?>?> رویکرد پدرانه رگ خواب | سیاست روز
چهارشنبه ۲۸ تير ۱۳۹۶ - ۱۲:۳۵
کد مطلب : 100126
بررسی عرفانی بودن جهان معنایی در فیلم تازه نعمت‌الله

رویکرد پدرانه رگ خواب

رویکرد پدرانه رگ خواب

وقتی در تبلیغات تلویزیون دیدم «رگ خواب» را «عاشقانه»ای از حمید نعمت‎الله معرفی می‌کنند تعجب کردم. همچنین وقتی جایی خواندم این فیلم یک فیلم «زنانه» است یا حتی وقتی در نقدهای وارده به فیلم می‎دیدم بعضی می‎گویند «چرا فیلم همان گونه که آغاز شده به انجام نرسیده؟» یا اینکه فردی تاکید داشت که «رگ خواب» یک فیلم «اجتماعی» است، باز هم متعجب شدم.
طبیعتا مناظر و سلایق افراد با هم متفاوت است و این تفاوت‌ها همیشه ارتباطی به میزان تخصص، دانش و فهم افراد نسبت به یکدیگر ندارد. یک نفر ممکن است بگوید «لیلی با من است» یک کمدی خوب است و یک نفر دیگر با پسندها و اندیشه‎های دیگری بگوید این فیلم یک کمدی ضعیف است. اما مشکل اینجاست که یک نفر بیاید بگوید «لیلی با من است» یک فیلم رُمنس یا موزیکال خوب یا بد است است یا نمونه‌ای ضعیف یا قوی از سینمای نوآر. دیگر اینجا خوب و بد بودن و قوی و ضعیف بودن مطرح نیست؛ یک مشکل ابتدایی وجود دارد.
فیلم اصلا فهمیده نشده که حالا بخواهد قضاوت شود. به نظرم چهار قضاوت بالا در باب سینماییِ «رگ خواب» هم از جنس تفاوت دیدگاه یا سلیقه نیست، از سنخ فهمیده‌ نشدن فیلم است. اتفاقی که در مورد آثار هنری زیادی می‌افتد. علت چیست؟ به نظر من علت این اتفاق کاهش کیفیت قضاوت‌ها و افزایش شجاعت ابرازشان در عصر جدید است. با رشد روزافزون رسانه‌ها، صفحه‎ها و تریبون‎های انتقادی و برنامه‎هایی چون «نود» و «هفت» و... ما داریم بگونه‎ای تربیت می‎شویم که بیش از اینکه هنر خوب شنیدن و مهارت درست دیدن را داشته باشیم، شجاعت زود قضاوت کردن و اشتیاق قاطعانه نقد کردن را داریم.
«رگ خواب» از منظر ساختاری، سینمایی و هنری یکی از شاهکارهای امروز سینمای ایران است ولی این طفل ابجدخوانِ عالم هنر، در این مقام تنها از ابعاد معنایی و محتوایی فیلم پرسش می‎کند.
می‌پرسید به نظر نگارنده «رگ خواب» فیلمی عاشقانه، زنانه، اجتماعی و با روایتی ناممتد در ابتدا و انتهای خود نیست؟
هم آری، هم نه.

بررسی عاشقانه بودن «رگ خواب»
فیلم رمانتیک فیلمی است که محوریت اصلی در آن با موضوع عشق است و طبق سنن سینمایی عموما هم با پایان خوش و وصال عاشق و معشوق تمام می‌شود، چیزی که مطلقا در «رگ خواب» نیست. افرادی هم که انتظار یک روایت ممتد و یک‌دست از ابتدا تا انتهای فیلم را داشتند و از تفاوت حس و حال نیمه نخست و نیمه پایانی فیلم جا خورده‎اند، عموما کسانی هستند که توهم کرده‎اند فیلم عاشقانه است و لابد توقع داشته‎اند این فیلم هم باید مثل عاشقانه‎های معمول سینما و تلویزیون چیزی جز ماجراهای کلیشه‌ای دل‌بردن، دل‌بستن، دل‌کندن و در نهایت دلدادگی ابدی طالب و مطلوب در خود نداشته باشد. حال‎آنکه همین عدم امتداد روایت در دو نیمه فیلم نشان از عاشقانه‎نبودن شالوده داستانی فیلم است.
باری برای تبیین جایگاه عشق در «رگ خواب» می‌توانیم از اصطلاحات نقد ادبی کمک بگیریم. در نقد و بررسی شعر، از دو اصطلاح «معنا» و «مضمون» سخن می‎گویند. معنا، آن محتوای کلان و اصلی اثر هنری است و مضمون فقط دستمایه‎ای برای بیان معنا. بله در این فیلم صحنه‎ها و لحظات عاشقانه بی‎نظیر و شگفت‎انگیزی (فراتر از نرم عاشقانه‎های سینمای امروز) وجود دارد اما عشق و عاشقی فقط یکی از مضامین و دستمایه‎های «رگ خواب» برای بیان معنای اصلی فیلم است و اگر به این توجه کنیم دیگر به این فیلم نمی‎گوییم «عاشقانه‎ای از حمید نعمت الله».
من هنوز در سینمایی‎های نعمت الله عاشقانه‎ای به آن معنا ندیدم. عاشقانه نعمت‎الله تله‎فیلم قدیمی زیبایش با عنوان «فریدون مهربان است» است. حتی به نظرم سریال «وضعیت سفید» او به مراتب از «رگ خواب» به عاشقانه‌بودن نزدیک‎تر است. در «فریدون مهربان است» محوریت اصلی داستان با عشق و رابطه عاطفی خاصی است که بین نقش حسن پورشیرازی و نقش آشا محرابی شکل می‌گیرد و با ازدواج این دو به پایان می‎رسد اما در «رگ خواب» گرچه سخن از عشق می‎رود ولی سخن با عشق تمام نمی‎شود.

بررسی «زنانه بودن» رگ خواب
فیلم زنانه یا فیلم با موضوع زنان، یا فیلم با رویکرد فمینیستی هم، درست مثل فیلم عاشقانه تعریف خودش را دارد و به صرف حضور مولفه‎ها و فضاهای زنانه در یک فیلم نمی‎توان آن فیلم را یک فیلم با موضوع اصلی زنان نامید. بله شخصیت اصلی و پرتره فیلم یک زن است، زاویه دید و روایت فیلم هم به شدت زنانه است، چنانچه نویسنده فیلمنامه هم یک خانم اتفاقا زنانه‎نویس است و در آثار دیگری هم روی شخصیت‎های زن تمرکز داشته است حتی باید این را اشاره کنم که بُعد اجتماعی فیلم هم بیشتر ناظر به زنان است اما وقتی به معنای اصلی و نهان فیلم توجه کنیم باز می‎بینیم رویه اجتماعی فقط یکی از رویه‎های فیلم است و زنانگی هم تا حد زیادی مثل عشق اینجا فقط یک مضمون است لذا فیلم اخیر حمید نعمت الله فاصله زیادی با فیلم‌های کارگردانانی چون رخشان بنی‎اعتماد دارد.
البته که نعمت‎الله در بیشتر سینمایی‎های تاکنونش روی زنان و نوع خاصی از رنج‎ها و مصائبشان در دوران مدرنیته تمرکز داشته و این موضوع جزو تم‌های ثابت آثار اوست اما فیلم به فیلم میزان این تمرکز و جایگاه این معنا در کلیت اثر، متفاوت بوده است. در همه این فیلم‎ها نمی‎گویم «زن آسیب‌پذیر» می‌گویم «رویه فطرتا آسیب‌‎پذیرِ زنان» در برابر مردان مدرن مورد توجه است. این مرد، چه رضا رویگریِ هولناک «بوتیک» باشد، چه بهرام رادانِ گیج و گولِ «بی‌پولی»، چه حامد بهدادِ شیادِ «آرایش غلیظ» و چه کوروش تهامیِ بیمارگونِ «رگ خواب»، مردی از مردان شهریِ روزگار نو است که با خودخواهی‎های خاص خودش به زن قصه - که هنوز مثل قدیم معصوم است و برخلاف مرد، شهری‎شدن و مدرن شدنش بر زن بودنش سبقت نگرفته - ستم می‎کند. این معنا و اندیشه در هر چهار فیلم جناب نعمت‎الله حضور دارد اما دلیل نمی‌شود این فیلم‎ها همه هم زنانه باشند هم با موضوع زنان. «رگ خواب» روایتی زنانه دارد ولی موضوعش زنان نیست، «بوتیک» بالعکس روایتی مردانه دارد ولی تا حد زیادی موضوعش زنان است. باز تاکید می‌کنم. اگر این فیلم فقط رویه‌ای اجتماعی داشت می‌شد موضوع زنان را محتوای اصلی فیلم انگاشت اما دعوی ما این است که چنین نیست! اگر هر چهار فیلم را مد نظر قرار دهیم، نوع رویکرد کارگردان این آثار در مورد این زنان بیش از اینکه زنانه باشد بیشتر پدرانه و برادرانه است. اگر نیک بنگریم این نگرانی‎ها و دلواپسی‎ها از دیدگاه یک مرد است هرچند این مرد مستقیما در بین شخصیت‎های داستان نیست و فقط روایتگری پنهان و بیرونی‎ست.

بررسی اجتماعی بودن «رگ خواب»
«رگ خواب» یک فیلم اجتماعی هم هست قطعا. بازتاب روشنی از تلخی‎های جامعه امروز ما نیز هست قطعا اما به همان دلیل که انرژی اصلی فیلم بر بُعد اجتماعی متمرکز نیست، یک فیلم اجتماعی محض نیست. هرچند نعمت‎الله را به عنوان یکی از بهترین‎های سینمای اجتماعی می‎شناسیم اما این فیلم نسبت به دیگر آثار او به خصوص «بوتیک» که پررنگ‎ترین جنبه‎اش جنبه اجتماعی بود، کاملا متفاوت است و سراغ از لایه‎های درونی و انسانی یک شخصیت گرفته است. حرف اصلی فیلم جای دیگری است، هرچند با حفظ تأویل‎های اجتماعی.
«رگ خواب» عاشقانه هم دارد در خود، جهان زنانه هم، رویه‎ای اجتماعی نیز و روایتی ناهمگون هم، اما با توجه به این سطوح نمی‎توان عمق فیلم را دید و فهمید.
«رگ خواب» اگر عاشقانه بود، عشق زیبای نیمه نخست فیلم ادامه پیدا می‎کرد، اگر زنانه بود موضوع محدود به عالم زنان می‎ماند و فراتر نمی‎رفت، اگر اجتماعی بود، تحلیل‎ها و نتیجه‎گیری‎های غیرمستقیم فیلم فقط در حد بررسی علت و معلول‎های اجتماعی می‎ماند اما «رگ خواب» از همه این‎ها درمی‎گذرد و فراتر می‎رود و این تم‌ها و درون‌مایه‎ها در لایه‎های سطحی فیلم همه به کمک اندیشه‎ای نهان‎تر می‎آیند. اندیشه و معنایی که در داستان حضوری استعاری دارد.
در یادداشت کوتاهی که پیش از این (و پس از اکران «رگ خواب» در جشنواره) درباره فیلم نوشته بودم، تاکید کردم: در مجموع اشتباه خیلی از بینندگان این است که ماجرای اصلی را بین پسر و دختر می‎بینند اما برای فهم اصل فیلم باید دقت کرد ماجرای اصلی بین پدر و دختر است. این اشاره به همان عاشقانه‌نبودن فیلم است. باید توجه کرد، طرف گفتگو و مخاطب دیالوگ‎های اصلی و ذهنی مینا (لیلا حاتمی/ شخصیت اصلی فیلم) اصلا کامران (کوروش تهامی/ نقش مقابل در تم عاشقانه فیلم) نیست، بلکه طرف گفتگو و نقش مقابل اصلی (ولو پنهان) پدر میناست. پدری که هم نیست هم هست و در چشم مخاطبِ کلیشه‎های سینما شاید اصلا این نقش به چشم نیاید و شخصیتی فرعی و گذری تلقی شود اما وقتی به سیر گفتگوهای مینا با او توجه کنیم اوست که محور همه چیز است و این بودن و نبودن توامانش بیشتر ذهنیت مرا درباره درونمایه اصلی و استعاری فیلم تقویت می‌کند:
پدر، نماد خدا و یا هر «اصالت و سنتِ مقدس» است، هم هست، هم نیست. در ظاهر هیچ‎جا جلوۀ روشنی ندارد و در باطن پشت همه لحظه‎ها و رویدادهای مهم هست، هم پشت و پناه و مبدأ است، هم غایت و اصل و مقصد و شخصیت اصلی همواره با او در نیایش است. کلا گفتگوهای ذهنی مینا با پدر خود نماد و استعاره از «نیایش» و
«راز و نیاز» است. خود مینا، انسانِ مخلوق، دچار به دنیا و تبعید شده به زمین است و کامران نماد دنیا و ابتلائات آن است. انسان با ورود به زمین از مبدأ منفک می‌شود، هرروز قدری از آسمان دور می‌شود به اختیار خویش و با اتکا به عقل و اراده خویش هر روز قدری پایین تر می‌رود، مبتلای دنیا می‌شود و خدای خویش را فراموش می‎کند، سقوط می‌کند وآنگاه در پست‎ترین وضع زمینی خویش دلتنگ آسمان و عالم بالا می‎شود، دلش می‎شکند و بار دیگر از نو خویش را می‎کاود تا آنجا که جایگاه حقیقی خود را به یاد می‌آورد، نزد خدا، نزد پدر.
«رگ خواب» نعمت‎الله را می‎ستایم نه به خاطر عاشقانه‌بودن، زنانه‌بودن یا اجتماعی‎بودنش که بیشتر به خاطر عرفان، حکمت و معرفتی که در باطن روایتِ خویش دارد و توجهی که نسبت به حقیقت انسان دارد. حقیقت سرشار از اُنس‎ها و نسیان‎های پیاپی، در باب جهان، خود و خدا. «رگ خواب» را می‌ستایم چون مرا وادار می‎کند خود را در حال کنونی بنگرم و ورای حالات زودگذر، مقام و جایگاه خویش را بکاوم، فارغ از اینکه عاشق، فارغ، زن، مرد، اجتماعی و یا منزوی باشم. زین‌ روست که بعد مدت‎ها، همراه با صدای ممتد دست‌های تماشاگران و پخش تیتراژ پایانی از پرده نمایش جشنواره فجر، جانانه بر صندلی سینما گریستم. هر چند من تجربه گریستن را در صحنه‌های دیگری از فیلم‎های دیگری هم داشتم اما آن اشک‎ها واکنشی ناگزیر از رویارویی با صحنه‎های عاطفی تأثر برانگیز بود حال آنکه این گریستن، گریستنی بود که پدرم آدم(ع) نیز قرن‎ها پیش از تجربه‌های هنری آن را تجربه کرده بود.
برای آنانکه با ادبیات عرفانی ایران‌زمین آشنا باشند عارفانه بودن «رگ خواب» و عرفانی‌بودن جهانِ معنایی پنهان در روایت داستانی‌اش شگفت‌انگیز نیست؛ چه اینکه همواره ادبیات عرفانی ما ادبیاتی رمزی و سمبلیک بوده و بسیاری از عارفانه‎های درخشان ادبیات فارسی پنهان در چهره‎ای عاشقانه بودند. لذا دور از ذهن نیست این تلقی عرفانی تنها تأویل ذهن خلاف‌آمد عادت نگارنده نباشد و برآمده از دریافت‌های درونی کارگردان از میراث ارزشمند متون و ابدیات عرفانی ما باشد.
به قول ابوسعید ابوالخیر: «چرخ و مه و مهر در تمنای تواند/ جان و دل و دیده در تماشای تواند/ ارواح مقدسان علوی شب و روز/ ابجدخوانان لوح سودای تواند

حسن صنوبری - منتقد سینما / (مهر)

https://siasatrooz.ir/vdchivnz-23nvzd.tft2.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی