سه شنبه ۷ آذر ۱۳۹۶ - ۱۱:۴۸
کد مطلب : 102007
به بهانه محکومیت سعید مرتضوی به دو سال حبس؛

یادی از برخورد شهید بهشتی با قاضی خاطی

یادی از برخورد شهید بهشتی با قاضی خاطی

تا چشم هانی به شریح افتاد، فریاد برآورد: ‌ای مسلمانان! این چه وضعی است؟! پس قوم من چه شدند؟! چرا سراغ من نیامدند؟! چرا نمی‌آیند مرا از این‌جا نجات دهند؟! مگر مرده‌اند؟! شریح قاضی گفت: می‌خواستم حرف‌های هانی را به کسانی که دورِ دارالاماره را گرفته بودند، منعکس کنم. اما افسوس که جاسوس عبیدالله آن‌جا حضور داشت و جرأت نکردم! جرأت نکردم یعنی چه؟ یعنی همین که ما می‌گوییم ترجیح دنیا بر دین! شاید اگر شریح همین یک کار را انجام می‌داد، تاریخ عوض می‌شد. اگر شریح به مردم می‌گفت که هانی زنده است، اما مجروح در زندان افتاده و عبیدالله قصد دارد او را بکشد، با توجّه به اینکه عبیدالله هنوز قدرت نگرفته بود، آنها می‌ریختند و هانی را نجات می‌دادند. با نجات هانی هم قدرت پیدا می‌کردند، روحیه می‌یافتند، دارالاماره را محاصره می‌کردند، عبیدالله را می‌گرفتند؛ یا می‌کشتند و یا می‌فرستادند می‌رفت. آن گاه کوفه از آنِ امام حسین علیه‌السّلام می‌شد و دیگر واقعه‌ کربلا اتّفاق نمی‌افتاد! اگر واقعه‌ کربلا اتّفاق نمی‌افتاد؛ یعنی امام حسین علیه‌السّلام به حکومت می‌رسید. حکومت حسینی، اگر شش ماه هم طول می‌کشید برای تاریخ، برکات زیادی داشت. گرچه، بیشتر هم ممکن بود طول بکشد. یک وقت یک حرکت بجا، تاریخ را نجات می‌دهد و گاهی یک حرکت نابجا که ناشی از ترس و ضعف و دنیاطلبی و حرص به زنده ماندن است، تاریخ را در ورطه‌ی گمراهی می‌غلتاند. ‌ای شریح قاضی! چرا وقتی که دیدی هانی در آن وضعیت است، شهادت حق ندادی؟! عیب و نقصِ خواصِ ترجیح‌دهنده‌ی دنیا بر دین، همین است. سخنرانی مقام معظم رهبري ۲۰/۳/۷۵؛ اینها را نوشتیم تا شاید به اتفاق تلخ کهریزک و حکم مرتضوی بتوانیم نگاه کنیم و بگوییم چرا بررسی این پرونده حساس است و باید دقیق باشد. چراکه برخورد قاطع با یک خطا می‌تواند از تکرار آن جلوگیری کند. حال با یادی از شهید بهشتی و چند خاطره از وی، به اصل ماجرا می‌پردازیم

الگویی که شهید بهشتی ارائه کرد
یکی از سخت‌ترین ارگان‌هایی که می‌تواند پاسخگوی مطالبه عمومی جامعه باشد، بی‌شک قوه قضائیه است، این قوه با ریاست شهید بهشتی به قدری انتظارات مردم را از شفاف بودن کارها و برخورد با تخلفات بالابرده است که با وجودی که انصافا جزو ارگانهای پاسخگو می‌باشد اما هنوز انتظارات برآورده نشده را در مقابل خود می‌بیند. این انتظارات نه به خاطر عملکرد بد مسئولان قوه‌قضاییه بلکه به دلیل شروعی رویایی با شهید بهشتی به وجود آمده است. کسی که به دلیل انصاف و رفتار مقتدرانه‌اش مورد سوء قصد دشمنان قرار گرفته و به درجه رفیع شهادت رسید.
بخشی از خاطرات شهید بهشتی در کتاب صد دقیقه تا بهشت جمع‌آوری شده است یکی از برخوردهای قضایی که توجه به آن اوج رحمانیت نظم قضایی جمهوری اسلامی را نشان می‌دهد را با هم مرور می‌کنیم:
«بنی‌صدر که فرار کرد، زنش رو گرفتند. زنگ زد که زن بنی‌صدر تخلفی نکرده باید زود آزاد بشه. آزادش نکردند. گفت با اختیارات خودم آزادش می‌کنم. بهشتی می‌گفت: هر یک ثانیه که در زندان باشه گناهش گردن جمهوری اسلامیه.»
به جمع رو کرد و گفت: «قدرت اجرایی و مدیریتی رجوی به درد نخست‌وزیری می‌خوره. حیف که التقاط و نفاق داره، اگر نداشت مناسب بود. تو بدترین حالت هم، انگشت می‌گذاشت روی نکات مثبت.»
الآن بهترین موقعیته، برای کمک به پیروزی انقلاب هم هست! نیت بدی هم که نداریم. آمار شهدای ١۵خرداد رو بالا می‌گیم، خیلی بالا، این ننگ به رژیم هم می‌چسبه!
بهشتی بدون تعلل گفت: «با دروغ می‌خواهید از اسلام دفاع کنید؟ اسلام با صداقت رشد می‌کنه نه دروغ!»
با جدیت می‌گفت: «بهشتی سنیه! “اشهد ان علیا ولی‌الله” رو نمی‌گه.» گفته بود شب بیا پشت سرش نماز بخون تا بفهمی اشتباه می‌کنی. به بهشتی هم سپرده بود که فلانی میاد این جمله رو بلند بگو. اذان و اقامه رو گفت، ولی خبری از این جمله نشد. به بهشتی اعتراض کرد که هر شب می‌گفتی، حالا امشب چرا؟ گفت: «اگه امشب می‌گفتم به خاطر اون آقا بود. ولی من که همه وجودم محبت علی(ع) است، چرا باید برای یک نفر بگویم؟»
بهشتی اسم جوان رو داده بود برای شورای صداوسیما. گفته بودند ولی این مخالف شماست، کلی علیه شما دنبال سند بوده! گفت: «او جویاست و کنجکاو. چه اشکالی دارد که سندی پیدا کند و مردم رو آگاه کند.»
همه جمع شده بودند برای جلسه. باهنر رو فرستاده بودند که بهشتی رو بیاره. اومده بود که آماده شید بریم؛ همه منتظر شمایند. بهشتی عذر خواسته بود. گفته بود جمعه متعلق به خانواده است، قرار است برویم گردش. اخم باهنر رو که دید گفت: «بچه‌ها منتظرند، سلام برسونید، بگید فردا در خدمتم.»
به قاضی دادگاه نامه زده بود که: «شنیدم وقتی به مأموریت می‌روی ساک خود را به همراهت می‌دهی. این نشانه تکبر است که حاضری دیگران را خفیف کنی.»
«قاضی رو توبیخ کرده بود. حساس بود، مخصوصاً به رفتار قضات...»
مترجم ترجمه کرد؛ «هیأت کوبایی می‌خواهند با شما عکس یادگاری بگیرند». همه ایستاده بودند تو کادر جز مترجم! پرسید مگه شما نمی‌آیی؟ گفت: «همه می‌دونند من توده‌ایم، برای شما بد می‌شود. خندید؛ باید شما هم باشید، دقیقاً کنار من! کادر کامل شد.»
رفته بودند سخنرانی، منافقین هم آدم آورده ‌بودند. جا نبود. بیرون شعار می‌دادند. آخر سر گفتند، حاج آقا از در پشتی بفرمایید که به خلقی‌ها نخورید. گفت:«این همه راه آمده‌اند علیه من شعار بدهند. بگذارید چند «مرگ بر بهشتی» هم در حضور من بگویند. از همان در اصلی رفت...»
با بی‌ادبی بلند شد به توهین کردن به شریعتی. بهشتی سرخ شد و گفت: «حق نداری راجع به یک مسلمان این طور حرف بزنی.
هول شدند و چند نفر حرف تو حرف آوردند که یعنی بگذریم. گفت: شریعتی که جای خود! غیرمسلمان را هم نباید با بی‌ادبی مورد انتقاد قرار بدیم.»
اومده بودند در خانه بهشتی که یک مقام سیاسی خارجی می‌خواهد شما را ببیند. گفت: «قراره به فرزندم دیکته بگویم. جمعه‌ام متعلق به خانواده است.»
صبح بود، یه اتوبوس آدم پیاده شدند جلوی خونه بهشتی. یه نگاهی و براندازی کردند و دوباره سوار شدند و رفتند. نگو دعوا شده بود، یکی گفته بود خونه بهشتی کاخه. یکی دیگه گفته بودند هشت طبقه است. راننده بهشتی‌شناس بود. همه رو آورده بود دم خونه گفته بود حالا ببینید و قضاوت کنید.

یادی از کهریزک ۸۸
دوران پس از انتخابات ۸۸ را کسی فراموش نکرده است، اضطراب و دلهره‌ای سنگین بر شهر سایه افکنده بود و گروهک‌ها و عده‌ای معلوم‌الحال با تلاش برای قلیان احساسات جوانان و آشوب شهر را به محلی برای تسویه‌حساب‌های خود تبدیل کردند، هرچند که آتش فتنه‌ای که افروخته بودند دامن خودشان را گرفت و خیلی زود مردم به اصل ماجرا پی بردند اما در این آتش افروخته تعدادی جوان هیجانی، قربانی شدند.
جوانان هیجانی و ساده‌ای که هم از سوی طرف مقابل که برای کشته‌سازی و ادامه آشوب تلاش می‌کرد و هم از طرف برخی نیروهایی که برای مهار فتنه بسیج شده بودند (اشتباهی و یا خودسری و هیجانات شخصی) شکوفا نشده به سینه قبرستان رسیدند، حالا که هفت سال از آن روزها گذشته خیلی از کف‌های روی آب کنار رفته‌اند و خیلی از مسببین مشخص شده‌اند، بیگانگان خارج‌نشین و گروه فکر فتنه خیلی زودتر از آنچه تصور می‌شد رسوا شدند. کار به جایی رسید که حتی عامل اصلی این فجایع که بنگاه شایعه‌پراکنی بی‌بی‌سی فارسی بود، در گزارشی مبسوط از اشتباه خود در اطلاع‌رسانی و حتی اشتباه در بیان این موضوع که در انتخابات تخلفی صورت گرفته سخن گفت و به نوعی اعتراف کرد!
اما همان تعداد اندک نیروهایی که به دلیل هیجانی بودن و یا تشخیص ندادن جوانان کشور با اجیرشدگان بیگانه فجایعی را پدید آوردند نیز در داخل مورد نکوهش قرار گرفته و محاکمه شدند. جنجالی‌ترین پرونده این هفت سال فاجعه‌ای بود که در کهریزک اتفاق افتاد، فاجعه‌ای که حتی رهبر معظم انقلاب را به واکنش واداشت تا دستور تعطیلی این بازداشتگاه مخوف را بدهند.
اما دادگاه قوه‌قضائیه دادستان سال ۸۸ را تا مرز عذرخواهی از خانواده قربانیان پیش است. ماجرا از اینجا شروع شد که ١٨ تیر ٨٨ عده‌ای از فتنه‌انگیزان بازداشت و در روز ١٩ تیر به کهریزک منتقل شدند. آنطور که رسانه‌ها ادعا کرده و در اخبار آمد، این کار به اصرار دادستان وقت تهران و به دستور علی‌اکبر حیدری‌فر، دادیار دادسرای انقلاب تهران و بدون انجام تحقیق لازم از آنان صورت گرفت؛ به‌ گونه‌ای که براساس فرم کلی‌ای که از قبل آماده شده بود، برای حدود ١٤٠ نفر از این افراد قرار بازداشت موقت صادر شد و آنان به کانکس‌هایی با فضای محدود و شرایط غیرعادی که محل نگهداری افرادی به نام اراذل‌ و اوباش خوانده می‌شد، منتقل شدند.
آنچه در کهریزک رخ داد، باعث شد عالی‌ترین مقام نظام جمهوری اسلامی تعبیر فاجعه را در این مورد به کار برند. ایسنا نوشته کهریزک جایی بود که شرایط بازداشت‌شدگان آن در کیفرخواست متهمان کهریزک در آذر ٨٨ اینگونه بیان شد: «فضای کافی حتی برای نشستن وجود نداشت و بیشتر این بازداشت‌شدگان به‌ طور ایستاده شب را به روز می‌رساندند. برای تمام افراد تنها دو دستشویی موجود بود که یکی از آنها خراب و دیگری فاقد در بود و بازداشتی‌ها به صورت پابرهنه در تمام محیط، از جمله دستشویی تردد می‌کردند. تمامی بازداشتی‌ها دچار بیماری‌های عفونی چشم شدند. ضرب‌ و شتم مداوم با باتوم، مشت و لگد، لوله و برخوردهای فیزیکی خشن در گرمای شدید تابستان سبب آن شده بود تا بسیاری از بازداشتی‌های حوادث اخیر دچار ضعف، غش و از هوش‌رفتگی شوند... .»
اما بیست‌ و دوم تیر ٨٨ وقتی خبر «نگهداری بازداشت‌شدگان در کنار اراذل‌ و اوباش و ضرب‌ و شتم بازداشت‌شدگان» به مقام معظم رهبری می‌رسد، ایشان به سعید جلیلی که آن زمان، دبیر شورای عالی امنیت ملی بود، دستور می‌دهند همان روز بازداشتگاه کهریزک تعطیل شود و در صورت نیاز بازداشت‌شدگان همگی به زندان‌های رسمی منتقل شوند. هفته‌نامه پنجره که به بهانه این حادثه ویژه‌نامه‌ای منتشر کرده بود، ماجرای آن روز را اینگونه روایت می‌کند: «سعید جلیلی با سعید مرتضوی که دادستان تهران بود، تماس می‌گیرد و دستور رهبر انقلاب را به او ابلاغ می‌کند اما مرتضوی با این استدلال که در زندان‌های دیگر جا وجود ندارد، از اجرای این کار طفره می‌رود اما سعید جلیلی تأکید کرده در صورت نداشتن جا در سایر زندان‌ها بازداشت‌شدگان همین امروز آزاد شوند.»
اما مرتضوی گفته جلیلی در تماس با او بدون ذکر هیچ علتی خواسته بازداشت‌شدگان را به زندان اوین منتقل کند. او هم فردای آن روز دستور انتقال بازداشتی‌ها را از کهریزک به اوین داده و آنها هم در زندان اوین پذیرش شدند. در این‌‌باره روایت‌های دیگری نیز موجود است. وکیل مدافع خانواده مرحوم امیر جوادی‌فر در تیر ٩٥ در همین رابطه به «شرق» گفته بود: «در تاریخ یکشنبه ٢١ تیر جلسه‌ای در ساعت شش بعدازظهر در محل وزارت اطلاعات تشکیل می‌شود و وزیر وقت اطلاعات در آنجا دستورات مقامات عالی کشور را به دادستان وقت تهران ابلاغ می‌کند مبنی بر اینکه هر چه‌ زودتر بازداشتگاه بسته شود و بازداشت‌شدگان به اوین منتقل شوند که شخص سعید مرتضوی، دادستان وقت، در تحقیقات خود بارها بیان کرده است. با این‌ حال با آن که در آن جلسه حضور داشته است، نه‌ تنها به این امر اقدام نمی‌کند، بلکه به گفته خود فردای همان روز سعید جلیلی، دبیر وقت شورای امنیت ملی، در ساعت ٩ صبح به او دستور می‌دهد بلافاصله به دستور مقامات عالی کشور باید این بازداشتگاه تعطیل شود و همه بازداشت‌شدگان به جای دیگری منتقل شوند و در دستوری که ایشان ابلاغ می‌کنند، حتی گفته شده است اگر جایی هم نباشد، آزادشان کنید. متأسفانه در این روز هم دادستان وقت تهران، برای انتقال آنان به اوین یا به جای دیگر اقدام نمی‌کند؛ در حالی‌ که اگر در آن روز این انتقال صورت می‌گرفت، آن فجایع به‌ وجود نمی‌آمد. به‌ هر صورت پس از اخذ این دستورات در بعدازظهر روز یکشنبه، صبح روز سه‌شنبه، ٢٣ تیر، بازداشت‌شدگان با دو اتوبوس به زندان اوین منتقل می‌شوند. در انتقال و بعد از آن، سه نفر از بازداشت‌شدگان فوت می‌کنند.» همان سه نفری که مرتضوی را امروز به جایی رساند تا نامه عذرخواهی بنویسد.
در این مسیر هفت ساله شاید خیلی‌ها خواسته و ناخواسته آب به آسیاب دشمن ریختند و حساسیت پرونده را بالا بردند اما آنچه امروز در حال عیان شدن است رسیدن به نقطه پشیمانی است، البته الان باید حق داد که از مرتضی پذیرفته نشود.

دو سال حبس قطعی
اما در روزهای گذشته خبری آمد مبنی بر اینکه سعید مرتضوی، دادستان سابق تهران و رئیس اسبق دادگاه مطبوعات ایران در پرونده کهریزک به دو سال حبس قطعی محکوم شد.
خبرگزاری تسنیم روز یکشنبه با انتشار این خبر از قول میرمجید طاهری، وکیل خانواده روح‌الامینی نوشت: «شعبه ۲۲ دادگاه تجدید نظر استان تهران سعید مرتضی دادستان وقت تهران را به اتهام معاونت در قتل مرحوم روح‌الامینی یکی از جان‌باختگان حادثه بازداشتگاه کهریزک به ۲ سال حبس محکوم کرد.»
گفتنی است که محسن روح‌الامینی، یکی از سه جان‌باخته زندان کهریزک در جنوب تهران است که در سال ۱۳۸۸، کشته شد.
پرونده شکایت اولیای دم قربانیان کهریزک به صدور کیفرخواست علیه سعید مرتضوی، علی‌اکبر حیدری‌فر بازپرس‌ دادگاه انقلاب تهران و حسن زارع دهنوی (قاضی حداد) منجر شد. در ماه‌های گذشته خبر محکومیت قطعی آقای حیدری فر به ۱۵ سال زندان منتشر شده بود. وکیل خانواده روح الامینی گفته است که حکم اصلی آقای مرتضوی پنج سال حبس بود اما قاضی پرونده با توجه به ابراز «ندامت» مجرم، این مجازات را به دو سال کاهش داد.
دادگاه کیفری استان تهران پیش از این قاضی مرتضوی را از اتهام مربوط به معاونت در قتل در پرونده کهریزک، تبرئه کرده بود. با این حال و به گفته وکیل آقای روح‌الامینی، پس از اعتراض خانواده مقتول به این حکم دادگاه تجدید نظر استان وی را به دو سال حبس محکوم کرد. البته سعید مرتضوی در جریان سومین جلسه دادگاه پرونده زندان کهریزک، از خانواده‌های قربانیان این بازداشتگاه «عذرخواهی» کرده بود.
اولین جلسه رسیدگی به پرونده سعید مرتضوی در بخش کهریزک در تاریخ ۱۸ مهرماه در شعبه ۲۲ دادگاه تجدیدنظر استان تهران برگزار شد.
اولیای‌دم روح‌الامینی ۱۸ مهر ماه پس از خروج از شعبه ۲۲ دادگاه تجدیدنظر استان تهران گفته بود: طبق دعوت در وقت مقرر همراه وکلا در دادگاه حاضر بودیم و به علت اینکه تجدیدنظر خوانده - سعید مرتضوی - حضور نداشت و به جهت بیماری گواهی پزشکی ارائه داده بود، دادگاه برای نزدیک‌ترین فرصت در ماه آینده تجدید شد.
روح‌الامینی گفته بود که این پرونده توسط قضات متعددی در مراحل مختلف مورد رسیدگی قرار گرفته است.
دومین جلسه رسیدگی به بخشی از پرونده سعید مرتضوی مربوط به حادثه کهریزک، ۳۰ آبان بدون حضور سعید مرتضوی در شعبه ۲۲ دادگاه تجدیدنظر استان تهران برگزار شد.
طاهری پس از پایان دومین جلسه دادگاه به ایسنا گفت: در جلسه دادگاه اظهاراتمان را بیان کردیم و دفاعیات انجام شد.
وی یادآور شد که ختم دادرسی در خصوص این پرونده اعلام نشده است. سعید مرتضوی در دادگاه حضور نیافت، اما لایحه دفاعیه خود را به دادگاه ارائه کرده است.
اما هنوز جای سوال باقیست که آن دو جوان دیگر کامرانی و جوادی‌فر چه؟ حتی اگر خانواده این دو رضایت داده باشند اگر مرتضوی در کشته شدن آنها هم به نوعی موثر بوده باشد حکم این ماجرا بر حسب تاثیر از جنبه عمومی جرم کجاست؟! درست است که قوه‌قضائیه توانست با قاضی خود برخورد کرده و با برخوردی عادلانه او را مجبور به عذرخواهی کند اما اگر به جز روح‌الامینی به پرونده دو جوان کشته شده دیگر هم پرداخته و یا حتی اگر پرداخته است، این ماجرا را هم عمومی اعلام می‌کرد برای تنویر افکار عمومی بهتر بود.

https://siasatrooz.ir/vdchvinzq23nvvd.tft2.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی