رقابتهای انتخاباتی با رفت وآمدهای فشرده نامزدهای انتخاباتی به استانها و همچنین برگزاری همایش ها، نشستها و مناظرات به تدریج داغ میشود. هریک از نامزدهای انتخاباتی میکوشد با طرح «وعدههای جدید» و انتخاب «کلید واژه»هایی خاص سمت و سوی نگاه افکارعمومی را به سوی خود متمایل سازد و شاید بتواند این نگاه را تا پایان رقابتها متمرکز کند.
اگرچه وعدههای انتخاباتی خود موضوعی است که باید مستند و مستدل به بوته نقد کشید، اما نقد نگاه خاصی که اینروزها از سوی نامزدهای انتخاباتی جریانهای موسوم به اصلاح طلب و اصولگرا مطرح و دنبال میشود ضرورتی بیش از نقد وعدههای انتخاباتی دارد.
مروری بر آنچه تاکنون از سوی نامزدهای انتخاباتی و به تبع آنان حامیان آنها در تریبونهای مختلف مطرح میشود، نشان میدهد که جریانهای سیاسی فعال در عرصه انتخابات برای برتریجویی تاکتیک « القای ترس بزرگ» - هرچند که معنا و مفهوم آن از نگاه هریک از جریانات مذکور متفاوت است- را عملیاتی کردهاند.
به گزینه سادهتر، هریک از نامزدهای انتخاباتی برآمده از جریانهای سیاسی فعال و اثرگذار جامعه برای کسب آرای افکارعمومی با برجستهسازی موضوعاتی با ادبیاتی خاص از آینده مبهم،تاریک و خطرناک کشور سخن میگویند که این روش در قالب تاکتیک القای ترس بزرگ تعریف پذیر است.
نیم نگاهی به آنچه تاکنون در میدان رقابتهای انتخاباتی طرح و دنبال شده گواه این واقعیت است که جریان موسوم به اصلاحطلبی و حامیان حجتالاسلام روحانی و جهانگیری، پیکان و نوک نشان « ترس بزرگ» را به سمت و سوی ناامنیهای کشورهای همسایه، منطقه و جهان نشانه گرفته اند و میکوشند اینگونه القا کنند که در صورت عبور افکارعمومی از این دو، جامعه باید خود را برای جنگ آماده کند!
به عبارت دیگر، این جریان سیاسی پس از این که تاکتیک آنان در عرصه انتخابات مبنی بر دو قطبی سازی جنگ و صلح لو رفت، تاکتیک ترس بزرگ را جایگزین آن ساختهاند و به شدت در پی ترویج آن هستند.
جریان موسوم به اصولگرایان نیز تاکتیک ترس بزرگ را به نحو دیگری عملیاتی کرده است. از نگاه این جریان، درصورت پیروزی دوباره اصلاحطلبان در میدان سیاستورزی، باید در انتظار فروپاشی جامعه از مناظر اقتصادی، فرهنگی و سیاست خارجی بود!
اما آیا واقعا چنین است؟ آیا صاحبنظران، اندیشمندان و نخبگان هوادار و همراه هر دو جریان نیز اینگونه میاندیشند؟ آیا به راستی وضعیت حال و آینده کشور از مناظر داخلی و خارجی اینگونه است که از سوی نامزدهای انتخاباتی مطرح شده است؟
بحران کنونی در عرصه اقتصادی، ولنگاری فرهنگی در عرصه فرهنگی و تقلای دشمن در نفوذ در عرصه سیاسی کشور و تحرکات دشمنان برای ایجاد ناامنی در کشور را نباید و نمیتوان انکار کرد اما به راستی این وضعیت حاصل کارکرد تنها یک دولت حال یا سابق بوده است و بس! منصفانهتر این است که گفته و نوشته شود بخشی از وضعیتی که آن را امروز در ترازوی نقد می بینیم، حاصل سیاستهای ناقص و بعضا غلط دولتهای پیشین نیز بوده است.
به باور این قلم، اگرچه نمیتوان کمکاریها، بیتوجهیها، فرصتسوزیها و حتی سواستفادههای برخی از دولتمردان دولت کنونی را انکار کرد اما وضعیت اینگونه هم که نامزدهای انتخاباتی اعم از اصلاحطلب و اصولگرا ترسیم میکنند نیست و با واقعیتهای برآمده از شاخصهای موجود تفاوتی ماهوی دارد.
پیش از این نیز درباره ضرورت حرکت سیاستپیشهگان و سیاستورزان در مسیر اخلاق، انصاف و عدالت گفته و نوشته شده است اما به نظر میرسد در رفتار و گفتار افراطگونه و در قیل و قال رایج میدان سیاست به این مهم کمتر توجه شده و نامزدهای انتخاباتی ناخواسته پای در وادی سیاهنمایی و القای ناامیدی میگذارند که نکتهای قابل تامل است.
محمد کریمی