شنبه ۷ شهريور ۱۳۹۴ - ۰۰:۰۶
کد مطلب : 93466
خطاهاي استراتژيكي كه درشت‌تر مي‌شود!

كدام سايه شوم جنگ؟!

كدام سايه شوم جنگ؟!

آخرين روز ارديبهشت سال ۸۱ بود. زماني كه ۱۲۷ نماينده مجلس اصلاح‌طلب ششم به رهبر انقلاب نامه‌اي نوشتند و ايشان را به نوشيدن جام زهر توصيه! كردند.
البته نوشتن آن نامه دلايلي هم داشت. در شرايطي كه منطقه دستخوش جنگ‌ها و تجاوزات امريكا در افغانستان و عراق بود، اين به اصطلاح نمايندگان ملت، در نامه‌اي به رهبری با ترسیم اوضاعی ناامید‌کننده از وضعيت داخلی ایران و علائم فروپاشی نظام از درون، حضور دشمن را در اطراف مرزهای ایران جدی دانستند و با بزرگنمایی آن و کوچک شمردن قدرت نظامی ایران، راهکار تسليم و مذاكره با امريكا برای جلوگيری از حمله به ايران را توصيه کردند.
آنها در نامه مثلا خيرخواهانه خود، «امنيت ملي» و تماميت ارضي» كشور را در خطر ديدند و نوشته بودند: «شاید در تاریخ پر فراز و نشیب معاصر ایران، هیچ زمانی را به حساسیت امروز نتوان یافت. تنها با تسامح مي‌توان وضعیت ایران را در زمان اشغال در جنگ جهانی دوم و یا پیش از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ با وضع کنونی قابل مقایسه دانست که در اولی با قطع هرگونه امید در داخل، عامل خارجی سرنوشت کشور را رقم زد و در برهه دوم اراده و تدبیر و دوراندیشی حضرت امام خمینی(ره) و اتکای به مردم کشور را نجات داد.
اما شاید دوره کنونی از این لحاظ بی مانند باشد که شکاف‌های سیاسی و اجتماعی با تهدید خارجی و برنامه آشکار دولت ایالات متحده آمریکا (به عنوان قدرتی که در برابر خود مانعی نمي‌بیند) برای تغییر نقشه ژئوپلتيك منطقه همزمان شده و نظام ناچار به کنش و واکنش در برابر این برنامه است.»
درواقع «ترسوها» احساس مي‌كردند كه بعد از افغانستان و عراق، نوبت به ايران مي‌رسد تا زير چكمه نظاميان امريكايي لگدمال شود. البته آنها با اين نامه‌شان چند هدف را دنبال مي‌كردند. نخست آنكه خود را دلسوز نظام نشان دهند و چهره‌شان را شبيه نمايندگان واقعي مردم به تصوير بكشند، دوم آنكه جايگاه رهبري را دچار خدشه كنند و با نهادهاي قانوني نظير شوراي نگهبان، قوه قضائيه، صدا و سيما و... تسويه حساب كنند و در آخر هم به دشمن گرا بدهند كه ما آماده‌ايم!
اما برخلاف ادعاي مضحك آنها، دشمن هيچ‌گاه جرات نزديك شدن به مرزهاي ما را پيدا نكرد.
شايد در تاريخ معاصر امريكا هيچ دولتي به اندازه بوش پسر، رفتارهاي احمقانه و جنگجويانه از خود بروز نداد، اما همين آدم و دولتمردان و اتاق‌هاي فكرشان هيچ‌گاه طرحي براي حمله نظامي به ايران نداشتند.
اين را چندين سال بعد اوباما بر زبان راند و همه لاف‌هاي جورج بوش را در ديدار با رهبران يهودي به باد داد: «زمانی که به‌عنوان رئیس‌جمهور آمریکا آغاز به کار کردم، فهمیدم دولت بوش طرحی برای حمله نظامی به ایران آماده نکرده است.»
البته امريكايي‌ها و سران رژيم صهيونيستي در نطق‌ها و مصاحبه‌هاي خود از حمله به ايران سخن گفته‌اند، اما اين جملات بدون عمل آنقدر تكرار شد كه حالا هيچ‌كس حرف آنها را جدي نمي‌گيرد.
اما اخيرا صحبت‌هايي از سوي رئيس‌جمهور در اجتماع مردم همدان بيان شد، كه جاي نقد و توصيه دارد. آقاي روحاني گفته بود: «امروز با حمایت شما مردم و تلاش دولتمردانی که از سوی شما انتخاب شده اند چهره واقعی ایران به دنیا معرفی شده و بعد از ۲۲ ماه تلاش و مذاکره به نقطه‌اي رسیدیم که توانستیم سایه شوم جنگ را از سر مردم برداشته و امنیت واقعی را به این کشور بازگردانیم.»
كسي منكر تلاش دولت و به خصوص تيم مذاكره‌كننده در طي اين دو سال و البته قبل از آن نيست. سربازان ايران اسلامي تا جايي كه توان داشتند، در مقابل زياده‌خواهي‌هاي غربي‌ها ايستادند و سعي كردند خطوط قرمز را حفظ كنند. اما آيا واقعا اين مذاكرات «سايه شوم جنگ» را از سر مردم برداشت؟
متاسفانه چنين برداشتي از نتيجه مذاكرات چندان منطقي به نظر نمي‌رسد. امريكايي‌ها پيش از اين فرصت‌هايي را در اختيار داشتند كه مي‌توانستند به راحتي، حمله نظامي به ايران را ترتيب دهند. از ماجراي كوي دانشگاه ۷۸ گرفته تا طعم تلخ فتنه‌اي كه السابقون انقلاب! به كام مردم ريختند. آن زمان، وقتي عده‌اي سعي كردند جامعه را دچار درد دودستگي كنند، بهترين فرصت بود تا ژنرال‌هاي امريكايي نقشه حمله به ايران را بكشند. آن زمان كه برخي‌ها شعار مرگ بر امريكا را در جيب عقب‌شان گذاشته بودند. آن زمان كه عده‌اي براي امريكا نامه نوشتند كه چه بلاهايي بر سر جمهوري اسلامي بياورد و خواسته‌هايشان را وقيحانه مكتوب كرده بودند. (راستي آقاي رئيس‌جمهور اين نامه را خوانده است؟!) آن زمان كه عده‌اي حمله به امام، رهبري و آرمان‌هاي انقلاب را با همه توان خود در دستور داشتند. آن زمان كه برخي‌ها آماده پهن كردن فرش قرمز براي دشمنان ايران بودند، پس چرا امريكايي‌ها از اين فرصت استثنايي استفاده نكردند و روياي سي و اندي ساله‌شان را تعبير نكردند؟
آنها جرات اين را هم نداشتند، چون مي‌دانستند بازنده بزرگ قطعا ايران نيست.
اما اگر منظور رئيس شوراي عالي امنيت ملي كشورمان، آن گزينه مسخره امريكايي‌هاست كه روي ميز گذاشته‌اند، باز هم پاسخ روشن است. گزينه نظامي امريكايي‌ها يك ابزار بدون استفاده بوده كه اتفاقا خود دولتمردان ما آن را «مصرف داخلي» مي‌دانستند و در طول مذاكرات معتقد بودند، اين تهديدات براي راضي نگه‌داشتن لابي صهيونيستي است. اما اگر نظر همان دولتمردان تغيير كرده و معتقدند كه يك تهديد جدي بايد تلقي مي‌شد، اين اتفاق پس از پايان مذاكرات هسته‌اي كه بيشتر رخ داده است. مقامات مختلف امريكايي مدام از همان گزينه نظامي سخن مي‌گويند و اتفاقا همين اجراي برجام را كمك‌كننده براي حمله نظامي به ايران مي‌دانند.
درست چند روز پس از پايان جمع‌بندي مذاكرات، باراك اوباما در يك برنامه تلويزيوني گفته بود: «ما می‌توانیم اگر بخواهیم و انتخاب کنیم ارتش آنها را از بین ببریم»
البته قابل توجه آقاي رئيس‌جمهور آنكه اين تنها تهديد امريكايي‌ها بعد از نشست وين نبود.
ارنست جاش سخنگوی کاخ سفید سخنان رئيس خود را تكميل كرد و گفت: «پس از توافق، گزینه‌های متعددی را که حالا هم در اختیار داریم، در اختیار خواهیم داشت، خواه بازگرداندن فوری تحریم‌ها باشد یا استفاده از گزینه نظامی. نکته کلیدی این است که گزینه نظامی تقویت هم می‌شود، چراكه طی این سال‌ها ما جزئیات بیشتری از برنامه هسته‌ای ایران جمع‌آوری خواهیم کرد»
وزیر دفاع آمریکا هم معتقد بود: «یکی از دلایلی که این یک توافق خوب است، این است که هیچ‌ کاری در جهت پیشگیری از گزینه نظامی ایالات متحده که من مسئول آن هستم، انجام نمی‌دهد.»
از اين اظهارات در سخنان مقامات امريكايي به وفور يافت مي‌شود. اتفاقا بعد از پايان مذاكرات، اين روند شيب صعودي گرفت، اما ما با تكرار اين سخنان هيچ گاه «سايه شوم جنگ» را بالا سر خودمان حس نكرديم.
حكايت امريكايي‌ها همان نكته‌اي است كه رهبر انقلاب در خطبه‌هاي نماز عيد فطر بيان داشتند: «این آقا(اوباما) گفته است که می‌تواند ارتش ایران را نابود کند. قدیمى‌هاى ما این‌جور حرف‌ها را «لاف در غریبى» می‌گفتند. من نمی‌خواهم در این زمینه چیزى بگویم، آنها که این حرف را خواهند شنید، اگر می‌خواهند درست بفهمند، اگر می‌خواهند از تجربه‌هاى خود درست استفاده بکنند بدانند، البتّه ما از هیچ جنگى استقبال نمی‌کنیم، ما به هیچ جنگى مبادرت نمی‌کنیم و پیش‌دستى نمی‌کنیم، امّا اگر جنگى اینجا اتّفاق بیفتد، آن کسى که سرشکسته از جنگ خارج خواهد شد آمریکاى متجاوز و جنایتکار است.»
امريكايي‌ها و دشمنان جمهوري اسلامي مجبورند، همچنان گزينه «لاف در غریبى» را روي ميز خود داشته باشند، اما آنها بهتر از برخي داخلي‌هاي ما درك كرده و مي‌كنند كه شرايط ايران اسلامي نه تنها قابل مقايسه با هيچ كشوري نيست كه حتي شباهتي به دوران امام حسن(ع) هم ندارد كه مجبور باشيم جام زهري بنوشيم يا صلحي را امضا كنيم. نيروهاي مسلح ما در بالاترين ميزان اقتدار و قدرت دفاعي خود قرار دارند و الحمدلله، فرماندهانشان هم گوش به فرمان رهبري هستند. آنها اهل خيانت نيستند و با ترس هم ميانه‌اي ندارند. مردم ايران هم اتفاقا پاي نظام و كشورشان هستند منتظر اشارتي هستند تا پاسداري قدرتمندانه خود را به رخ دشمنان بكشانند.
غربي‌ها همه اينها را به خوبي درك كرده‌اند و هيچ‌وقت رفتاري خلاف تدبير نخواهند داشت. آنها مي‌دانند كه گزينه نظامي‌شان عليه ايران را براي هميشه بايد در گوشه‌اي دفن كنند. و البته كاش برخي مسئولان ما هم به اين درك و نتيجه برسند كه اقتدار جمهوري اسلامي ايران آن‌قدر بلندبالاست كه سايه‌اي بر روي آن قرار نخواهد گرفت.

مولف :
https://siasatrooz.ir/vdch-knw.23nx-dftt2.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی

ترس برادرمرگ است.بایدازپیاده نظام دشمن که آمریکارابزرگ می کنندفاصله گرفت.مردم عمل میخواهند نه شعار.