چهارشنبه ۱۶ ارديبهشت ۱۳۸۸ - ۱۰:۳۸
کد مطلب : 15219

اعدام یک زن و 3 مرد جنایتکار در اوین

گروه حوادث ، بهروز آرمان– یک زن و سه مرد جنایتکار که به اشد مجازات محکوم شده بودند دیروز در زندان «اوین» تهران اعدام شدند. نخستین اعدامی؛ همسرکش به گزارش خبرنگار ما: نخستین اعدامی، زنی بود که شوهرش را در شهرری قربانی دعوای کهنه خانوادگی کرد. زنگ تلفن کلانتری 173 امین آباد شهرری 30 دقیقه بامداد سوم شهریور 1386 به صدا درآمد و به افسر نگهبان خبر رسید مردی به نام «موسی» در کوی چهارم «زینبیه» روستای عشق آباد، کشته شده است.بنابراین پلیس و بازپرس کشیک دادسرای جنایی پایتخت، خیلی زود به نقطه مورد نظر رفتند و با دیدن جنازه خونین «موسی» که مغزش روی زمین پاشیده شده بود، رسیدگی به جنایت را آغاز کردند. بازجویی‌های محلی نشان می داد مرد نگون بخت با همسرش «زینب - ن» اختلاف کهنه داشت و به احتمال فراوان همین زن «آدمکش» بود. با طرح این فرضیه، زن «موسی» فقط دقایقی پس از جنایت دستگیر شد، به کشتن شوهرش با آچار فرانسه اعتراف و انگیزه اش را بدرفتاری او عنوان کرد. به دنبال بازسازی صحنه جرم، پرونده با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری تهران فرستاده و شوهرکش در شعبه 71 به ریاست قاضی «نور ا... عزیزمحمدی» و با حضور چهار مستشار، محاکمه علنی شد. در آن نشست، ابتدا نماینده دادستان، کیفرخواست را خواند و اشد مجازات خواست.سپس مادر قربانی در جایگاه ویژه قرار گرفت و برای عروسش تقاضای صدور حکم قصاص کرد. همچنین «زینب» 30 ساله جنایت را گردن گرفت و در حالی که اشک می ریخت گفت: سه سال بود که ازدواج کرده بودم.«موسی» اعتیاد داشت و به من توجهی نمی کرد. او شب تا صبح مواد می کشید و تا ظهر می خوابید.وقتی اعتراض می کردم مرا به باد کتک می گرفت و از خانه بیرون می کرد. وی ادامه داد: پنج ماه تمام قهر کردم و پیش پدرم رفتم اما با اصرار «موسی» به خانه اش برگرشتم.با این وجود اخلاق شوهرم عوض نشد و باز بهانه می گرفت.می گفت باید زودتر طلاق بگیرم. من عاشق بچه بودم اما موسی می گفت از عهده خرجش بر نمی آید. قاضی: اختلاف تو و موسی بر سر چه بود؟ «زینب»: نمی دانم؛ شاید به این خاطر بود که مدام بهانه گیری می کرد و مرا کتک می زد.نیمه شب در اتاق خوابیده بودم که بیدار شدم و به اتاق «موسی» رفتم.تا بی وقت پای ماهواره بود.اعتراض کردم اما با لگد به پایم زد.به اتاق رفتم.آچار فرانسه را که زیر بالشم پنهان کرده بودم در آوردم و چهار ضربه به سر شوهرم کوبیدم. قاضی: برای چه آچار را زیر رختخواب پنهان کردی؟ «زینب»: از ترسم. قاضی:بررسی‌ها نشان می دهد وقتی شوهرت خواب بود او را کشتی؛ قبول داری؟ «زینب»: نه، بیدار بود و ماهواره تماشا می کرد.نمی دانم چه طور شد که کنترلم را از دست دادم و با آچار به جانش افتادم. با پایان حرف‌های این زن، هیئت قضایی وارد شور شدند و «زینب» را به مرگ محکوم کرد.رای در شعبه 27 دیوان عالی کشور تائید و ديروز در زندان «اوین» اجرا شد.. دومین اعدامی؛ قاتل همسایه دومین اعدامی بامداد چهارشنبه، مردی بود که همسایه کهنسال پدرش را با چاقو و قندشکن کشت. مرد 80 ساله‌ای به نام «عزیز آدم عارف» 27 بهمن در خانه‌اش ـ مرکز تهران ـ از پا درآمد و پرونده جنایت در کلانتری 148 انقلاب گشوده شد. تحقیق مقدماتی نشان می‌داد چند نفر از همسایگان قربانی، مرد 25 ساله‌ای به نام «حسین - ع» معروف به «کامران» را دقایقی پس از جنایت، هنگام خروج از خانه او دیده‌ بودند. با افشای این مسئله مشخص شد متهم، پسر معتاد همسایه «عزیز» بود و به خاطر دزدیدن پول و اموال قیمتی مرد کهنسال، دستش به خون آلوده شد. در آن بین، پلیس به ردیابی کامران پرداخت و او را پس از پنج ساعت کمین در بن بست «قانع» خیابان خواجه نظام ـ خیابان معلم ـ دستگیر کرد.آدمکش طی بازجویی‌ها به جنایت اعتراف کرد و در دادگاه کیفری پایتخت به اشد مجازات محکوم شد. سومین اعدامی؛ قاتل تازه داماد سومین مجرمی که چهارشنبه در «اوین» اعدام شد قاتل یک تازه داماد بود.در آخرین نشست رسیدگی به این پرونده که 30 دی 1385 در شعبه 74 دادگاه کیفری تهران به ریاست قاضی «کوه کمره‌ای» برگزار شد، ابتدا نماینده دادستان، کیفرخواست را خواند. «امیر اسماعیل رضوانفر» اعلام کرد: مدرک‌های موجود نشان می‌دهد «صفرعلی» 26 ساله معروف به «کیانوش» و همدستش «حسین» شامگاه 17 اردیبهشت 85 سوار پیکان «حمید» 26 ساله شدند، او را به بیابان‌های اطراف تهران کشاندند و بعداز جنایت، جنازه را کنار خط آهن آتش زدند و گریختند. وی ادامه داد: یک ماه بعد «حسین» بر اثر عذاب وجدان، خود را به پلیس معرفی کرد و «کیانوش» نیز در رشت دستگیر شد.اکنون از محضر دادگاه برای «کیانوش» تقاضای اشد مجازات دارم. سپس پدر و مادر حمید در جایگاه قرار گرفتند و برای قاتل پسرشان حکم مرگ خواستند.پدر قربانی به قاضی «کوه کمره‌ای» اظهار داشت: فقط 9 ماه از عروسی پسرم می‌گذشت و یک پیکان خریده بود تا با آن کارکند تا روزی حلال به خانه‌اش ببرد. وی افزود: شب آخر وقتی از خانه بیرون رفت دیگر خبری از او نشد تا این که جنازه سوخته اش را زیر درخت توت کنار ریل قطار پیدا کردند. مرد داغدار با گریه خطاب به مجرم گفت: پسر تازه دامادم را به کدام گناه کشتی و سوزاندی؟! با پایان حرف‌های پدر «حمید» قاضی نوبت را به «کیانوش» داد تا از خود دفاع کند. مجرم ردیف نخست عنوان کرد: چند روز پیش از جنایت با «حسین» تصمیم گرفتیم ماشین بدزدیم که دوستم منصرف شد و به خانه برگشت.من اما به بهانه رفتن به بیمارستان، دربستی سوار پیکان «حمید» شدم و بین راه با قمه تهدیدش کردم از ماشین پیاده شود.چون مقاومت کرد، دستمال دور گردنش پیچیدم و... «کیانوش» ادامه داد: جنازه را در صندوق عقب پیکان گذاشتم و نیمه شب با ریختن چهار لیتر بنزین، آتش زدم.بعد از «حسین» خواستم برای فروش ماشین کمکم کند و آنجا بود که راز جنایت را برملا کردم. قاضی: «حسین» در آدمکشی دست داشت؟ کیانوش: نه من تنها بودم. قاضی همچنین به «حسین» گفت: اگر تو در جنایت دست نداشتی پس چرا خودت را معرفی کردی و به تشریح جزییات ماجرا پرداختی؟ مجرم ردیف دوم: «کیانوش» به تنهایی آدم کشت و من فقط ماشین را فروختم.باور کنید تحت فشار در آگاهی اعتراف کردم که همراه کیانوش بودم.با پایان گفته‌های ضد و نقیض «کیانوش» و «حسین» قاضی «کوه کمره‌ای» و چهار مستشار وارد شور شدند.مجرم ردیف نخست به مرگ و همدستش به 15 سال زندان محکوم شد و حکم به تائید شعبه 42 دیوان ‌عالی کشور رسید. چهارمین اعدامی؛ عامل جنایت مستانه مردی که به دنبال درگیری مستانه، پسری را در اسلامشهر از پا درآورد، چهارمین و آخرین اعدامی چهارشنبه در «اوین» بود. «حمید» 28 ساله، عصر 9 مرداد 1384 به دنبال دعوای خیابانی در میدان «باغ فیض» اسلامشهر، در حالت مستی «علی اکبر» را با میله کشت و گریخت.جانی اما 13 مهر 86 در حالی که تریاک و حشیش به همراه داشت دستگیر شد و پرونده در شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی «نورا... عزیزمحمدی» و باحضور چهار مستشار تحت رسیدگی قرار گرفت. در آن نشست، قاضی از شاهدان خواست یک به یک آنچه را دیده اند بیان کنند.«محسن» 20 ساله اظهار داشت: آن روز همراه «علی اکبر» به میدان «باغ فیض» رفته بودیم که حامد (برادر حمید) با موتور به ما کوبید.«علی اکبر» اعتراض کرد و «حامد» با قلدری گفت «اینجا محله ماست و رفت» چند دقیقه بعد اما همراه دوستانش برگشت و «حمید» با میله به سر «علی اکبر» زد.«علی اکبر» چهار روز بعد به خاطر شکستگی جمجمه روی تخت بیمارستان جان باخت. قاضی: «حمید» در بازجویی‌ها ادعا کرده با میله پلاستیکی به سر «علی اکبر» زده، درست است؟ محسن: من دیدم که میله آهنی بود یا نه سپس «جواد» و «صالح» شهادت دادند که «حمید» عامل جنایت است. «جواد» گفت: درحال خرید بودیم که فریاد شنیدیم.«علی اکبر» روی زمین افتاده بود و «حمید» که میله آهنی در دست داشت می دوید. نوبت دفاع مجرم که رسید جنایت را پذیرفت: «باور کنید علی اکبر را نمی شناختم و با او دشمنی نداشتم؛ مرگ او یک اتفاق تلخ و ناخواسته بود.» وی ادامه داد: سه سال است که لباس سیاه پوشیده ام و روزگار من و خانواده ام هم تیره شده است. از خانواده داغدار می خواهم به خاطر فرزندم به من رحم کند و از خونخواهی بگذرد. این مرد، توضیح داد: مدتی بود که به خاطر اختلاف‌های مادرم و همسرم سردرگم بودم.مشروب و قرص می خوردم تا غم‌هایم را فراموش کنم.آن روز جلوی مغازه ام ایستاده بودم که برادر کوچکم با دهان خونین سراغم آمد و با اشاره به «علی اکبر» گفت او مرا زده است.کنترلم را از دست دادم و به دنبال «علی اکبر» و دوستش رفتم.«علی اکبر» برگشت و چون هیکلش از من درشت تر بود ترسیدم.میله پلاستیکی کف شوی را برداشتم تا به دست «علی اکبر» بزنم اما «محسن» دستش را کشید و میله به سر پسر نگون بخت وخورد. قاضی: آلت قتاله درصحنه کشف نشده است و تو مدعی هستی میله، پلاستیکی بوده.با این حال، پزشکی قانونی تائید کرده ضربه وارده، جمجمه قربانی را شکسته و استخوان را به داخل فروبرده است. در این باره چه می گویی؟ مجرم: باور کنید میله، پلاستیکی بود.من هنوز باور نمی کنم که «علی اکبر» با ضربه من مرده باشد. در پایان آن نشست هیئت قضایی «حمید» را به قصاص نفس (مرگ) محکوم کرد و رای به تائید دیوان ‌عالی کشور رسید. دیروز قرار بود 6 جانی دیگر در «اوین» اعدام شوند اما پای چوبه دار برای جلب رضایت خانواده‌های داغدار، شش ماه مهلت گرفتند و به سلول برگشتند.
https://siasatrooz.ir/vdchwinz.23nmzdftt2.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی