برنامه زندگی و روشهای اخلاقی دوران عمر تمام زنان و مردان اجتماع عبارت از مجموعه تربيتهايی است که در دوران کودکی از پدران و مادران در محيط خانواده، از آموزگاران و اساتيد در محيط آموزشگاهها فرا گرفتهاند. هر خوب و بدی را که آنان در ايام طفوليت، به کودکان آموختهاند در بزرگسالی از خود بروز ميدهند و عملا بکار ميبندند. به عبارت ديگر وضع روحی و اخلاقی و کيفيت رفتار و گفتار مردم هر عصری محصول بذرهای تربيتی است که در ايام کودکی در مغز آنان افشانده شده است. خوبی و بدی، پاکی و ناپاکی، قوت و ضعف ملت فردا را بايد در روش تربيت کودکان امروز جستوجو کرد. شخصيت، استقلال اراده، اعتماد به نفس، و همچنين زبونی، فرومايگی، عدم اعتماد به نفس، از صفاتی است که اساس آن در دامن پدر و آغوش مادر پیريزی ميشود. ايجاد شخصيت و اعتماد به نفس، در کودک يکی از وظايف تربيتی پدران و مادران است و پيدايش اين حالت روانی در اطفال برنامه منظمی دارد که اگر با دقت بکار برده شود نتيجه، مثبت و فرزند با شخصيت بار ميآيد، و عدم توجه به آن باعث زبونی و فرومايگی طفل است. اولين شرط تربيت صحيح و پرورش شخصيت و استقلال کودک آن است که پدران و مادران، فرزندان خود را بشناسند و ارزش حقيقی آنها را از نظر دور ندارند، باور کنند که طفل آنها يک بره يا يک مرغ نيست که فقط غذايی بخورد و حرکتی کند و در جايی بخوابد!
پايههای سعادت: تمام خوشبختيها و بدبختيهای جسمی و روانی يک فرد، يک خانواده، يک کشور و خلاصه تمام مردم روی کره زمين متکی به دو پايه است: يکی اصل وراثت و ديگری اصل تربيت. تربيت به اندازهای مهم و مؤثر است که در بعضی از موارد ميتواند خاصيت صفات موروثی را متوقف ساخته، بدست فراموشی بسپارد و آثار خاصيتهای خود را ظاهر کند و افراد را به اقتضای خود بار بياورد. به نظر دانشمندان تربيت عامل بسيار مؤثری است که قادر است در بعضی از مواقع خاصيت وراثتهای بد را عاطل و خاموش کند و افراد را به مسير سعادت و شايستگی رهبری نمايد ولی ممکن است در بعضی از مواقع تربيت عملا نتيجه مثبت کاملی ندهد و نتايج مفيدی از آن بدست نيايد و اين به اعتبار خصوصيات سرشتی افراد متفاوت است. مسلم اين است که بايد تمام مردم را به ديده قابليت نگريست و همه را در معرض تربيت قرار داد تا اگر در باطن افرادی استعدادهای خوب و مفيدی وجود داشته باشد در اثر تربيت بروز کند و از قوه به فعليت در آيد و صاحبش را بشری شايسته و لايق بار آورد.
ضرورت تربيّت: تربيت يک ضرورت اجتنابناپذير در زندگی اجتماعی انسان است. آدمی برای ادامه حيات انسانی و نيل به کمال لايق خود ناگزير است با ديگران بياميزد و عضو جامعه بشری باشد و در فعاليتهای اجتماعی با آنان همکاری نمايد. تربيت، تجربيّات نسلهای گذشته را به نسلهای بعد منتقل ميکند و راه و رسم زندگی را به بشر ميآموزد، تربيت، برنامه همآهنگی فرد با اجتماع است، تربيّت، عواطف و احساسات را اندازه ميگيرد و تمايلات انسان را به راه صحيح هدايت مينمايد و روابط شخص را با اجتماع براساس صحيح منظم ميسازد. تربيّت صحيح يکی از مهمترين ارکان سعادت بشر است، تربيّت رمز کاميابی و خوشبختی انسانها در طول ايّام زندگی است، تربيّت صحيح شخص را انسانی معتدل و قابل معاشرت ميسازد، غرائزش را براساس مصلحت اندازهگيری ميکند و به آنها شکل سازگاری با جامعه ميبخشد و آدمی را در ارضاي تمايلات نفسانياش از افراط و تفريط مصون ميدارد. تربيّت صحيح نقش مؤثری در حسن همکاری خانوادگی و اجتماعی ايفاء مينمايد و تربيّت ناصحيح باعث ناسازگاری و اختلاف در خانواده و اجتماع است.
نقش تربيت در ساختار شخصيت انسان: نقش تربيت، شكوفاسازى شخصيت واقعى انسان و به فعليت رسانيدن قوا و استعدادهاى نهفته اوست و بدون تربيت و اخلاق، آدمى شخصيت واقعى خود را باز نمىيابد و به حقيقت انسانى و هويت مستقل خويش آگاه نمىگردد و آن چه خارج از اين حوزه يافته است «خود» انسانى او نيست. زيرا شرافت انسان به روح ملكوتى اوست و امتياز او بر ساير حيوانات مرهون ويژگىهاى انسانى وى مىباشد كه خاستگاه ارزشهاى معنوى و الهى به شمار مىرود و قواى نباتى و حيوانى در واقع زمينهساز رشد انسانى و كمال معنوى و ابزارهايى براى رسيدن به درجات بلند و سعادت جاودانىاند.
تربيت و اخلاق مىتواند آن روح ملكوتى را به اوج كمال رسانده و در چهره واقعى انسانى به نمايش گذارد، از منزل نفس به منزلت حق و از خودپرستى به حقيقتپرستى سوق دهد.
به طور خلاصه: تربيت و اخلاق در ساختار شخصيت انسان نقش تعيينكننده دارد، بدون آن، آدمى به خير و كمال نمىرسد و به سعادت دنيوى و اخروى دسترسى پيدا نمىكند. احياى شخصيت انسان، فلاح و رستگارى او به فضايل اخلاقى و سقوط و مسخ و تباهى شخصيت او به رذايل اخلاقى است. آن چه امروز جامعه ما و جامعه جهانی به آن نیازمند است همین تربیت است که متأسفانه با توجه به عصر تکنولوژی و مدرنیزه شدن جوامع و شکاف نسلها و تبعیضها و برخی حکومتهای نالایق موجود در دنیا، فاصله در این خصوص بسیار عمیق و فاجعهآمیز و دردناک است (!) و فقدان این مهم امروز گریبانگیر جوامع بشری گردیده و انسان قرن ۲۱ با سرعت اعجابآوری در حال سقوط در سراشیبی است که از نشانههای آن همین آشوبها و جنگها در سطح دنیاست.