اولینباری نیست که تکان زمین زندگی مردم را زیر و رو میکند اما هر بار برایمان مانند تجربه نخست میشود. هر چند از زلزله بویین زهرا و تجارب آن پیشرفتهای محسوسی داشتیم اما باز هم کمبودهایی که در بم و ورزقان و رودبار دیده میشد وجود دارد گرچه به نسبت این مشکلات کم شده اما اصل ماجرا ریشهکن نشده است. البته این ماجرا تنها در زلزله نیست که رخ نمایان میکند، در اتفاقات گستردهای چون سقوط هواپیما و آتش گرفتن ساختمان بلندی مانند پلاسکو نیز رویت شد. اما انگار وقت آن رسیده که فکری به حال نزار مدیریت بحران و ضعفهایی که علیرغم تلاشهای شبانهروزی وجود دارد کنیم تا بازدهی کار را به اندازه تلاشمان بالا بریم.
در بحران به فکر بحرانیم!
شاید نخستین ضعفی که در همه ارگانهایی که به نوعی باید مدیریت بحران را انجام دهند دیده میشود این داستان تکراری است که تا بحرانی رخ ندهد تلاشی برای مدیریت آن و برنامهای برای کنترل آن نداریم. این اشکال به اغلب مدیران خط مقدم بحران وارد است برای اینکه در نخستین گام خودمان را نشان دهیم میخواهیم یادآوری کنیم که حدود یک سال قبل پیش از اینکه پلاسکو بریزد، یا زلزلهای بیاید خیلی عادی در گفتوگویی که با حسن شمشادی خبرنگار ما در سوریه داشتیم این موضع را کامل بررسی کرده و از زبان شمشادی شنیدیم که گفت: «مسئولان رسانهای ما کاملا باید به فکر خبرنگار بحران و جنگ باشند نه اینکه اول باید بحران شود مثلا زلزله بیاید بعد به خبرنگارشان بگویند آموزش خبرنگاری در زلزله داریم. باید نیرو را برای بحران قبل از پدید آمدن بحران آموزش داد مانند آموزش ضمن خدمت فرهنگیان. خبرنگار باید در یک سطح از آمادگی باشد هر وقت هر اتفاقی افتاد بتواند از آنها استفاده کنند.
من با صدها پیام مواجه هستم که میگویند میخواهیم خبرنگار جنگ بشویم هم از اهل رسانه هم از بیرون. اما کسی فکر نمیکند که باید شرایط حداقلی را برای این کار داشته باشد. کسی که بیست سال تمام جشنواره و فوتبال و سفر مقامات سیاسی زده خبرنگار شماره یک حوزه کار خودش باشد هم باز نمیتواند خبرنگار بحران و جنگ باشد چراکه این کار شرایط خاص خودش را دارد. بر همین اساس باید اول آموزشهای لازم را داد و افراد علاقهمند و توانمند را برگزید کاری که در هیچ رسانهای علیالخصوص رسانه ملی صورت نمیگیرد. باید آموزش بدهیم باید خبرنگاران تکاور و چریک و جنگ درست کنیم خبرنگاری که بتواند در بحران حضور پیدا کند و خودش را نبازد و سالم برود و سالم بیاید و کارش را درست انجام بدهد بتواند اطلاعرسانی کند و مهم باشد و این کارها را عملا در هیچ کجای رسانهها نکردیم. یکی مثل محسن خزایی میشود و میرود خودش کارهایش را میکند و به هر سختی و حاشیهای است کار میکند و شهید هم میشود و دفنش میکنند تمام! دیگر خبرنگار جایگزین نداریم.»
انتقامگیری سیاسی
شاید نکته بعدی که در وقوع بحرانها به شدت به چشم میخورد و خاص دوره و دولت خاصی هم نیست انتقامگیری سیاسی و تبدیل میدان بحران به میدان جنگ با رقیب یا سوءاستفاده سیاسی است. این ماجرا در زلزله اخیر نیز متاسفانه زیاد دیده شد. چه آنهایی که تلاش کردند از دل درد و اندوه مردم مسکن مهر را پیدا کرده و بدون سند به فلان حزب بتازند و چه آنهایی که عکسهای بیمارستانی که افتتاح نشده ویران شد را مخابره کردند و پاسخ دادند!
باید به این مصداقها در زمان خودش رسیدگی کرد نه درست وقتی که منطقه دچار بحران است و نیاز به تسلی دارد. نه درست وقتی که مردم منطقه نیاز به حضور و حمایت دارند تا شناسایی مقصر! مقصران را هم باید شناخت و هم باید معرفی کرد اما بهوقتش! این واقعه در پلاسکو نیز رویت شد و تبعات سنگینی را بر جامعه فرود آورده و قلب عده زیادی از مردم را جریحهدار کرد.
خودنمایی
یکی دیگر از آفتهایی که به محض وجود بحران بروز میکند خودنمایی فلان ارگان و فلان حزب و فلان شخص است و در واقع خیلی از مسئولان کشوری صحنه بحران را با استادیو اشتباه گرفته و تلاش میکنند که حتما عکسی به یادگار داشته باشند تا اگر روزی و زمانی نیاز شد بگویند که در بحران حضور داشتند. درست برعکس آن چیزی که در صحنههای دفاعمقدس در خاطر مردم ماند، در صحنههای دفاعمقدس اغلب فرماندهان در خط مقدم بوده و پا به پای سربازان برای مهار بحران تلاش میکردند اما برایشان مهم نبود دیده شوند مهم بود اقدامشان به حال کشور موثر شود هر چند امروز هم از این نیروهای گمنام کم نداریم اما متاسفیم که بنویسیم برخی از مسئولان چنین روحیهای را از دست داده و برای حضور در صحنه و نشان دادن خود صف میکشند. منظورمان در این بخش به افراد سیلبریتی و هنرمندان نیست.
اقدامات هیجان زده
متاسفیم که بنویسیم برخی مسئولان به جای کم کردن هیجانات جامعه و ایجاد آرامش با صحبتهای خود و اقدامات عجلهای کاری میکنند که بر التهابات افزوده شده و به نوعی به جای اینکه به مدیریت بحران بپردازند این بحران است که مدیریت آنها را در دست گرفته و باعث غلیان هیجاناتشان میشود.
این دست اقدامات نه تنها در آرامش جامعه سودی ندارد بلکه باعث التهابات و تبعات گستردهای میشود مثل هجوم آوردن مردم به محل حادثه و خارج شدن کنترل از دست مسئولان.
مسابقه در انتشار تصاویر دلخراش!
اما انتشار صحنههای دلخراش از یک واقعه اسفناک چیزی است که باید در آخرین مرحله اهمیت و با دورترین فاصله از فاجعه منتشر شود که متاسفانه این موضوع هم برعکس عملیاتی شده و همین امر است که موجب هیجانات بیشتر مردم خواهد شد. شاید همین موضوع علت اصلی این نکته باشد که در رسانهها هنوز واحدی به نام واحد خبرنگاری بحران وجود ندارد و آنها تلاش میکنند با انتشار تصاویر اسفناکتر مردم را برای کمک به حادثهدیدگان بسیج کنند چیزی که معمولا نتیجه عکس داده و مردم در صحنه را نگران و ناراحتتر کرده و مردم دور را به سوی دیار حادثه دیده سرازیر میکند!
تسری بحران به کل کشور
متاسفانه ما بحران را برای مهار کردن تسری داده و به کل کشور میرسانیم و روزها این موضوع را به جای موضوعات مهم دیگر زنده نگاه میداریم و یاد نمیگیریم که بحران را در منطقه خود مدیریت کرده و کارهای مهم را همزمان با ابراز همدردی با آسیب دیدگان پیش بریم.
همین فضایی را برای سوءاستفاده برخی جریانات و اقدام کارهایی که نمیخواهند مردم متوجه آن شود مهیا میکند و بعد از بحران باعث بدبینی مردم به دولت خواهد شد.
فراموشی در وقت نیاز
اما درست در وقتی که مردم بحرانزده کرمانشاه و یا هر جای دیگر نیاز به حمایت و رسیدگی دارند مسئولان میروند و وعده میدهند. هستند وعدههایی که از بم، ورزقان، قطار هفتخوان، هواپیمای سی۱۳۰ و... هنوز عملیاتی نشدهاند و کسی نمیتواند آن را پیگیری کند.
تلاشهای حداکثری بهرهوری حداقلی
با وجود تلاشهای حداکثری و پویایی بسیار متاسفانه برای اینکه این پویایی هدفمند نمیشود بهرهوری پایین میآید و همین ماجرا باعث کمکاری و نتیجه کمتر خواهد شد چیزی که مطلوب هیچیک از مسئولان و مردم نیست. پس لازم است جدیتر به مدیریت بحران بنگریم و نگذاریم بحران ما را مدیریت کند.
نویسنده: مائده شیرپور