جناب آقای مهندس خاموشی؛ ضمن عرض سلام و تشکر از اینکه باوجود مشغله زیاد دعوت ما را برای مصاحبه پذیرفتید، این روزها یک خبر و یک عدمخبر از حضرتعالی را در رسانهها شاهد بودیم که نمیتوان نادیده گرفت؛ از یک طرف وزیر صنعت به شما جایزه امینالضرب اهدا کرد و از طرف دیگر، در کتابی که درباره اتاق بازرگانی نوشته شده اسمی از طولانیترین دوره ریاست؛ که به شما با ۲۷ سال حضور ممتد در رأس اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی تعلق دارد بهمیان نیامده، انتظار این است که در تاریخنویسی ماده تاریخ رعایت شود و مؤلف منکر واقعیت رویداده، جدای از تحلیلی که از وقایع تاریخی دارد، نشود. اگر ممکن است برای شروع بحث توضیح بفرمایید که؛ چرا دوره طولانی مدیریت شما در اتاق بازرگانی ایران نادیده گرفته شده است، و موضوع جایزه امینالضرب چیست؟
بنده هم خدمت شما عرض سلام و خوشامد دارم. به هر حال عزیزان وزارت صنعت و اتاق بازرگانی تهران بنده را قابل دانستند، لطف کردند و لذا از آنها متشکرم.
و اتاق بازرگانی ایران؟
بنده ترجیح دادهام و میدهم که ما باید بر اصول قانونی تمرکز داشته باشیم و بحثهای فراقانونی را نمیپسندم و آنها را برای اداره کشور آفت میدانم، چه درباره بنده باشد چه افراد دیگری. مسئله اتاق بازرگانی هم با قید رعایت قانون برای من اهمیت دارد. در سال ۱۲۶۳ مجلس شورای ملی «وکلای تجار» را بهعنوان اولین نهاد حامی تجار ایرانی ایجاد کرد که بعدها به اتاق بازرگانی تغییر نام داد. بسیاری از مورخین پایه تمامی فعالیتهای صنفی و تخصصی بخش بازرگانی ایران را منبعث از اتاق میدانند.
به تغییرات آن در قبل از انقلاب فعلاً کاری ندارم که خود بحث مفصل و جداگانهای میطلبد و شما جوانها نمیتوانید پابهپای ما پیرمردها بنشینید و ساعتها بحث تاریخی کنید (با خنده). هنگامی که حضرت امام در پاریس حضور داشتند بنده نامهای به ایشان رساندم و عرض کردم که میتوانیم با در اختیار گرفتن اتاق بازرگانی قدم مهمی برای اداره وزارتخانهها که هنوز در اختیار رژیم بود و به هرجومرج دچار شده بود برداریم و افرادی را به ایشان معرفی کردیم. حضرت امام(ره) هم با نامه و افراد معرفیشده موافقت فرمودند و عملاً کار شروع شد.
چه افرادی را به امام معرفی کردید که قبول کردند؟
به دوستان عرض کردم که "جایی بهاسم اتاق بازرگانی در خیابان طالقانی هست که باید با در اختیار گرفتن آن در اداره وزارتخانهها وارد شویم". در مشورت با مرحوم شهید بهشتی، مرحوم شهید مطهری و برخی دیگر از بزرگواران عدهای را به امام معرفی کردیم؛ تا آنجا که بهخاطر دارم مرحوم عالینسب، کرد احمدی و چند نفر دیگر بودند. در نهایت آقایان طرخانی، بنده، اسدالله عسگراولادی، میرمحمدصادقی، میرفندرسکی، محمدعلی نوید و ابوالفضل احمدی بودند که توسط امام انتخاب شدند. ارتباط این عرایض بنده با نکتهای را که اول تذکر دادم اگر بخواهم عرض کنم به قانون بازمیگردد. ما در جو انقلابی آن زمان که کشور غرق در اعتصاب بود کار سرخود انجام ندادیم و از نفر اول انقلاب یعنی حضرت امام بهطور مکتوب کسب تکلیف کردیم. امام هم از طریق دکتر بهشتی و آقای موسویاردبیلی موافقت کردند و ما شدیم اعضای کمیته منتخب امام در اتاق بازرگانی.
اعضای اتاق بازرگانی وقت شما را قبول کردند؟
ما بدون اسلحه به اتاق رفته و حسابها را پلمب کردیم. یادم است که اعضای وقت اتاق میگفتند "آیا میخواهید ما را دستگیر کنید؟"، که به آنها گفتیم "خیر، چنین قصدی نداریم". وقتی به عقب نگاه میکنم واقعاً کارهای سختی را با ضعفی که در خود میدیدیم و جوان و بیتجربه بودیم انجام دادیم. با کمک شهید رجایی و باقی بزرگواران قدمهای بزرگی برداشته شد که همواره در راستای قانون و منطبق بر قانون بود. امروز هم اگر مشکلی وجود دارد که متأسفانه وجود دارد و حال و روز اتاق خوب نیست و من را که سالها در آنجا کار کردهام اذیت میکند، باید رد آن را در کوتاهی در اعمال قانون و خدای ناکرده در تخطی از قانون جستوجو کرد. قبل از رسیدن به مسئله مهم لزوم رعایت قانون و تشریح اوضاع فعلی؛ اگر ممکن است درباره شیوه آغاز به کار در اتاق در ابتدای انقلاب، مسئله اعتصابها و هرجومرج طبیعی آن روزها بیشتر توضیح دهید.
آن روزها شاهد اعتصابهای زیادی بودیم و کارگران دست از کار کشیده بودند. اینکار بهصورت شمشیر دولبه عمل میکرد؛ از یک طرف بهنفع کشور بود و از طرف دیگر بهضرر وضع اقتصادی و معیشتی مردم. به هر حال وقتی کارخانهها تعطیل میشدند طبیعتاً کارگران هم حقوق نمیگرفتند چون کارخانهها فروشی نمیکردند که بتوانند با درآمد آن حقوق پرداخت کنند. بیش از ۸۰ درصد از صنایع تعطیل بود. سراغ آقای مولوی رئیس وقت بانک مرکزی رفتیم - چون کار مملکت میخوابید - تا برای کارخانهها وام بگیریم. سیستم اعتبارات به هم خورده بود و نمیشد کاری نکرد و بهتماشا نشست.
چه طرحی برای جلوگیری از خوابیدن کارخانهها و کلّیت اقتصاد داشتید؟
گفتیم که باید پولی از بانک مرکزی بگیریم و به کارخانهها بدهیم. فکرش را بکنید که عدهای جوان چنین طرحی داشته باشند که برای کارخانهها با این روش تأمین اعتبار کنیم، بچههای بیادب (با خنده). حدود ۲۰ میلیارد تومان برای کارخانهها گرفتیم. آمار بانک مرکزی نشان میداد که تنها وامی بود که تا ریال آخر آن به بانک مرکزی برگشت.
فقط همین کار انجام شد؟
البته که خیر. یادم است که بهیکباره خبر آوردند که گفتند سرمایههای کشور دارد به خارج قاچاق میشود. رفتیم و سیستم پیمانسپاری ارزی را احیا کردیم. من آنموقع تقریباً سی سال سن داشتم و جوانترین عضو بودم. دوستان همه کارهای اجرایی اتاق را به من واگذار کرده بودند که همه کارها را سریعاً در مجاری قانونی تعریف کردیم. مدیریت اتاق باید هر دو سال تجدید انتخابات میشد که بنده بهطور موقت برای چند هفته وارد شدم که این دوره موقت ۲۷ سال بهدرازا انجامید و همواره با رأی اعضا بود.
کار دیگری در دولت عهدهدار نشدید؟
ما همواره محل رجوع کارهای اجرایی کشور بودیم. یادم است که اوایل انقلاب که بنیاد مستضعفان ایجاد شد مرحوم شهید بهشتی بنده را کاندیدا کرد، و مدتی بهطور توأمان مسئول اتاق و بنیاد مستضعفان بودم. البته زمان زیادی طول نکشید و فقط برای سامان دادن فوری به اوضاع بنیاد بود که به آنجا رفتم.
ارتباط با دنیای خارج به چهوضعی در آمده بود، بههرحال با تغییرات اساسی در حکومت معمولاً زنجیرهای از روابط تجاری و بهطور کلی روابط با خارج بههم میخورد؟
همین جوری است که اشاره کردید. روابط با خارج کلاً بههم خورده بود و تجار نیاز به روابط خوب و تعریفشده با دنیای خارج داشتند. دولت آقای موسوی از بنده خواستند که فکری برای این کار بکنیم و عملاً قسمتی از کار دولت وقت را به بنده و همکاران در اتاق واگذار کردند. بهسرعت دست به کار شدیم و سیستمی طراحی کردیم که ارزی را که باید به تجار و مسافران تخصیص مییافت تعریف کرده بودیم و کارها دوباره آغاز شد.
مشکلات اقتصادی داخلی هم که بهوفور باید وجود داشته باشد.
یکی دو تا نبود؛ بهیکباره دولت گفت که مصالح ساختمانی در بازار پیدا نمیشود و دولت از ما بهعنوان شخص بنده و اتاق بازرگانی درخواست کمک کرد. کلی کار شد تا بتوانیم نظام حوالهها را طراحی کنیم تا بهطوری که فسادزا نباشد یا با توجه به وضع کشور فساد کمتری داشته باشد به کسانی که نیاز داشتند مصالح برسانیم تا کار کشور نخوابد. مشکلات فقط اقتصادی نبود. فکر میکنم که آقای رضا صدر وزیر بازرگانی دولت موقت زنگ زد که "من وزیر بازرگانی هستم و من را در دفترم گروگان گرفتهاند، بهدادم برسید."، رفتیم و دو چک با مبلغ اندکی دادیم تا مشکل حل شود. رانندهها وزیر را عملاً گروگان گرفته بودند. یک بار هم کامیوندارها اعتصاب کرده بودند، اینها ساربانها بودند که شرکت حملونقل درست کرده بودند. دولت اعلام کرد که کمک کنید و آنها راهی اتاق شدند، شبانه آمدند تا ما را گروگان بگیرند، بهیکباره ریختند داخل ساختمان؛ ناگزیر از در پشتی زدم بیرون تا گرفتار نشوم. یکی از دوستان که خیلی خوشفکر و خوشصحبت بود رفت و با صحبت آنها را قانع کرد و با تواضع رفتند.
چهکسی با کامیونداران صحبت کرد؟
خدابیامرز آقای حاجطرخانی بود که خیلی خوب صحبت میکرد. ما کسی را که خوشنام نبود و یا اهل کار نبود راه نمیدادیم. قانون را دقیق اعمال میکردیم.
آیا قانون اتاق بازرگانی بعد از انقلاب تغییر کرد؟
خیر. همان قانون قبل از انقلاب است. اتاق بازرگانی مشاور سه قوه است. ما با جان و دل کار میکردیم و چون برای حل مشکلات کشور برنامه کارشناسی داشتیم؛ یادم نیست چیزی به رؤسای جمهور گفته باشم که قبول نکرده باشند. رابطه ما با قوا بسیار عالی و مؤثر بود و خیلی از مشکلات را حل میکرد. تا اینکه بهآرامی دولت وقت ما را به روابط خارجی کشید و کارمان بیشتر شد.
از چهسالی؟
از دوره میرحسین موسوی. هیئتهای زیادی را از خارج میپذیرفتیم و هیئتهای زیادی را میفرستادیم. بهلطف خدا شهرت بسیار خوبی در دنیا پیدا کردیم. بنده در جلسات اقتصادی اروپا بهعنوان تنها غیراروپایی شرکت میکردم. در پنلها حضور داشتم. در دوره جنگ آنقدر سخنرانی مؤثر داشتم که گلویم گرفته بود. نمایندگی در اتاق اسلامی را زنده کردیم که تا یکقدمی ریاست آنجا هم پیش رفتیم که حتی ابوداوود رئیس وقت؛ من را برای ریاست کاندیدا کرد. در دوره شکست اعتباری کشور هم ورود پیدا کردیم.
در دهه هفتاد؟
بله.
تا حالا از طرف شما در این مورد چیزی گفته نشده است. مگر مقامهای وقت اقتصادی کشور متخصص مالی و بانکی نبودند؟ ظاهراً آقای هاشمی تیم اقتصادی قدرتمندی در اختیار داشت. آقای عادلی رئیس بانک مرکزی بود و آقای نوربخش وزیر اقتصاد.
بانکهای ما ناگزیر از نکول شده بودند و شکست اعتباری بدی خورده بودیم. یادم است که برای حل مشکل رفتم آلمان؛ چون آلمان و ژاپن طلبکاران اصلی از ایران بودند. وقتی رسیدم آلمان سفیر ایران در این کشور؛ آقای موسویان؛ گفت که "چرا اینجا آمدهای؟ وضع خیلی بد است، شاید کتک بخوری". گفتم "طوری نیست کتک میخوریم". فضا خیلی سنگین و عجیب بود. وارد جلسهای برای سخنرانی شدم. یک آلمانی از میان جمعیت بلند شد و برگهای نشان داد و گفت "ببین، ۴ هزار مارک طلبکارم و نمیتوانم پولم را بگیرم". بحث را اینجوری شروع کردم که "متأسفم که ۴ هزار شرکت آلمانی گرفتار ایران شدهاند". و ادامه دادم که "ما در تجارت دو جور ورشکست داریم؛ یکی ورشکست بهتقصیر و یکی هم ورشکست عادی. اولی را زندانی میکنند و دومی را کمک میکنند تا کارش را جلو ببرد و بدهیها را پرداخت کند. شماها مقصر هستید چون بعد از جنگ با ایران جوری کار کردید که بررسی نکردید که آیا ایران میتواند بدهیهایش را بازپرداخت کند یا نه".
با مقامهای اقتصادی آلمان قطعاً ترافیک ملاقات و رایزنی داشتید.
بله. ملاقاتی با مستر مولن رابط اقتصادی آلمان با ایران داشتیم. موسویان گفت "ببین، میتوانی با این مولن ۱۰ دقیقه صحبت کنی". آن موقع بهخاطر روابط غیراخلاقی یک آلمانی با یک ایرانی اوضاع بدتر شده بود. بهمحض ملاقات گفت که "چرا به اینجا آمدهای؟"، گفتم "برای حسن روابط آمدهام". گفت "هفته پیش نوربخش و عادلی اینجا آمده بودند که سؤال کردم ۴ میلیارد دلار بدهی را کی میخواهید بدهید؟" که گفتند "دو سه ماه دیگر میدهیم". که من در واکنش به حرف مولن خندیدم، تعجب کرد و گفت "چرا میخندی؟"، گفتم "نمیتوانیم دو سه ماهه بدهیم."، عصبانی شد و گفت "وزیر اقتصاد و بانک مرکزی شما گفته."، جواب دادم "من با منطق اقتصادی حرف میزنم و وعده بیربط نمیدهم". گفت "پس چهکار میکنید؟"، گفتم "دو سال استمهال بدهید پرداخت میکنیم". این آدم بانخوت موقع برگشتن من را تا پای ماشین همراهی کرد و آقای موسویان خیلی از برخورد او تعجب کرده بود. در راهپله از من درباره وضعیت آلمانی متهم در ایران پرسید که "میخواهید با او چهکار کنید؟ میخواهید اعدامش کنید؟"، پاسخ دادم "نه و فکر میکنم تا ۳۰ ساعت دیگر آزاد میشود". با تعجب پرسید "میتوانم این خبر را منتشر کنم؟"، گفتم "البته".
از کجا میدانستید تا ۳۰ ساعت دیگر آزاد میشود؟
قبل از رفتن به آلمان به آیت الله یزدی رئیس اسبق قوه قضاییه زنگ زدم و گفتم "دارم به آلمان میروم". خیلی تعجب کرد و گفت "چرا میروی آلمان؟ مگر عقلت را از دست دادهای؟". گفتم "برای حسن روابط میروم و لازم است بروم". در مورد فرد آلمانی صحبت کردم و به ایشان عرض کردم که "حکمی که هست مگر برای مسلمان نیست؟"، فرمودند که "چرا هست و شامل غیرمسلمان نمیشود"، و قبول کردند که فرد آلمانی با شرایطی قانونی آزاد شود.
آلمانها بهراحتی با استمهال موافقت کردند؟
در اشتوتگارت با وزیر صنایع کوچک و متوسط آلمان جلسهای داشتیم که آقای موسویان سفیر ایران هم حاضر بود، تا وارد شدیم و سلام کردیم؛ وزیر گفت که "آقای خاموشی، بنده از طرف صدراعظم پیامی دارم". آقای موسویان فکر کرد برای ایشان پیام دارد. طرف آلمانی گفت که "صدراعظم سلام رسانده و گفته که "من حرفهای شما و پیشنهاد شما را قبول دارم و استمهال را هم میپذیریم" و حتی گفت که در برنامه دوم توسعه شما هم حاضریم شرکت کنیم"". فردا که به تهران رسیدم و هنوز نرفته بودم که گزارش سفر بدهم، رسانهها خبر دادند که آلمان استمهال را قبول کرده و ژاپن هم سریعاً پذیرفت که استمهال کند. اتاق واقعی باید چنین نقشی داشته باشد.
موارد دیگری هم از کمک شما به حل مشکلات باید وجود داشته باشد.
همینطور است. در موضوع دستگیری ملوانهای انگلیسی هم رفتیم و برای حل مشکل نقش ایفا کردیم. یک روز بود که خدا رحمت کند آقای دانشور نایبرئیس اتاق مشترک انگلیس و ایران در لندن از خارج تماس گرفت که "کجایی؟". گفتم "چهخبر است؟"، گفت "از مجلس اعیان انگلیس با شما کار دارند". تا گوشی را گذاشتم لرد لوموند انگلیسی تماس گرفت و گفت "روابط دو کشور خیلی بد شده و اینهمه برای حل مشکلات زحمت کشیدیم دارد هدر میرود، ملوانهای انگلیسی بازداشت شدهاند". به ایشان گفتم که "اگر من بیاجازه وارد آبهای سرزمینی شما شوم با من چهکار میکنید؟ جواب داد "بازداشتت میکنیم". به ایشان گفتم که "خوب، ما هم همین کار را کردهایم."، ناراحت شد و اعتراض کرد. گفتم "اعتراض ندارد. قانون را اجرا کردهایم". گفت "خوب، چهکار کنیم؟"، گفتم "اولاً به نخستوزیرتان آقای بلر بگویید اینقدر داد و بیداد نکند و دوم صحبت کند و قبول کند که نیروهای انگلیسی اشتباه کردهاند". گفت "یعنی حل میشود؟"، گفتم "بله".
دولت ایران چه نظری داشت؟
آقای احمدینژاد قبول نکرد و گفت توطئه است. چند روز بعد خدمت آقای هاشمی رفتم. ایشان پرسید "چهخبر؟"، گفتم "خبر خیر است که عرض میکنم". توضیح دادم و گفتم که "جلوی خراب کردن کار توسط احمدینژاد را بگیرید"، و بعد با آقای ولایتی هم صحبت کردم. یکی دو روز بعد اعلام شد که رئیسجمهور مصاحبه مطبوعاتی بینالمللی دارد. گفتم "الآن موضع تند میگیرد و همه کارها خراب میشود". دو وزیر خارجه اروپایی هم پادرمیانی کرده بودند که فایدهای نداشت.
نشستم پای رادیو که چهخبره که خبر دادند از ریاست جمهوری فرستادن از فروشگاهها کت و شلوار بخرند و آقای احمدینژاد آنها را خواسته بود تا آزاد شوند. با عربستان هم بعد از آن واقعه تلخ که به ممنوعیت حج رسید ورود کردیم که توضیحات مفصلی دارد و حتی در روابط دو کشور ایران و مصر بعد از داستان خالد اسلامبولی ورود کردیم که خیلی مفصل است و انشاءالله در فرصتی مناسب میشود بررسی کرد. اینها کارهایی است که باید اتاق ورود کند و کار دولت را تکمیل کند.
آیا الان هم میشود با توجه به وضعیت تحریم و برجام چنین کارهایی کرد؟
قطعاً. مطمئن باشید که بنده در اتاق بازرگانی اجازه نمیدادم این اتفاقات بد بعد از برجام بیفتد و کمکحال دولت میشدم. اگر میخواهیم اتاق فعال و مؤثر باشد؛ باید آدمهای سالم در آنجا کار کنند. کمیته انضباطی که ما در اتاق بازرگانی داشتیم مانع حضور آدمهای مسئلهدار میشد و بیسروصدا با آنها برخورد میکردیم. ظرفیت اتاق را باید در خدمت کشور قرار داد.
اوضاع کلان اقتصادی را چگونه میبینید؟
متأسفانه دولت برنامهای برای بهبود اقتصاد کشور ندارد. انتخاب تیم اقتصادی دولت غلط و نامناسب انجام شده است. بنا به سیره انقلاب اسلامی که همان سیره پیامبر(ص) و علی(ع) باید برگردیم. در انگلیس برای انتخاب یک مأمور ساده پلیس تمام خانواده فرد را بررسی میکنند. سلامت آنها باید تأیید شود. تیم اقتصادی دولت برای این کار مناسب نیست، تخصص کافی ندارند. مقامی در دولت قبل در سطح وزیر داشتیم که بستگانش کارهای اقتصادی پرسؤالی انجام میدادند، اینها نباید باشد. نظام نظارتی ما در کشور زیرصفر است و همه فسادهایی که میبینید بهخاطر عدم نظارت دولت است.
چرا نظارت نمیشود؟
خدای ناخواسته چون خیلی از مقامهای ناظر درگیر کار اجرایی و اقتصادی هم هستند، مجری و ناظر یکی شده است و این نتیجه خوبی ندارد.
اما گفته میشود که تیم اقتصادی دولت در حوزه نظری و دانشگاهی اعتبار زیادی دارد.
مگر قرار است کتاب بنویسیم یا بحث نظری کنیم. وظیفه اصلی و لاینفک بانک مرکزی حفظ ارزش پول ملی است. هرچقدر پول ملی تضعیف شود فقر و گرفتاری اقتصادی هم بیشتر میشود. شب میخوابید و میبینید که از یک میلیون تومان شما پانصد هزار تومان از بین رفته و این کار در دولت انجام میشود. خوب، تیم اقتصادی دولت درباره تضعیف ارزش پول ملی بیاید و اظهارنظر و از آن مهمتر کار کند و مانع شود.
بانک مرکزی باید استقلال داشته باشد؟
ندارد، توان اداره کار را ندارد و وضع بازار ارز نشان میدهد که چهخبر است. در اغتشاشهای اخیر نشان داده شد که مردم از حیث اقتصادی ناراضی و دلخور شدهاند. دولت آمارهایی ارائه میدهد که با واقعیات نمیخواند. وقتی مردم در کف خیابان میتوانند ببینند اقتصاد در چهوضعیتی است، چرا آمارهای عجیب از رشد و تورم داده میشود. سیاستهای اقتصادی دولت غلط است.
مثلاً چه سیاستی؟
مثلاً همین مسئله گرانی بنزین، میخواهند با افزایش قیمت بنزین اختلاف طبقاتی را کم کنند. در خیلی از کشورهای دنیا قیمت بنزین سر جای خودش است و از ماشینها مالیات سوخت میگیرند. دولت بهتر است به قیمت بنزین دست نزده و مالیات سوخت ایجاد کند. در آن صورت تورم اضافی ایجاد نمیشود. ۳۰ تا ۳۵ درصد از قیمت کالاها بهدلیل هزینه حملونقل است که با توجه به کالاهای مختلف فرق میکند. اگر بنزین ۱۵۰۰ تومان شود در آن صورت به هزینه متوسط ۳۰ تا ۳۵ درصد؛ ۵۰ درصد اضافه میشود که با یک برآورد ساده میشود گفت که تا یکسوم به تورم اضافه میکند. متأسفانه اظهارنظرهای غلط و بیتجربه از مقامهای عالی اقتصادی میبینیم، بهیکباره گفته میشود که نان گران میشود و جامعه را ملتهب میکنند و بعد هم مقام دیگری موضوع را پس میگیرد.
چرا مشکلات اقتصادی به این نقطه رسیده؟
ما اسلامی حرکت نکردهایم، نه بانک اسلامی داریم و نه در مدیریت اقتصادی اسلامی. اسلام ایرادی ندارد و این مسلمانی ما است که ایراد دارد. با این وضعیت در آینده به نقطه روشنی نمیرسیم. ما باید شیوه نظارت و قانونگذاری را تغییر دهیم. باید مجلس دومی را مثلاً با تغییر کاربری مجمع تشخیص مصلحت نظام شکل دهیم. در هیچ جای دنیا یک کشور با نظام پارلمانی که فقط یک مجلس داشته باشد غیر از ایران وجود ندارد. از حرف امام برداشت اشتباه شده است. امام مجلس سنای دوره طاغوت را نفی کرد و نه اصل مجلس دیگری را داشتن که نظارت و قانونگذاری را قاعدهمند کند.
ما با این ساختار قانونگذاری و نظارت موفق نمیشویم. ببینید برای تحقق اقتصاد مقاومتی چهکاری انجام شده است، عملاً هیچ. یک سری از کارهای عادی وزارتخانه را بهعنوان گزارش کار از پیشبرد اقتصاد مقاومتی ارائه میکنند.
از اینکه قبول زحمت کردید و دعوت ما را برای مصاحبه پذیرفتید تشکر میکنم.
من هم برای شما آرزوی عاقبتبهخیری دارم.
نویسنده: میترا یزدچی