سه شنبه ۱ دی ۱۳۹۴ - ۲۲:۴۵
کد مطلب : 94645
چرا پس از گذشت بیش از سه دهه هنوز برای جشنواره‌های خارجی استراتژی مشخصی نداریم؟

چراغ‌ها را خاموش كن!

بخش دوم
چراغ‌ها را خاموش كن!

روز گذشته بخش نخست گزارش آسيب‌شناسي نداشتن استراتژي مشخص براي حضور در جشنواره‌هاي خارجي را تقديمتان كرديم. امروز نيز ادامه اين بحث از نظرتان مي‌گذرد:

فیگورهای روشنفکری آقایان مدیر
پس از کسب اسکار و آن جمله‌هاي دوپهلوی فرهادی بر روی استیج مراسم اسکار، و البته اظهارات آقایان مدیر انقلابی، باز هم شاهد اتفاقات جالب‌تری بودیم.
سخنگوی وقت وزارت خارجه امریکا از تریبون رسمی سخنگویی اعلام مي‌کند که «ما به کارگردان ایرانی، اصغر فرهادی، کسب جایزه اسکار روز گذشته را برای فیلمش، جدایی (نادر از سیمین)، تبریک مي‌گوییم. فرهادی اولین ایرانی است که تاکنون جایزه اسکار را کسب کرده است. او در فیلمش تصویر ارزشمندی از زندگی در ایران را به دنیا عرضه کرده است. ما دست‌آورد او را که برجسته‌کننده حیات و بزرگی تاریخی صنعت مستقل سینما در ایران است، تحسین مي‌کنیم.»
آقای معاون سینمایی وقت ما هم پیام مي‌دهد که «این جایزه گواهی دیگر بر آغاز فصل جدید سینمای ایران است که در قالب سازمان سینمایی به افق‌هاي بلندتری می‌اندیشد.
قضاوت آمریکایی در مقابل فرهنگ ایرانی سر تعظیم فرود آورد و رای دهندگان آکادمی اسکار در مقابل لابی صهیونیستی که بر طبل جنگ می‌کوبد واکنش متفاوتی نشان دادند و این ترک آغاز فروپاشی استیلای لابی صهیونیستی بر جامعه و همه نهادهای آمریکایی است.
امروز غرب تشنه چشیدن معنویت و طعم اخلاق و تجربه محبت، عاطفه و رفتار انسانی است. زخم‌هاي شیطانی نیاز به مرهم الهی دارد و سینمای ایران در پرتو فرهنگ اسلامی پاسخگوی این نیاز است. موفقیت آقای فرهادی در دریافت جایزه اسکار حلقه‌ای از موفقیت‌های ملت بزرگ ایران است که آن را به وی و گروه همکارش و سینمای ایران و همه سینمادوستان ایرانی تبریک می‌گویم.»
حال بايد به چند سوال مهم پاسخ داد. اصغر فرهادي در فيلمش چه تصویر ارزشمندی از زندگی در ایران را به دنیا عرضه کرده است؟ آنچه در جدايي مطرح مي‌شد، جز پرداختن به دروغ، فقر، بي‌عدالتي و... و سياسي‌كاري‌هاي آقاي كارگردان بود؟ تصوير ارزشمند از زندگي در ايران را راضيه به تصوير مي‌كشيد يا خانواده نادر و سيمين؟ پس چرا آنها اينقدر براي فيلم ساخت داخل ما ذوق كردند؟ آيا اين فيلم چيزي جز به تصوير كشيدن آنچه غربي‌ها مي‌خواهند بود؟ از همه فاجعه‌بارتر جملاتي است كه يك مدير متعهد انقلابي! بر زبان مي‌آورد. تعريف و تمجيدهايي كه حتي گوي سبقت را از طرف‌هاي غربي مي‌ربايد. بايد پرسيد آيا براي همرنگي با جماعت روشنفكر چنين تعبيراتي به كار برده شايد يا كلا برخي دوستان در باغ نبودند؟
آيا در دوره بعد كه سرخوشانِ تغيير! انگشت حيرت به دهان گرفته، انتخاب «آرگو» را سياحت كردند، آكادمي اسكار يادش رفته بود در مقابل لابي صهيونيستي بايستد؟ آيا وقتي ميشل اوباما نام فيلم ضدايراني را به عنوان بهترين فيلم اعلام مي‌كرد، ترك‌هاي آغاز فروپاشي استيلاي لابي صهيونيستي بيشتر مي‌شد؟
افسوس كه مديران به اصطلاح سينمايي خودشان را به خواب زده بودند و باورشان نمي‌شد،‌ امريكا سيگنال‌هايش را پس بگيرد. 

اتفاقي تكراري
رفتاري كه جشنواره‌هاي خارجي با سينماي ايران و به طور كلي با جامعه ايراني پس از انقلاب داشته‌اند، هيچ‌گاه تغيير نكرده است و اتفاقا آنها هنوز و همچنان همان چيزي را از سينماگر ايراني مي‌خواهند كه از ابتدا مد‌نظرشان بوده است. آنچه اتفاق مي‌افتد ديگر نامش اتفاق نيست. اما مشكل اينجاست كه رفتار مديران داخلي سينمايي كشور را نمي‌توان هضم و درك كرد. مديراني كه هركدام زير پرچم يك جناح يا با شعار يك دولت روي كار آمدند، اما به شكلي عجيب همه يك رفتار داشتند.
به اسامي اين فيلم‌ها دقت كنيد:
«زیر درختان زیتون» ساخته عباس کیارستمی، «بادکنک سفید» به کارگردانی جعفر پناهی، «گبه» محسن مخملباف، «بچه‌های آسمان» مجید مجیدی، «رنگ خدا» مجید مجیدی، «زمانی برای مستی اسب‌ها» بهمن قبادی، «باران» مجید مجیدی، «من ترانه ۱۵ سال دارم» رسول صدرعاملی،‌ «نفس عمیق» پرویز شهبازی‏، «لاک‌پشت‌ها هم پرواز می‌کنند» بهمن قبادی، «خیلی دور خیلی نزدیک» رضا میرکریمی، «کافه ترانزیت» كامبوزيا پرتوي، «میم مثل مادر» رسول ملاقلی‌پور، «آواز گنجشک‌ها» مجید مجیدی، «درباره الی» به کارگردانی اصغر فرهادی، «بدرود بغداد» مهدی نادری، «جدایی نادر از سیمین» اصغر فرهادی، «یه حبه قند» رضا میرکریمی، «گذشته» اصغر فرهادی و «امروز» ساخته رضا ميركريمي.
اينها اسامي فيلم‌هايي است كه از سال ۷۳ به بعد به عنوان نماينده سينماي ايران به آكادمي اسكار معرفي شده بود.
يك‌بار اين اسم‌ها را با دقت مرور كنيد و تصاوير اين فيلم‌ها را براي لحظه‌اي از ذهن‌ها بگذرانيد. چند درصد اين فيلم‌ها نگاه مخاطب خارجي را نسبت به ايران تغيير مي‌دهد و باعث بالا رفتن ابهت و شخصيت كشور مي‌شود؟ چه تعداد از اين فيلم‌ها در تراز انقلاب اسلامي ساخته شد؟ كدام يك از آنها تصویر ارزشمندی از زندگی در ایران را به دنیا عرضه کرد؟
كسي منكر تعهد افرادي نظير مجيدي، ميركريمي و مرحوم ملاقلي‌پور نبوده و نيست. در انقلابي بودنشان هم شك و شبهه‌اي وجود ندارد. اما جداي از تصاوير انساني و عاطفي، اگر زاويه ديدمان را نسبت به فيلم تغيير دهيم و به جاي مخاطب خارجي اين فيلم‌ها را تماشا كنيم، چه تصويري پيش چشممان نقش مي‌بندد؟ مردمان ايران را چگونه قضاوت مي‌كنيم؟ نقش انقلاب اسلامي را در تغيير ساختار يك كشور موثر به نام ايران چه مي‌بينيم؟
وقتي براي اولين بار فيلم ارزشمند «بچه‌هاي آسمان» راهي مرحله پاياني اسكار شد، همه خوشحال بوديم و از اينكه يك فيلم ايراني با يك كارگردان شاخص و قابل احترام جز پنج كانديداي نهايي آكادمي شده در پوست خودمان نمي‌گنجيديم.
اما آيا به اين فكر كرديم، فيلم به شدت زيباي «بچه‌هاي آسمان» كه هنوز و پس از گذشتن سال‌ها با تماشايش حالمان عوض مي‌شود، به تماشاگران خارجي چه چيزي را نشان داد؟ فيلمي كه براي مخاطب داخلي مي‌توانست روايت‌گر يك عشق و فداكاري ويژه باشد، براي تماشاگران سينما‌هاي اروپا و امريكا چه نكاتي را گوشزد مي‌كرد؟
فيلم‌هاي شريفي نظير «رنگ خدا»، «باران» مجید مجیدی، «خیلی دور خیلی نزدیک»، «آواز گنجشک‌ها»، «یه حبه قند» و «امروز» چقدر توانستند به مخاطبان بيروني ايران تصوير درست و روشني از كليت جامعه‌مان ارائه دهند؟ جز تلخي و ناكامي چه چيز ديگري روي پرده سينما رفت.
اين اتفاق تنها در‌خصوص فيلم‌هاي نماينده اسكار رخ نداده است. اغلب جوايزي كه در جشنواره‌هاي خارجي به نام سينماي ايران ثبت شده، همين حكايت تلخ را با خود به همراه دارند.
ادامه دارد...

https://siasatrooz.ir/vdchm-nw.23nkkdftt2.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی