هفته گذشته خبری مبنی بر «کشف حجاب» دو بازیگر سینما در رسانههاي مختلف منتشر شد. خبری که طبیعتا بازتابهاي فراوانی داشت و حتی کار به جایی رسید که سخنگوی وزارت ارشاد هم در قبال این اقدام غیراخلاقی دو بازیگر خانم موضعگیری کرد.
نیازی به بیان بیوگرافی این بازیگران نیست، اما یکی از آنها در چندین سال قبل در فیلمهاي سینمایی به ایفای نقش ميپرداخت و طی سالهاي اخیر هم چهره کمکار و یا تقریبا بیکار به حساب ميآمد. از آن جوجه ستارههایی که فکر ميکردند ميتوانند ضامن فروش شوند و خیلی زود محو شدند.
دیگری هم اساسا بازیگر تلقی نميشده و تعداد آثار و اهمیت نقشهایش آنقدر نازل و بیارزش بوده که به راحتی ميشد او را ندید گرفت. اما همین واکنش احساسی برخی رسانهها سبب شد تا آنها که در سینمای ایران اساسا جای دندانگیری نداشتند، به راحتی خبرساز شوند و نامشان بر سر زبانها بیفتد تا جایی که صفحات آنها در فضای مجازی پر از بازدیدکنندههای کنجکاو شده است و تصویر یکی از آنها جز عکسهاي یکِ سایت yahoo قرار گیرد. کسی که شاید آرزویش این بود که روزی عکس او روی یکی از نشریات زرد چاپ شود. حالا ما و برخیها به راحتی او را معروف کردهایم! (اتفاقی که درباره یک خواننده هتاک تقریبا گمنام هتاک هم رخ داد و او حالا آنقدر شهره! شده که در کنسرتهایش تنبان از پای ميکند)
اما سوال اینجاست که آیا این اتفاق برای نخستینبار رخ داده است؟ قطعا پاسخ منفی است. چون پیش از این هم برخی از همین بازیگران در فیلمهاي سینمایی ساخت غرب یا شبکههاي تلویزیونی آن سوی آب خود را مکشوفه به نمایش گذاشته بودند. بروز چنین اتفاقی به صورت رسمی شاید از تعداد انگشتان یک دست هم تجاوز نکند، اما کافی است در فضای مجازی تصاویر حضور برخی (شما بخوانید اغلب) بازیگران و هنرمندان در کشورهای دیگر را مشاهده کنید. فرق چندانی با آنچه این روزها درباره آن صحبت ميشود ندارد.
اما اشکال کار کجاست؟ ما دچار مشکل هستیم یا غربیها راه نفوذ را خوب بلدند؟ آن روزی که یک بازیگر «شیفته حضور در هالیوود به هر قیمتی» پلهاي پشت سرش را خراب کرد و رفت، مگر یکی از تئوریسینهاي فرهنگی کشور در تحلیل حضور این بازیگر در یک فیلم امریکایی نگفته بود «این فیلم فقط برای جلب اعتماد مخاطب داخلی ساخته شده و به زودی زن ایرانی را به صورت عریان در رختخواب مرد غربی خواهند خواباند!» آن موقع گوش شنوایی نبود و برخیها هم طرف متکلم را متوهم ميدانستند و فکر ميکردند خودشان درست فکر ميکنند. عجیب آنکه در همان زمان برخی مدیران به اصطلاح ارزشی همه تلاششان بازگشت همین بازیگر بود و یادشان رفته بود باید مراقب باشند این اتفاق تلخ تکرار نشود. اما آن اتفاق تلخ افتاد و تصاویر فاجعهبارتری هم منتشر شد مسئولان فرهنگی ما همچنان در خواب بودند.
در اینکه دشمن برای نفوذ فرهنگی هرکاری ميکند شکی وجود ندارد. البته اینکه مسئولان فرهنگی ما هم برای مقابله با دشمن هیچ کار درست و مهمی نميکنند هم شکی نیست. کافی است به فضای سینمای کشور نگاه کنیم. قرار نیست مثل برخیها سینما را «فاحشهخانه» بنامیم، چراکه اولا از دین و اخلاق به دور است که به یک جامعه یا صنف به صورت فلهای و بدون تحقیق تهمت بزنیم، ضمن آنکه در همین سینما اتفاقات خوب و مهم و ارزشمندی هم رخ داده است.
اما واقعا چرا جو غالب در فضای هنری و به ویژه سینمای ما به سمتی ميرود که افراد دینمدار و حافظ شئونات اسلامی انگشتشمار ميشوند و در اقلیت قرار ميگیرند؟ (مصداق بارز این اتفاق را ميتوان در روزهای جشنواره فجر به وضوح مشاهده کرد. کافی است مسئولان فرهنگی کشور در لابی کاخ جشنواره قدم بزنند تا ببینند آنچه را که باید ببینند) چه شده که وقتی در اختتامیه جشنواره هایمان یک خانم روی سن قرار میگیرد تا جایزه اش را دریافت کند، تصویربرداران رسانه ملی مجبور ميشوند یک نمای باز از سالن را به مخاطب ارائه دهند و تقریبا کسی خانم هنرمند را نميتواند روی سن ببیند! چه اتفاقی ميافتد که فلان بازیگر خانمی که در ابتدای حضورش در این عرصه «حضور در نقشها با چادر» را شرط پذیرش فیلمنامه ميدانست، به مرور زمان نه تنها چادرش را از سر برداشت که حالا همرنگ بقیه هم شده است؟
اشتباه نشود. کسی از مسئولان نميخواهد که بر سر لوکیشنهاي فیلمها کلاس احکام برگزار شود. کسی نميخواهد که هنرمندان ما برای حضور در این حرفه کلاس اندیشه اسلامی یا اخلاق اسلامی را بگذارنند. مشکل اصلی مدیرانی هستند که یا دغدغه ندارند، یا اگر دغدغه دارند دغدغه میز برایشان مهمتر است و یا اصلا کار فرهنگی را بلد نیستند. حال آنها از حال سینمای ما بدتر است. آنها با شعارهای قشنگشان و حرفهاي دهان پرکنشان، «ستر» عیب ميکنند و مشکلات مدیریتی و ضعفهایشان را در «حجاب» نگاه ميدارند تا مبادا «کشف» شود.
حامد فربد