مهران مدیری با کلی خواهش و تمنا میآید که «دورهمی» را دوباره راه بیندازد. اولین قسمت برنامه توی آخرین روزهای تعطیلات روی آنتن میرود. آخر برنامه چند تا جمله میگوید. اینبار حضرات اصولگرا که تا پارسال از استندآپهای مدیری قند توی دلشان آب میشد هم به صف دولتیها و به اصطلاح اصلاحطلبها میپیوندند و او را همگام با دشمنان و رسانههای بیگانه میدانند و معتقدند دارد تلاش میکند مردم را ناامید کند. به او میتوپند که الان چه وقت گفتن این حرفهاست. ذرهبین برمیدارند و از لای برنامه جملهی ناپخته میکشند بیرون و به سریال نمایش خانگیاش میتازند و به سرمایهگذارهای قبلی دورهمی. صداوسیما قیچی به دست خودش را سانسور میکند. اما اصل قضیه همان جملههای مدیری درباره پارسال و خفه شدن با امید و... است که برخیها دردشان آمده است.
آهای آقایان سیاسی که حالا همکاسه شدهاید و نگران امید مردم هستید. گیریم حرفهای مدیری الان وقتش نبود. اما چطور وسط سیل وقتش بود که فلان استاندار برای مشکل برادر خانمش از «وزیر کشور» مرخصی یکماهه بگیرد و به ددر برود؟ چطور وسط این همه بلا مسئول اول اجرایی کشور همهی مشکلات را بیخیال شده بود و برای بازدید از طرحهای ملی به منطقهی بد آب و هوای قشم! سفر کرده بود و جز پیامک اول سال هیچ خبری از او نبود؟ این سفر ملی! خوش موقع بود؟ وسط بدبختی مردم مسئول فلان نهاد حمایتی توی رستوران لاکچری غذای توپ به بدن میزد سر وقت بود؟
خودتان را گول نزنید. چهار خط دیالوگ «مدیری» مردم را ناامید نمیکند. ناامیدی را مسئولان بیمسئولیتی به جامعه پمپاژ میکنند که درست در مواقعی که باید باشند نیستند. در جلسه تصمیمگیری و مدیریت بحران سیل نیستند و نخست وزیر! را راهی میکنند. ناامیدی را چپ و راست توی سر مردم میکوبند که جز وعده دادن کار دیگری نمیکنند. «اونچنان رونق اقتصادی ایجاد کردهاند» که دمار از روزگار مردم درآمده است.
خدا رحمت کند خالهی پدرم را. میگفت «عزیزجان، زبان بادبزن دله» حالا وسط این همه تراژدی (نه از بلایای طبیعی که آن هم شاهکار مدیریتی است) که بیخیالی آقایان به اندازهی صدای یونولیت کشیدن روی دیوار روی روان مردم راه میرود، یکی پیدا میشود که حرف مردم را با زبان طنز و کمدی میگوید. تحمل این را هم ندارید؟!
نویسنده: مهدی رجبی