سازمان تربیتبدنی و تفریحات سالم کشور تا قبل از اینهمه پروپاگانداهای ورزشی محدود میشود به یک ساختمان هفتطبقه در پشت پارک شهر تهران و ادارات آن نیز در شهرستانها دایرهای بود در آموزشوپرورش که بهمرورزمان از آن جدا و در یکی از استادیومهای ورزشی با نام اداره تربیتبدنی مشغول به کار گردید و این در حالی بود که تیمهای اعزامی به مسابقات جهانی با افتخارات ارزندهای درزمینه فوتبال، کشتی و وزنهبرداری روبرو بوده که نشانههای بارز آن مرحوم تختیها در کشتی و قایقرانها در فوتبال بودند. هدف اصلی همه کسانی که در خدمت تربیتبدنی تلاش مینمودند چیزی نبود جز نفس ورزش تا بر اساس شعار آن روح سالم در بدن سالم نهادینه و عینیت بخشیده شود بنابراین خدمات بانیان آن در هیئتهای ورزشی رایگان و فی سبیل الله انجام میگردید. زورخانهها در هر محل و کنار هر بازارچه شهر به همت مردم و واقفان سر پا میشدند تا آحاد جامعه بتوانند زمانی از فراغت روزانه خود را به آنجا رفته و ضمن انجام نرمشها روح و بدن خود را از آلودگیهای محیطی و محاطی مبرا سازند و همچنین با گلریزانهای دستهجمعی بدهکاران و نیازمندان را یاری نمایند. فلسفه ورزش با نام علی «ع» و تصویری خیالی که از ایشان بالای سر مرشد نصب میشد گره خورده بود تا هرکس نام ورزشکار و پهلوان را بر خود میگذاشت صفت و رفتار مولای متقیان را نیز به همراه داشته باشد. این مکان مقدس که در زمان ورود باید خاک آن توتیای چشم میشد و بوسهای بر کلامالله مجید که روی یک پیشخوان قرار داشت میزدند متعلق به همه مردان از سنین کودکی تا کهنسالی بود تا پس از ادای نمازهای صبح و مغرب و عشا در مساجد بهسوی آن بروند و ساعتی را به تزکیه نفس و تربیت جسم بپردازند و از حال و هوای یکدیگر هم خبردار شوند تا اگر بتوانند به کمک و مساعدت یکدیگر بپردازند. اینجا زورخانه بود و میتوانست نوجوانان و جوانان را نیز به خود وابسته کند تا ازجمله کسانی شوند که برای دفاع مقدس بیمهابا بهسوی جبههها بروند و هر آنچه که از صیقل دادن نفس اماره آموخته بودند در آن پیاده کنند. اسطورههای داستانی این مکانها رستمها بودند که بعدها به شهید فهمیدهها، جهانآراها، صیاد شیرازیها، همتها و خرازیها تبدیل شدند تا این فرهنگ ارزشمند همچنان پایدار بماند و نسلهای بعدی هم بتوانند از سرچشمه زمزم آن سیراب شوند و همیشه بیدار جسم و روح برای جهاد با شیطان و خصم باشند، اما چه شد که آن تربیتبدنی از گود زورخانهها بااینهمه محسنات تغییر نام و ماهیت داد تا زیر تابلوی وزارت ورزش و جوانان اینگونه همه آن صلابتهای معنوی را به مادی تغییر دهد؟! تیم تاج با تغییر نامش به استقلال مسیر خود را عوض نماید و پرسپولیس نیز به پیروزی تبدیل و همین طریق مادی و قهرمانپروری را طی کند تا رفاقت به رقابت تبدیل و پهلوانی به قهرمانی و آنگاه نوبت بردوباختها فرا رسد تا مادیات بهکلی معنویات را ناک اوت نماید! تشویقها و تنبیههای لفظی فیزیکی شوند و ابتدا با پرتاب پوست هندوانه و در ادامه به ترکاندن ترقه و درنهایت آتشبازیهایی همچون جبهههای جنگ و فحاشیهای چالهمیدانی ختم شوند! این سرگذشت تربیتبدنی پهلوان پرور در زورخانه و با هزینه جامعه است که امروز ورزش نام دارد و از خزانه دولت ریختوپاش میکند تا نهتنها مشکلی از روح و جسمها را حل نکند بلکه به چالشی برای نظام و اصول دین و مذهب تبدیل گردد تا پشت پرده آن به شرطبندیهای بردوباخت سپری شود! کشاکشهای حزبی و گروهی از دیگر مشکلات ورزش پولی کشور است که حالا وسعت مییابد و رانتخواریهای متداول دامن آن را میچسبد! چندین سال است دولتهای جناحی دم از حذف دو تیم برای کم کردن مشکلات مادی و معنوی خود میزنند اما همه اینها حرف است و اندکی به عمل نزدیک نمیشود چون هرگونه تغییر، منافع گروهی خاص را به خطر میاندازد! حریمهای ورزش اگرچه با مادی شدن آن تا حدودی میشکند اما این شکستنها ادامه یافته و بعضی از چهرهها را به سنگ پای قزوین شبیه میسازد زیرا معاون وزیر قبل از اینکه از سمت خود استعفا دهد کاندیدای ریاست فدراسیون والیبال میشود تا نشان دهد وسعت دور شدن ورزش از بعد معنویات چه اندازه است! درحالیکه وزیر ورزش به سفر استانی بهمنظور شارژ انتخابات مجلس رفته تا وسعت ساختوسازها در این مرحله را رونمایی کند که پس از هر افتتاح علی میماند و حوضش زیرا گرفتاریهای معیشتی در جامعه فرصت ورزش و استفاده از مکانهای آن را نمیدهد که درنهایت به خانه سرایداری و محل جلسات حزبی تبدیل میشوند! گویا جامعه را به بازی گرفتهاند که سالهاست شل کن سفت کن درآورده و هرچند وقت یکبار اعلام میکنند: همین روزها دو باشگاه پیروزی و استقلال را به بخش خصوصی واگذار خواهند کرد اما بازهم دلشان نمیآید از عواید پشت پردههای آن چشمپوشی کنند!
نویسنده: حسن روانشید