حالا دوباره ابراهيم سينماي ايران جان دوبارهاي گرفته است. او كه حالا ۵۳سالگي بهار عمرش را تجربه دارد، عرصه سينما را با مشقهاي ابتدايي دوران آغازين جنگ آغاز نمود. هنوز هم نَفَسَش ميآيد براي آنكه از جبهه و جهاد و ايثار بگويد و قاب نقرهاي سينما را با نقش جهاديوني كه ماندن در ساحل آرامش را رها نمودند و دل به توفان پربلاي ايثار و شهادت زدند، پر كند. او هنوز يك فيلمساز جنگ است.
وقتي براي نخستين بار هويت را ساخت، ميشد كم و بيش توانش در عرصه سينما را پيشبيني كرد. اما او كه محصول انقلاب و سالهاي دفاع مقدس بود، وقتي براي دومين اثر سينمايي، ديدبان را ساخت ديگر ميشد فرياد زد كه نسلي از فيلمسازان عرصه هنر انقلاب پا به عرصه سينما گذاشتهاند كه او در اين ميان طليعهدارشان بود. خوب زبان سينما را ميفهميد و با سينما سخن ميگفت.
با مهاجرش تا ثريا پروازمان داد و وصل نيكانش، عشق نيكان را تفسير نمود. در از كرخه تا راين فغان مظلوميت جانبازان شيميايي را جهاني نمود و تلاش نمود تا جهان استكبار را با مظلوميت تنها كشور شيعي جهان كه در غربت انسانيت آدم آخرالزمان تنهاست، آشنا كند.
اما همان دوره آغازي شد براي آنان كه هميشه به جاي ماه به نوك انگشت اشاره مينگرند تا تقبيحش كنند و به جفاي خود دلگيرش كنند و اگر نبود حمايت جانانه مردي جامانده از سلاله شهيدان، سيد شهيدان اهل قلم مرتضاي آويني هيچ بعيد نبود كه اين جوان خوش قريحه دردمند انقلاب و جنگ و سينمافهم، به قهر از قطار سينماي انقلاب پياده ميشد و سوار قطار سينماي نظام سلطه ميشد؛ نظامي كه همه ساله آتشبار خارجي و داخلي اش مخاطبان سينماي ايران را زخمي ميكند و ميكشد. اتفاقي كه براي برخي از جمله محسن مخملباف افتاد كه او تاب نياورد و حالا در ينگه دنيا دارد فيلم براي غربا ميسازد و قدر از غربا ميبيند.
ابراهيم اما در آتش هم كه شد ماند و سينماي انقلاب ايران را رها نكرد و با تمام فراز و فرودها گوهر انقلاب را به صله دنياي استكبار نفروخت.
او البته گاهي به فراخور حال و هواي خود و جامعه از بياني استفاده ميكرد كه نقد جبهه خودي دلسوز را هم با خود همراه ميكرد اما ابراهيم حاتميكيا براي هميشه ماند و اگرچه برايش درجهداران نظامي فرشي از سنگ پهن ميكردند اما او ماند و از كوشك هنر انقلاب خارج نشد و در همين عرصه درجه افتخار گرفت و او كه هيچگاه درجهاي نظامي بر دوش خود نديده بود،اما به راستي سردار سينماي انقلاب شد.
حالا و در روزهايي كه منقش به سالروز هنر انقلاب است دوباره اين خبر رونق بخش محافل شده است كه ابراهيم حاتميكيا قرار است براي باري ديگر در سينمايش از اهالي جبهه و جنگ بگويد. او كه گاهي سنگ فرش مديران برايش عذابآور ميشد و دم از اين ميزد كه سينماي جنگ را رها كند، حالا نفسي دوباره يافته تا پس از افتخار «چ» دوباره يادي كند از دلاوراني كه مردانه در عرصه ايثار و شهادت يكهتازي نمودند.
خبر اين بود: ابراهیم حاتمی کیا کارگردان باتجربه ژانر جنگ سینمای ایران بعد از تجربه موفقش در تصویرسازی بخشهایی دیدنی از زندگی شهیدچمران در “چ” باز هم به سراغ شهدای دفاع رفته است. ابراهیم حاتمی کیا در تازهترین تجربه کارگردانی خود قصد دارد پروژهای با محوریت زندگی شهید حسین قُجهای را بسازد.
شهید قجهای که در جوانی کشتی گیری قابل بود و در مسابقات استانی خوش درخشیده و به اردوی تیم ملی هم راه یافته بود، از فرماندهان لشکر ۲۷ محمد رسول ا.. در دوران دفاع مقدس بود.
حاتمی کیا این روزها مشغول تکمیل فیلمنامه مرتبط با بخشهایی از زندگی این شهید است؛ بخشی که در سالهای ابتدایی دفاع مقدس و در کوران جنگ می گذرد.
ابراهیم حاتمی کیا تحقیقات مرتبط با جمعآوری داده های مورد نیاز فیلمنامه اش را براساس منابع مطالعاتی موجود و از جمله “پهلوان گود گرمدشت” که مروری است بر زندگی شهید قُجهای انجام داده است.
“پهلوان گود گرمدشت” هشتمین جلد از مجموعه “بیست و هفت در ۲۷ است؛ مجموعهای که در هر جلد از آن گلعلی بابایی به مرور زندگی یکی از شهدای دفاع مقدس می پردازد.
شنیدهها حکایت از آن دارند که ابراهیم حاتمیکیا نوزدهمین فیلم بلندش را به تهیه کنندگی پژمان لشکری پور خواهد ساخت و سرمایه گذار نیز سازمان هنری-رسانهای اوج است.