زمانی که برجام، پس از دو سال مذاکرات فشرده پی در پی حاصل شد، مسئولین به مردم وعده و وعید فراوانی دادند و تلاش کردند تا نشان دهند که این فتح الفتوح، حتی میتواند مشکل آب خوردن مردم نیز رفع کند.
آنها برجام را «آفتابتابان»!،«معجزهقرن»!، «بزرگترین دستاورد تاریخ ایران»!،«نشانه تسلیم همه قدرتهای بزرگ در برابر اراده ملت»!، «ورقخوردن تاریخ به نفع ایران»!،«پیروزی بزرگتر از فتح خرمشهر»! و...عنوان کرده، آن را ثمره کاردانی و تدبیر خود دانستند.
حتی عدهای از دولتمردان نیز پا را از این فراتر گذاشته و اجرا نشدن برجام را موجب صدمه به کشور دانستند و دراین باره گفتند که هر روز تاخیر در اجرای برجام ۱۰۰ میلیون دلار ضرر به دنبال دارد.
اما در نهایت دولت نتوانست چک برجام را نقد کند و از آن برای مقابله با خشکسالیهای اقتصادی کشور بهره جوید و حتی مقامات ارشد دولت نیز اذعان کردند که برجام تقریبا هیچ دستاوردی نداشت.
با این حال دولتمردان تغییر رویه ندادند و بهجای عذرخواهی و تلاش جدی برای جبران خسارتهای محض برجام، وعدههای خود را انکار کردند.
در نهایت خروج برجام آب پاکی به دست همگان ریخت و نه به مردم ایران بلکه به جامعه جهانی نیز ثابت شد که از غرب آبی برای ایران گرم نمیشود. موضوع هستهای تنها یک بهانه است و دشمنی امریکا با ایران ریشهدار تر از آن است که با امضای برجام کمرنگ شود.
حالا باتوجه به اینکه دولت در برجام نمره قبولی نگرفته است، این سوال در بین افکار عمومی مطرح است که آیا دولت و اعضای تیم مذاکره کنندهاش توانایی جبران شکست برجام و صدماتی که بر اثر آن به کشور وارد شد را دارند؟
آیا دولت استراتژی در این زمینه تدوین کرده است؟
درست از زمانی که گفتگوهای هستهای در دولت اصلاحات شکل گرفت، ایران عضومحور شرارت شد و فشار آمریکا و اروپا افزایش یافت.
بعد از اجرای برجام نیز وزارت خزانهداری آمریکا با صدور بیانیهای نام شرکتها و افراد جدید را به فهرست تحریمهای ایران افزود و پس از آن، سریال نقض برجام توسط دولت اوباما با غارت ۲ میلیارد دلاری اموال ایران، تمدید قانون تحریمی آیسا، تصویب قانون محدودیت ویزا، تصویب بیش از ۸۰ طرح ضدایرانی در کنگره آمریکا و پابرجا ماندن تحریم سوئیفت و...ادامه یافت.
با روی کار آمدن ترامپ وی در تکمیل قانون محدودیت ویزای دولتِ اوباما، قانون جنجالی محدودیت مهاجرت را امضا کرد و در ادامه اقدامات ضدایرانی اوباما، قانون سیاه چاله تحریم- یا همان مادر تحریمها- را امضاء کرد.
نگاهی به خسارات ناشی از امضای این توافقنامه نشان میدهد که در این دوسال بدون آنکه تحریمها لغو شوند، تاسیسات هستهای تعطیل و هزاران دانشمند هستهای بیکار شدند. شرکت بوئینگ و ایرباس نه تنها هواپیمایی به ایران ندادند بلکه پول ایران را نیز بلوکه کردند و حتی اخیراً دادستانی آمریکا ایران را به پرداخت ۶ میلیارد دلار به بازماندگان حوادث ۱۱ سپتامبر محکوم کرد.
در حال حاضر برخی بانکهای اروپایی و حتی چینی نیز از تبادل با ایران سر باز میزنند و خبری هم از سرمایهگذاریهای کلان یا گشایش اعتبارهای چنانی نیست.
ادامه راه با اروپاییها
دراین میان به نظر میرسد که دولت برای حفظ برجام بنا را برادامه راه با دولتمردان اروپایی گذاشته است.
مردم کشورما شاهد بودند که ۱۲ سال پیش هم بعد از بیانیهی سعدآباد ۲ سال فعالیتهای هستهای ایران تعلیق شد و همان سه کشوری که برخی به آنان برای ادامه برجام امیدوارند، بدعهدی کردند. حالا اینکه امیدوارم به تغییر روش اروپا باشیم جای تعجب دارد.
کارشناسان عقیده دارند که اروپا هماهنگ با امریکاست و اقتصاد آنها که ۶۸ برابر ایران است به آمریکا وابسته است، و در این شرایط امید به این کشورها به نوعی سادهلوحی به شمار میرود.
اما به نظر میرسد که حتی اگر قرار بر ادامه مسیر با اروپاییها باشد لازم است تا تغییراتی در ادامه این گفتگوها داده شود و همانگونه که مقام معظم رهبری در این باره فرمودند با توجه به اینکه اروپایی ها قابل اعتماد نیستند، برای ادامه برجام از آنها تضمین قطعی گرفته شود.
ایشان در بیانات خود افزودند: « اگر نمیتوانید تضمین قطعی بگیرید و من واقعا شک دارم که بتوانید، در آن صورت دیگر نمیشود برجام را ادامه داد. اگر میخواهید قراردادی ببندید، تضمین واقعی بگیرد، و الا اینها همان کار آمریکا را خواهند کرد.»
از این رو عدهای بر این باورند که لازم است تا پرونده برجام از دولت و وزارت خارجه گرفته و به تیم دیگری واگذار شود. نشان دادن ضعف در مذاکرات و موضعگیریها منفعلانه حاکی از آن است که تیم فعلی دولت نمیتواند تضمینهای واقعی را از اروپاییها بگیرد.
نرمشهای تیم مذاکره کننده
نرمشهای تیم مذاکرکننده در طول مذاکرات، همواره از موضوعات مورد انتقاد دلسوزان نظام بود.
تیم مذاکره کننده بیشترین زمان را با نماینده امریکا در مذاکرات صرف کرد و بدون هیچ پیشبینی برای سرعت بخشیدن به روند مذاکرات از رئیس جمهور به عنوان کاتالیزور بهره برد و حتی روحانی راضی به مذاکره تلفنی با رئیس جمهور امریکا شد اما نتیجه این اقدام این بود که آمریکاییها اعلام کردند، این طرف ایرانی بوده که درخواست مکالمه داشته است. رسانههای امریکای از دیدار دوجانبه وزاری خارجه ایران و امریکا، قدم زدن و صحبت کردن آنها در ژنو نیز استفاده فراوانی کرده و در این باره با بیان اینکه این دیدار نشان دهند صمیمت دو وزیر خارجه جریان سازیهای بسیاری را شکل دادند.
بسیاری در آن زمان گفتند که گویا تیم مذاکره کننده فراموش کرده است که هدف از این نشست و برخاست ها چیست و همین که وزیر خارجه امریکا به ملاقات ظریف آمده است، نشانه عزت است.
حتی در این مذاکرات فلسفه اصلی با ذوق زدگیها و ترویج آن در فضای رسانه ای کم کم این توهم را در مذاکره کنندگان هسته به وجود آورد که واقعا دنبال «هر توافقی» باشند.
اعتماد به تضمین و امضای وزیر خارجه آمریکا پای برجام نیز موضوع دیگری بود که نشان دهنده اعتماد بیش از حد به مقامات امریکایی بود.
رهبر معظم انقلاب از در نامه ای به رئیس جمهور از وی خواسته بودند که تضمینهای قوی و کافی برای جلوگیری از تخلف طرفهای مقابل تدارک دیده شود و رئیسجمهور آمریکا و اتحادیه اروپا لغو تحریمها را کتباً اعلام کند که چنین تضمینی اخذ نشد.
سوپاپ اطمینان
در عین حال گروهی نیز بر این عقیدهاند که تیم مذاکره کننده میتواند، ادامه دهنده مسیر گفتگوها با کشورهای اروپایی باشد اما شرط آن این است که کارشناسانی دیگر این تیم همراهی کرده و مانع از اشتباهات گذشته آنها شوند.
همچنین نیازاست که سازوکاری برای انتقال تجربیات و اطلاعات تیم مذاکره کننده در سالهای اجرای برجام در نظر گرفته شود.
ضرب المثلی داریم که می گوید "سگ زرد برادر شغال است" و حکایت اروپا و امریکا هم همین است، بنابراین در این باره باید محتاط بود.
هرچند رئیس جمهور در ابتدای امضای برجام معتقد بودند که در مذاکرات ۳ گل زدیم و دو گل هم خوردیم، اما نتیجه مذاکرات برای ایران باخت کامل بود.
در این شرایط نیز هیچ عقل سلیمی قبول نمیکند که همان بازیکنان به همراه مربی وارد زمین بازی شوند، اگر برای تغییر مربی مشکلی وجود دارد، برای تغییر بازیکنان و تاکتیکهای تیم، هیچ مانعی وجود ندارد و نظام میبایست در این مرحله تصمیم منطقی بگیرد.
بارها دیده ایم که کشورهای غربی در تیم های مذاکره کننده خود دست به تغییر و تحول می زنند تا سیاست های مورد نظر خود را در جلسات پیاده کنند بنابراین این تغییر کادر امری رایج و معمولی در تمام کشورهاست.
پیروی از منویات مقام معظم رهبری
در نهایت باید از تجربه امضای برجام درس گرفت. مهمترین مسئله در این امر توجه و اجرای عملی منویات مقام معظم رهبری است.
رهبر انقلاب در سخنانی که در جمع کارگران کشورمان ایراد کردند فرمودند:
«کلید حل مشکلات اقتصادی در لوزان و ژنو و نیویورک نیست، در داخل کشور است و همه باید مسئولیتهای متفاوت خود را در تقویت تولید داخلی به عنوان «تنها راه علاج مشکلات اقتصادی»، انجام دهند... استحکام ساختار داخلی قدرت از جمله در زمینهی اقتصادی، موجب تقویت مذاکرهکنندگان پشت میز هر مذاکرهای میشود و الا طرف مقابل مدام شرط و شروط میگذارد و حرفهای مفت و بیربط میزند.»