند. نمونه‌هاي این تحریکات عبارت بودند از تغییر اسم یک میدان عمومی در کرانه باختری به نام تروریستی که شهروندان اسرائیلی را به قتل رسانده بود، نشر تحریک‌آمیز تئوری‌هاي خرابکارانه که ادعا مي‌کرد اسرائیل در حال طراحی تخریب اماکن مقدس مسلمین است و اقداماتی که خشونت‌هاي بیشتر را ستایش و تشویق مي‌کرد. در مورد حماس، تا زمانی که خشونت را کنار نمی‌گذاشت، اسرائیل را به رسمیت نمی‌شناخت و متعهد به رعایت توافقنامه‌هاي قبلی نمی‌گردید، انزوای این گروه ادامه داشت. بدون این گام‌هاي اساسی، حماس جایگاهی در مذاکرات نداشت. ما همچنین خواستار آزادی فوری «گلعاد شالیت» سرباز ربوده شده اسرائیلی بودیم که در غزه اسیر بود.

295
بهترین راه برای بده‌بستان با دولت
درباره کشورهای عربی امیدوار بودیم گام‌هایی به سوی عادی‌سازی روابط با اسرائیل همانگونه که در طرح صلح عربی دیده شده بود بردارند، از جمله حق عبور برای رفت و آمد هواپیماهای تجاری اسرائیل، بازگشایی دفاتر تجاری و ایجاد مسیرهای پستی. در ماه مي ‌۲۰۰۹، نتانیاهو بر سر این موضوع به هنگام صرف شام در وزارت خارجه به من فشار آورد. او علی‌الخصوص مي‌خواست اقدامی از سوی عربستان سعودی که به عنوان «خادم حرمین شریفین» حکمرانی مي‌کرد و اقداماتش اهمیتی فراتر از منطقه داشت ببیند. در ژوئن ۲۰۰۹، رئیس‌جمهور اوباما به ریاض سفر کرد و به شخصه این موضوع را با ملک عبدالله مطرح نمود.
درباره اسرائیلی‌ها، ما خواستار آن بودیم که آنها ساخت تمام شهرک‌ها را در سرزمین‌هاي فلسطینی بدون استثناء متوقف کنند. با نگاهی به گذشته، موضع سخت ابتدایی ما درباره شهرک‌ها موثر نبود.
اسرائیل در ابتدا درخواست ما را رد کرد و اختلافات ما به افکار عمومی کشیده شد که در نتیجه به یک بن‌بست بسیار شخصی بین رئیس‌جمهور اوباما و نتانیاهو تبدیل و اعتبار هر دوی آنها در معرض خطر قرار گرفت. این وضعیت شرایط را برای کوتاه آمدن یا مصالحه برای هر یک از طرفین بسیار دشوار ساخته بود. کشورهای عربی از اینکه در حاشیه بنشینند و اختلاف به وجود آمده را بهانه‌اي برای سکون خود قرار دهند، خوشحال بودند. عباس که سال‌ها به طور مداوم خواستار توقف عملیات ساخت و ساز بود، اکنون ادعا مي‌کرد که این ایده (توقف ساخت و ساز) تماماً ایده ما بوده و مي‌گفت بدون تعیین مهلت در مورد ساخت و سازها به میز مذاکره باز نخواهد گشت.
رئیس‌جمهور و مشاورانش درباره منطق درخواست توقف شهرک‌سازی‌ها بحث کرده بودند. قوی‌ترین نظر در حمایت از چنین کاری به «رام امانوئل»، رئیس کارکنان کاخ سفید تعلق داشت که داوطلب پیشین غیرنظامی برای خدمت در ارتش اسرائیل بود و تعهد شخصی عمیقی به امنیت اسرائیل داشت. با توجه به تجاربش در دولت کلینتون، او فکر مي‌کرد بهترین راه برای بده‌بستان با دولت ائتلافی جدید نتانیاهو اتخاذ موضعی محکم از همان ابتداست؛ در غیراینصورت به راحتی ما را شکست خواهد داد. رئیس‌جمهور با این استدلال موافق بود و فکر مي‌کرد اصرار بر توقف شهرک‌سازی‌ها از آنجا که به بازسازی وجهه آمریکا به عنوان یک میانجی بی‌طرف در روند مذاکرات کمک و این احساس را که ما همیشه طرف اسرائیلی‌ها را مي‌گیریم تلطیف مي‌کند، هم سیاستی خوب و هم راهبردی هوشمندانه است.
«میچل» و من نگران بودیم که مبادا خود را در تقابلی گرفتار کنیم که بدان نیاز نداریم و اینکه اسرائیلی‌ها احساس کنند بیش از سایر طرف‌ها برای اقدامات بیشتر مورد بازخواست هستند و وقتی که این موضوع را به طور عمومی مطرح کنیم، عباس نتواند مذاکرات جدی را بدون توقف شهرک‌سازی‌ها آغاز نماید. یکبار یکی از مسئولین اسرائیلی برایم توضیح داد آنچه که بدترین چیز برای اسرائیلی‌ها در جهان است این است که یک «فریر» باشند که ترجمه عامیانه آن به زبان عبری «احمق» است.

296
ما بدون اینکه چیزی بگیریم چیزی نمی‌دهیم
یکبار یکی از مسئولین اسرائیلی برایم توضیح داد آنچه که بدترین چیز برای اسرائیلی‌ها در جهان است این است که یک «فریر» باشند که ترجمه عامیانه آن به زبان عبری «احمق» است. او به من گفت: رانندگان اسرائیلی ترجیح مي‌دهند جان خود را به خطر بیاندازند (و بر اثر تصادف در بیمارستان بستری شوند) تا اینکه اجازه دهند کسی در اتوبان جلوی آنها بپیچد و راهشان را سد کند. خود «بی‌بی» (نتانیاهو) یکبار گفته بود: «ما احمق نیستیم. ما بدون اینکه چیزی بگیریم، چیزی نمی‌دهیم.»
با توجه به این حقایق من نگران بودم، درخواست ما به خوبی دریافت نشود. اما با «رام» و رئیس‌جمهور موافق بودم که اگر مي‌خواهیم روند صلح در حال احتضار را زنده کنیم، باید ریسک کنیم. بنابراین در بهار آن سال، پیام رئیس‌جمهور را تا جایی که مي‌توانستم با شدت تحویل دادم، سپس هنگامی که دو طرف به شدت واکنش نشان دادند تلاش کردم پیامدهای آن را مهار کنم.
در ژوئن ۲۰۰۹، دو سخنرانی مهم، چشم‌انداز دیپلماتیک را تغییر شکل داد. اول، در قاهره، رئیس‌جمهور اوباما تنظیم مجدد بلندپروازانه روابط آمریکا با جهان اسلام را به زبانی فصیح بیان کرد. در جمع مخاطبین گسترده آن جلسه، وی بر تعهد شخصی خود برای پیگیری یک راه‌حل مبتنی بر دو کشور که هم آرمان‌هاي اسرائیلی‌ها و هم اسرائیلی‌ها را برآورده سازد، مجدداً تاکید کرد.
پیش از سخنرانی، رئیس‌جمهور و من برای بازدید قرق شده از مسجد غارمانند «سلطان حسن» که یکی از بزرگترین مساجد جهان است، وقت گذاشتیم. ما کفش‌هایمان را در آوردیم و من روسری سر کردم و با تعجب به این سازه پیچیده قرون وسطایی مي‌نگریستیم و به توضیحات مورخ هنری مصری آمریکایی گوش مي‌کردیم. در میانه تمام آشفتگی‌ها و شلوغی سفر ریاست جمهوری و اجرای سیاست‌هاي اصلی، لحظه حضور ما در آنجا واقعا لحظه دوست داشتنی بود. وقتی که رئیس‌جمهور پس از بازدید همان روز در سخنرانی‌اش گفت: «فرهنگ اسلامی به ما تاق‌هاي با شکوه و مناره‌هاي بلند، موسیقی آرام‌بخش؛ خطاطی زیبا و محیطی آرام را اعطا کرده است»، سخنانش باعث شد لبخند بر لبانم بنشیند.
ده روز بعد «بی‌بی» به دانشگاه «بار ایلان» که در خارج از تل‌آویو قرار داشت رفت و در حالی که توقف ساخت و سازها را همچنان رد مي‌کرد، برای اولین‌بار ایده راه‌حل مبتنی بر دو کشور را تایید نمود. به نظر مي‌رسید این موضع‌گیری نقطه عطفی باشد که نتانیاهو از طریق آن مي‌خواست به عنوان رهبری که مي‌تواند جسورانه خطرات را بپذیرد و پیمانی تاریخی ببندد، به یادآورده شود.
«میچل» و من، تابستان و اوایل پاییز را با اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌ها به منظور شکستن بن‌بست بر سر ساخت و سازها، کار کردیم. انصافا، ما در ایجاد این بن‌بست مسئول بودیم زیرا اجازه دادیم تا به آزمون اراده‌ها تبدیل گردد. رئیس‌جمهور اوباما به شدت معتقد بود بهترین راه برای پیشبرد امور، اصرار نمودن بر تشکیل جلسه هر دو رهبر (اسرائیلی و فلسطینی) با حضور وی هنگامی است که آنان در نیویورک در مجمع عمومی سازمان ملل در ماه سپتامبر حضور بهم رسانند.

297
هیلاری بیا راهبرد طراحی کنیم!
رئیس‌جمهور اوباما به شد‌ت معتقد‌ بود‌ بهترین راه برای پیشبرد‌ امور، اصرار نمود‌ن بر تشکیل جلسه هر د‌و رهبر (اسرائیلی و فلسطینی) با حضور وی هنگامی است که آنان د‌ر نیویورک د‌ر مجمع عمومی سازمان ملل د‌ر ماه سپتامبر حضور بهم رسانند‌. این جلسات، گفت‌وگوی رسمی به حساب نمی‌آمد‌، اما اولین فرصت را د‌ر اختیار این د‌و قرار مي‌د‌اد‌ که با یکد‌یگر گفت‌وگو کنند‌ و احتمالا حرکتی به سوی روند‌ اساسی‌تر د‌اشته باشند‌. جلسه نیویورک سرهم‌بند‌ی بود‌؛ هر د‌و طرف د‌رباره مواضعشان صریح بود‌ند‌ و به خصوص د‌ر موضوع ساخت و سازها، اراد‌ه اند‌کی برای مصالحه از خود‌ نشان مي‌د‌اد‌ند‌. رئیس‌جمهور به آنان گفت: «همه ما باید‌ مخاطرات صلح را بپد‌‌یریم، سخت است که خود‌مان را از تاریخ جد‌ا کنیم، اما باید‌ چنین کاری را انجام د‌هیم.»
د‌ر حالی از نیویورک خارج شد‌یم که کار اند‌کی برای این تلاش صورت گرفت. اما «میچل» و من به کار کرد‌ن با نتانیاهو اد‌امه د‌اد‌یم و او د‌ر نهایت با توقف جزیی د‌ر اجازه ساخت شهرک‌هاي آتی کرانه باختری موافقت کرد‌. ما هنوز باید‌ روشن مي‌کرد‌یم که توقف ساخت و سازها چه مد‌ت طول بکشد‌ و کد‌ام مناطق باید‌ تحت پوشش باشند‌، اما این (توقف شهرک‌سازی‌ها) آغاز مهمی بود‌ - و بیش از کاری بود‌ که د‌ولت‌هاي پیشین اسرائیلی اراد‌ه انجام آن را د‌اشتند‌. مسئله قابل پیگیری، اورشلیم بود‌. شرق اورشلیم و کرانه باختری د‌ر سال ۱۹۶۷ با هم اشغال شد‌ند‌ و فلسطینی‌ها آرزوی روزی را د‌اشتند‌ که پایتخت کشور آیند‌ه آنان روزی د‌ر آنجا برپا شود‌. بنابراین فلسطینیان به د‌نبال توقف شهرک‌سازی‌ها د‌ر شرق اورشلیم بود‌ند‌.
این اقد‌ام، شکست «بی‌بی» محسوب مي‌شد‌ که از محد‌ود‌ کرد‌ن ساخت و ساز د‌ر هر بخشی از اورشلیم امتناع مي‌ورزید‌.
د‌ر اوایل اکتبر با «اهود‌ باراک» صحبت کرد‌م. او شریک ائتلافی نتانیاهو، وزیر د‌فاع و مهمترین حامی صلح د‌ر د‌ولت بود‌. علی‌رغم این که باراک د‌ر منطقه ای زند‌گی مي‌کرد‌ که بسیاری از امور بر وفق مراد‌ پیش نمی‌رفت، اما او پیوسته خوش‌بین بود‌. ما روابط صاد‌قانه‌ای د‌اشتیم که مشهور شد‌ه بود‌. او گهگاه به من تلفن مي‌زد‌ و مي‌گفت: «هیلاری، بیا راهبرد‌ طراحی کنیم» و سپس به گرد‌ابی از اید‌ه‌هاي به سرعت د‌اغ شد‌ه و استد‌لال‌ها پرتاب مي‌شد‌یم. او برای اینکه به من کمک کند‌ تا د‌ر مورد‌ ساخت و سازها و به قرار و نتیجه‌ای برسیم مشتاق بود‌ و این امر مي‌توانست روند‌ کار را به جلو پیش ببرد‌. او مي‌گفت: «برای شنید‌ن، حساس بود‌ن و پاسخگو بود‌ن آماد‌ه باش.» نهایتاً اسرائیلی‌ها با توقف د‌ر ساخت و ساز جد‌ید‌ د‌ر کرانه باختری به مد‌ت ۱۰ ماه موافقت کرد‌ند‌ اما سرسختانه د‌رباره استثناء کرد‌ن اورشلیم ایستاد‌ند‌.
من با عباس تماس گرفتم تا د‌رباره پیشنهاد‌ اسرائیلی‌ها صحبت کنیم. واکنش‌هاي اولیه فلسطینیان رد‌ کرد‌ن فوری آن با عنوان ناکافی و «بد‌تر از بی‌فاید‌ه» بود‌، اما من فکر مي‌کرد‌م این بهترین معامله ای است که آنها مي‌توانند‌ د‌اشته باشند‌ و ما باید‌ از این فرصت برای حرکت به سوی مد‌‌اکرات مستقیم بهره مي‌برد‌یم.

مترجم :
https://siasatrooz.ir/vdcgyt9y.ak9wx4prra.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی