آلمان که با ضعف انگلیس و فرانسه به دنبال تبدیل شدن به قدرت برتر اروپاست این روزها در عرصه داخلی با تحولات قابل توجهی همراه شده است که راس قدرت در این کشور را با دگرگونیهایی همراه میسازد. براساس گزارشهای منتشره آنگلا مرکل صدراعظم آلمان دیگر قصد ندارد در دور جدید، ریاست حزب دموکرات مسیحی را عهدهدار شود. مرکل عنوان داشته تا پایان دوره کنونی یعنی تا سال ۲۰۲۱ صدراعظم آلمان باقی خواهد ماند و پس از آن قصد ندارد در این سمت فعالیت داشته باشد.
حال این سوال مطرح میشود که چرا مرکل چنین تصمیمی گرفته و میخواهد پس از ۴ دور صدراعظمی آلمان که در نوع خود یک رکورد قلمداد شده و حتی از آن با عنوان دیکتاتوری مدرن در حفظ قدرت یاد شده، کنارهگیری از قدرت را اعلام دارد؟ بخشی از این تصمیم نشات گرفته از فضای درونی آلمان و شرایط سیاسی حاکم بر ائتلاف مرکل است.
حضور نه چندان مطلوب همحزبیهای مرکل در دو انتخابات ایالتی هسن و بایرن بیش از پیش ساختار دولت ائتلافی آلمان را تهدید کرده است. در جریان انتخابات ایالتی در ایالت هسن، حزب دموکرات مسیحی به رهبری مرکل اگر چه توانست بیشترین میزان رای را کسب کند اما آرای به دست آمده در مقایسه با دور قبل، کاهش قابل ملاحظهای داشت. دیگر متحدان مرکل در حزب سوسیال دموکرات (SPD) هم در جایگاه دوم قرار گرفتهاند. چندی پیش هم در جریان انتخابات ایالت بایرن، حامیان مرکل نتوانستند نتیجه مطلوبی کسب کنند.
در همین حال انتظار میرود که فشارها بر حزب دموکراتمسیحی از جانب سوسیالدموکراتها که هماکنون در دولت ائتلافی حضور دارند، افزایش یابد. «آندرا نالز» رئیس سوسیالدموکراتها تهدید کرده است که در صورتی که در سیاست موجود پیشرفتی وجود نداشته باشد، از دولت ائتلافی خارج خواهد شد. همچنین، راستگرایان افراطی به شدت مرکل و دیگر احزاب آلمان در ائتلاف حاکم را به دلیل سیاست پذیرش پناهجویان هدف انتقاد قرار دادهاند و قدرت گرفتن آنها به منزله خطری برای دولت کنونی خواهد بود.
نکته دیگر رشد تفکرات ملیگرایانه در کل ساختار اروپا و حتی آمریکاست که بعضا با نام تفکرات پوپولیستی از آن یاد میشود. جوامع غربی از یکپارچه سازی به تنگ آمده و برآنند تا ساختاری ملی و مستقل را بر کشورهای خود حاکم سازند که نمود آن را در فرانسه، اتریش، سوئیس، سوئد، بلژیک و حتی آمریکا میتوان مشاهده کرد که افرادی در راس قدرت قرار گرفتهاند که دم از ملیگرایی و استقلال رفتاری در جهان سخن گفتهاند. این نوع تفکر در حالی غرب را فراگرفته است که سیاستهای مرکل در عرصه سیاست خارجی برگرفته از رویکرد به اتحادیه اروپایی و آمریکا بوده است. تفکراتی که در دنیای امروز غرب جایگاهی نداشته و به عنوان رفتاری مغایر منافع ملی و استقلال کشور عنوان میشود. بر این اساس تغییر در ساختار سیاسی آلمان را باید نشات گرفته از تفکرات ملی گرایانه ایجاد شده در جهان دانست که همگرایی بویژه رویکرد به آمریکا را آفت منافع ملی دانسته و استقلال درونی و بیرونی را مطالبه میکند.
نویسنده: قاسم غفوری