اوایل انقلاب که سازمان مجاهدین خلق به سازمان منافقین تبدیل شد و اقدام به کشتار مردم و مسئولین کشورمان کرد، در دستور کار خود خوردن سیانور توصیه شده بود.
به گزارش اتاق خبر ۲۴: منافقین هنگامی که در یک درگیری و عملیات دستگیر میشدند، سیانور میخوردند تا زنده دستگیر نشوند. دلیل آن هم این بود که نمیخواستند اطلاعات نیروهای خود را در بازجویی لو بدهند و با خوردن سیانور به گمان خود راحت میشدند. البته در میان آنها بودند افرادی که دست به چنین کاری نمیزدند و همکاری میکردند، اما بیشتر آنها سیانور خور بودند.
به نظر میرسد طبیعی باشد از فردی که به سرزمین، مردم و حتی به خود اعتقادی نداشته باشد و پایان کار خود را با خودکشی رقم بزند.
نبود اعتقادات مذهبی، دینی و معنوی شاید بتواند هر فردی را در یک شرایطی در صورت به بن بست رسیدن وادار به خودکشی کند.
دوران رژیم شاه زندانیهای زیادی از گروههای گوناگون در بازداشتگاههای مخوف شاه بودند، اما هیچگاه خبری از خودکشی زندانیهای مذهبی وجود نداشت، اما در مقابل گروههای کمونیستی و چپی، زمانی که دستگیر میشدند سیانور میخوردند ودست به خودکشی میزدند و هم در زندان خودکشی میکردند.
فردی که به خدا، توحید و آخرت اعتقادی نداشته باشد و تفکرات مادیگرایی داشته باشد، در شرایط سخت مرگ را رهایی میپندارد در حالی که خودکشی گناه کبیره است و فردی که دست به چنین کاری زده باید در انتظار روز جزا بماند.
و اکنون به اینجا میرسیم که چند نفر از زندانیهای محکوم در زندان دست به خودکشی زدند. مرگ آنها برای جمهوری اسلامی ایران بدون تبعات نبوده و نخواهد بود.
ایران از نظر مسائل حقوق بشر زیر ذره بین است به همین خاطر چنین اتفاقاتی بیتأثیر نخواهد بود. باید در این زمینه دقت و نظارت بیشتری شود تا از افزایش چنین اقداماتی جلوگیری شود، هزینههایی که چنین خودکشیهایی برای ایران خواهد داشت کم نیست.
اما افراد زندانی که بعضاً به اتهام و جرم جاسوسوی بازداشت میشوند، چرا دست به خودکشی میزنند؟
یکی از دلایل اصلی که میتوان در پاسخ به این پرسش داد ریختن آخرین زهری است که آن فرد با خود دارد.
آن فرد جاسوس به خوبی میداند که اطلاعات کامل در دست مسئولین درباره اقدامات جاسوسی او وجود دارد، کتمان و انکار نمیتواند کارساز باشد چراکه اسناد و مدارک دقیقی از جاسوسیهای او به دست آمده است.
فرصت سیانور خوری هم نداشته است که چه بسا اگر داشت پیش از دستگیری سیانور را خورده بود و به استقبال مرگ رفته بود.
چند روزی است که بر سر خودکشی فردی به نام کاووس سیدامامی که فعال محیطزیست بوده و اتفاقاً استاد دانشگاه امام صادق، به جرم جاسوسی دستگیر و پس از بازجویی در بازداشت بود.
فعالیتهای علمی آن مرحوم زمینه خوبی برای نفوذ و تأثیرپذیری است، او مهرهای بود که در دست سازمانهای جاسوسی موساد و سیا قرار داشت، اگر غیر از این بود آیا در زندان دست به خودکشی میزد؟ به جاسوسان آموزش داده میشود هنگام دستگیری خودکشی کنند.
برای او ثابت شده بود که اطلاعات و اسناد به دست آمده از اقدامات جاسوسی او دقیق و کامل است و نمیتواند آنها را انکار کند پس چه کاری بهتر از خودکشی که هم به ظن خود، راحت میشود و هم این که آخرین قطره زهر را نیز میریزد.
او با خودکشی، ایران را تحت فشار سیاسی و حقوق بشری قرار داد، در واقع قصد او از خودکشی این بود که جلب توجه کند و جمهوری اسلامی ایران را تحت فشار قرار دهد، در حالی که میتوانست همکاری کند و از بار گناهان خود بکاهد، جاسوس، خائن به کشور و مردم است. چنین افرادی اطلاعات محرمانه کشور را به دشمن میدهند و در قبال آن امتیازاتی را دریافت میکنند.
تابعیت کانادایی مرحوم کاووس سیدامامی یکی از آن امتیازاتی است که به او اعطا شده است.
در هر حال برخی در داخل نباید این نکته را فراموش کنند که او یک خائن و مجرم بوده است. فردی بیگناه و بیتقصیر نبوده که بخواهند اینگونه به مسئولین و دستگاههای مسئول بتازند و همصدا با رسانهها و دشمنان خارجی شوند.
هر چند اعتقاد داریم باید دقت بیشتری در نگهداری او میشد و این سهلانگاری نباید صورت میگرفت، اما این را نیز نباید فراموش کرد او یک جاسوس بود، جاسوسی که اطلاعات محرمانه کشور را به دشمن میفروخت.