فرمایشات توأم با بغض و اندوه بسیار رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار دستاندرکاران راهیان نور آیینهای دیگر فراروی مدعیانی است که برخی از آنان در روزهای گذشته - ورای همه مشکلات موجود و به رغم ادعای نبود بودجه کافی- صرفاً افزایش حقوق ۶۰ درصدی و بعد ۳۰ درصدی آنان صدر نیازهای اول کشور قلمداد شد و گذشت آنگونه که گذشت!
مدعیانی که برخی نیز - غفلتزده - آنان را نخبه نیز میپندارند و تمشیت امور از آنان انتظار دارند. انتظاری که بیش از دو دهه و اندی به طول انجامیده و حاصل آن وضعیت اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی امروز ایران اسلامی است. این گروه با لطایف الحیل و زد و بندهای پیدا و پنهان به دایره مدیریتی راه یافتهاند و زیر سایه واژه نخبگی نشان دادهاند که صرفاً به کسب ثروت و سهم بیشتر از سفره گسترده نظام و انقلاب میاندیشند!
فرمایشات امام خامنهای در این دیدار همچنین به مثابه یک «میزان» بسیار دقیق برای سنجش موشکافانه رفتارهای دولتمردان و مدیران اجرایی پس از جنگ در مواجهه با «جنگ نامریی» نظام سلطه علیه ایران اسلامی است. اگرچه ایشان بارها بر «تهاجم فرهنگی»،«شبیخون فرهنگی»، «ناتوی فرهنگی» هشدار داده و بر ضرورت توجه مضاعف در مواجهه با آنها تأکید کردهاند اما متأسفانه برخی از مدعیان در عرصه مدیریت همچنان این جنگ را انکار میکنند.
بازخوانی سطر سطر این فرمایشات و رهنمودهای گذشته و حال رهبر فرزانه انقلاب گواه این واقعیت است که برخی از دولتمردان و مدیران ارشد اجرایی در گذشته و حال شناختی از « جنگ نامرئی» و «استراتژی»ها و « ابزار و لوازم» حضور در این میدان بسیار سختتر و دشوارتر از «جنگ سخت» را نداشته و ندارند و به دلیل این ناآشنایی، خود مانعی در مسیر اجرای طرحها و برنامههایی برای مقابله با تاکتیکهای دشمن در صحنه جدید هستند.
این یک واقعیت است. خواه مسئولان گذشته و حال پند گیرند و خواه ملول و عصبی شوند. البته که رفتار و عملکرد آنان نیز نشان داده و میدهد که آستانه تحمل آنان نیز بسیار پایین است؛ آنگونه که دولتمردی مدعی، روزهای گذشته در برابر دوربینها و چشمان بهتزده جمعیتی از همراهان و مستقبلین خود به یکی از کارگزاران دولت متبوع خود اهانت کرد و او را بیشعور نامید.
بازخوانی فرمایشات امام خامنهای سئوالات بسیاری را در اذهان پژوهشگر و پرسشگر ایجاد میکند. به راستی کدام یک از این گروه افراد مدعی نخبگی میتوانند کارنامهای قابل دفاع درباره چگونگی شناخت «ثروتهای فرهنگی ناب و ارزشمند کشور» و « ابتکارعمل در استفاده مطلوب» از آنها ارائه کنند؟
کدام یک از آنان میتوانند از راهکارها و طرحها و ایدههای مدیریت تحت امر خود « برای جلوگیری از فراموش شدن ارزشها» سخن بگویند؟
«.....بنابراین اگر میخواهید دشمن را از تهاجم منصرف کنید، باید از اظهار ضعف بپرهیزیم و نقاط قوت فراوانی را که در اختیار داریم، آشکار کنیم....» به راستی مخاطب این بخش از فرمایشات رهبر آیندهنگر ایران اسلامی چه کسانی هستند؟ آیا با بازخوانی این بخش از کلام رهبر انقلاب خاطره تلخ درگیریها و بگومگوهای برخی از مسئولان ارشد اجرایی - برآمده از «خودشیفتگی»ها- و همچنین ادعاهایی برآمده از یأس و ناامیدی در بحبوحه مذاکرات هستهای که حتی آب خوردن را به زلف برجام گره میزنند، به ذهن متبادر نمیشود؟
رهبر معظم انقلاب اسلامی در این دیدار نیز باردیگر نسبت به آفت «خودشیفتگی»ها هشدار دادند:«تا هنگامی که گرفتار خود هستیم نمیتوانیم کاری انجام دهیم.» به راستی تکاپو و تقلای زودهنگام انتخاباتی برای چیست؟ چرا به یکباره با نزدیک شدن به هر دوره از انتخابات به انحای مختلف طرحها و برنامههایی برای تقویت سبد خانوار ایرانی اجرایی میشود، آیا اجرای این طرحها و برنامهها در زمانهایی جز آستانه انتخابات امکانپذیر نبوده و نیست؟ و سئوالاتی از این دست که همچنان بر اذهان عمومی سیال بوده و موج میزند.
افکار عمومی از وضعیت موجود به ویژه در عرصه اقتصادی و فرهنگی ناراضی است. این واقعیت آنچنان عریان و آشکار است که بدون عینک نیز میتوان آن را دید، البته باید در کف خیابان و میدان بود و از ماشینهای آنچنانی و مسیرهای اختصاصی فقط کمی فاصله گرفت!
محمد کریمی