پنجشنبه ۹ دی ۱۳۹۵ - ۱۲:۳۵
کد مطلب : 98012

به «تغلب» اعتراف نمی‌کنید؟!

قبل از نگارش این سطور، چند ساعتی را وقت گذاشتم و تمام بیانیه‌های میرحسین موسوی از...

قبل از نگارش این سطور، چند ساعتی را وقت گذاشتم و تمام بیانیه‌های میرحسین موسوی از خرداد ۸۸ تا دی‌ماه همان سال را با دقت خواندم و نکته‌هایی برداشتم.
قرار بود چیز دیگری سیاهه شود، اما به نظرم حالا که حدود ۷ سال از تاریخ بیانیه شماره ۱۷ گذشته و گرد و غبار فتنه با باران حضور مردم فرونشسته است، به نظرم آمد بهتر است به همین بیانیه‌ها بپردازیم و برخی از کلیدواژه‌های پرتکرار و مهم این بیانیه‌ها را مرور کنیم.
موضوعاتی که برخلاف صراحت در بیانیه‌ها و سخن‌ها در میدان عمل به چشم نیامد.
یکی از تاکیدات آقای موسوی در بیانیه‌های خود، بحث «تقلب گسترده» است که البته در چند بیانیه در کنار این واژه از عبارت «تخلف» هم بهره گرفته است. اصرار بر «تقلب» و تاکید بر «ابطال انتخابات» موضوعاتی است که جزو خواسته‌های اولیه وی است، اما این سوال پیش می‌آید که در دیدار نمایندگان کاندیداها با رهبر انقلاب، چرا هیچ‌کدام از این نمایندگان از جمله آقایان آخوندی (وزیر راه فعلی) و آقای زنگنه (وزیر نفت فعلی) دلایل متقنی برای صورت گرفتن تقلب بیان نمی‌کنند و با بهانه‌های واهی مثل سهام عدالت و رجل سیاسی نبودن رئیس‌جمهور منتخب، اصرار بر ابطال انتخابات دارند؟ نکته جالب‌تر از دهان آقای آخوندی به بیرون آمد «تو انتخابات بهتره کسی که می‌بازه، اصول رو رعایت کنه و پیام تبریک بده» و جمله بعدی که تیر خلاصی بر پیکر دروغ‌پردازی‌هاست «ما می‌دونیم که تو شمارش آراء دست برده نشده، اگه صد بار هم صندوق‌ها رو بشماریم اختلاف‌ها اون قدر جزئیه که نمی‌شه معیار قرار داد.»
حالا این جملات و بهانه‌های واهی را در کنار سخنان رهبر جریان اصلاحات در یک جلسه خصوصی در سال ۹۲ بگذارید تا مشخص شود «تقلب» صورت گرفته بود یا «تغلب»: «بنده نمی‌گویم در انتخابات ۸۸ تقلب شده است. من قبل و بعد از انتخابات به میرحسین موسوی گفتم که در انتخابات رای نخواهد آورد. معتقدم احمدی‌نژاد در سال ۸۸ رای آورد و پیروز انتخابات بود.»
عجبا که رئیس‌جمهور اصلاحات در ۲۲ خرداد ۸۸ در هنگام انداختن رای خود به صندوق گفته بود: «همه بايد آن‌چه مردم انتخاب مي‌كنند بپذيرند و از راي مردم تمكين كنند. همه شواهد امر حاکي است که مهندس موسوي انتخابات را برده است اما من پيشگو نيستم.»
حالا چه شد که شواهد از پیروزی موسوی می‌گفت و در خلوت «قبل و بعد از انتخابات» صحبت از پیروزی احمدی‌نژاد بود بماند.
نکته دومی که آقای موسوی در بیانیه‌های خود به آن تاکید داشت، «قانون‌گرایی» و تبعیت از قانون بود. تا جایی که در یکی از بیانیه‌های خود (بیانیه شماره ۹ در تاریخ ۱۰ تیر ۸۸) می‌گوید: «حرکت ما اقدامی برای اصلاح و تامین بهروزی کشور است. برای رسیدن به چنین هدفی جا دارد که ما حتی به جسد قانون احترام بگذاریم.»
حال سوال این است که اردوکشی خیابانی، اتهام به نهادهای قانونی، کشتارسازی و شایعه‌پراکنی و توهین‌های پی‌درپی با کجای قانون‌گرایی سنخیت دارد؟ حتی اگر ادعای حمایت برخی از اعضای نهاد نظارتی انتخابات از یک شخص را بپذیریم، چرا به سایر نهادهای قانونی و آن شورای تشکیل یافته اعتنایی نشد؟ چرا در لابه‌لای این بیانیه‌های پی‌درپی یک برگ سند از «تقلب گسترده» منتشر نشد؟ چرا به جای استفاده از مجاری قانونی و تبعیت از ولایت فقیه (که در بیانیه‌های ابتدایی آقای موسوی بر آن تاکید شده) راه فریاد کشیدن و بر هم زدن نظم و امنیت کشور را پیش گرفتند؟ کجای این رفتارها با قانون مطابقت دارد؟ آقای موسوی در همین بیانیه شماره ۹ خود جمله زیبایی دارد «ما در برهه‌ای و گریوه‌ای از تاریخ کشور خود قرار داریم که راه‌حل بسیاری از مشکلات‌ ما قانون است. درست است! قانون همیشه بی‌عیب نیست. درست است! قانون عرفی قراردادی اجتماعی است و...» پس چرا این سخنان در جان خود آقای موسوی رخنه نکرد؟
کاش بعد از ۷ سال یکی به این سوالات پاسخ می‌گفت.
نکته دیگر در بیانیه‌های کاندیدای شکست‌خورده انتخابات سال ۸۸ «نفی دخالت بیگانگان» است. آقای موسوی در بیانیه‌های خود مدام تاکید دارد که دامن خود و هواداران خود را به دخالت دشمن آلوده نداند.
در بیانیه‌ها انقلاب مخملین و نفوذ دشمن را منتفی می‌داند و حتی در یک بیانیه می‌گوید: «ماجرای ما، هر چقدر تلخ، یک اختلاف خانوادگی است که اگر خامی کنیم و بیگانگان را در آن دخالت دهیم به زودی پشیمان خواهیم شد.»
چه جمله خوبی که اتفاقا رهبری هم در نماز جمعه ۲۹ خرداد بر آن تاکید داشتند. اما چه شد که پای بیگانگان به اختلاف خانوادگی باز شد؟
مردادماه همین امسال رهبر معظم انقلاب در دیدار ائمه جماعات استان تهران به نقل خاطره‌ای از آن زمان پرداختند: «در ایّام فتنه در سال ۸۸ در اوّل کار، بنده یکی از این سران فتنه را خواستم و به او گفتم که آقاجان، این کاری که شما شروع کرده‌اید و دارید میکنید، دست بیگانه‌ها خواهد افتاد و دشمن از این استفاده خواهد کرد؛ شما حالا بظاهر درون نظام هستید، با نظام هستید و به قول خودتان دارید یک اعتراض مدنی - من‌باب‌مثال یک اعتراض به انتخابات - میکنید امّا این کاری که دارید میکنید مورد استفاده‌ی دشمنانِ اصل نظام قرار خواهد گرفت؛ گوش نکرد؛ یعنی نفهمیدند که چه داریم میگوییم؛ حالا البتّه این نگاه خوشبینانه‌ی بنده است که میگویم نفهمیدند»
چه شد که در کتاب خاطرات هیلاری کلینتون (انتخاب‌های دشوار) از هماهنگی‌ها با رابط‌های داخلی سخن به میان آمد؟ چه شد که کاندیدای شکست‌خورده انتخابات اخیر امریکا در کتاب خود نوشت: «در پشت صحنه، گروه من در وزارت خارجه به طور مداوم با فعالان در ایران در ارتباط بودند»؟
اسناد «ادوارد اسنودن» و دلالت بر نقش انگلیس را کجای دلمان بگذاریم؟ ماجرای اعترافات «مایکل لدین» (مشاور اسبق شورای امنیت ملی آمریکا) درخصوص نامه‌نگاری بین وزارت خارجه امریکا و سران جنبش به اصطلاح سبز را چه کنیم؟
آیا این ابهامات نیازی به پرداختن و باز کردن موضوع ندارد؟ با گذشت ۷ سال هنوز هم جایی برای بازگشت و اعتراف به خطا نمانده است؟
متاسفانه برخلاف آنچه بر روی سفیدی کاغذ سیاه شد، آقای موسوی و دوستان‌شان نخواستند در مقابل «قانون» سر تعظیم فرود آورند و نه تنها کشور را به آشوب کشاندند، نه تنها باعث دخالت بیگانگان در اختلاف خانوادگی شدند، نه تنها باعث و بانی تحریم‌های بیشتر علیه ملت ایران شدند که برگ زرین تاریخ انقلاب اسلامی به نام حماسه ۲۲ خرداد ۸۸ را تبدیل به یک خطر بزرگ برای نظام جمهوری اسلامی کردند.
کاش آدم‌هایی که آن روزها دستی بر آتش فتنه داشتند و دست‌کم در مقابل باطل سکوت کرده بودند و همچنان در این یک مورد دهان‌شان بسته است، کمی هم «خدا» را درنظر می‌گرفتند و به نفی «باطل» می‌پرداختند. کاش بعد از گذشت ۷ سال احساسات‌شان کمی فروکش می‌کرد و می‌فهمیدند که برای نفرت از یک شخص یا یک جریان سیاسی نیازی به قربانگاه فرستادن انقلاب اسلامی نبود.
راستی آیا یادتان هست که سران فتنه در چه تاریخی محصور شدند؟ سال ۸۸ بود یا ۸۹؟ پس از ۹ دی بود یا...؟ کسی از خودش نپرسید که اگر قرار بود سران فتنه به خاطر انتخابات و اعتراضات فراقانونی خود به «حصر» بروند، چرا یک سال و چهل و اندی روز پس از ۹ دی ۸۸ این اتفاق رقم خورد؟ چرا ۲۵ بهمن ۸۹ بود که آنها مجبور به حصر خانگی شدند؟ آیا نباید شک کنیم که دلیل حصر موسوی، کروبی و رهنورد را باید در اتفاق دیگری جست؟ نباید کمی تامل کنیم که قرار بود این سه نفر و مشاورانشان چه آتش دیگری را بیفروزند؟ لطفا به این سوال پاسخ بدهید.
امیدواریم این مطلب نه چندان کوتاه باعث شود تا «برخی‌ها» کمی بیشتر در خلوت خود با وجدان خود «گفتمان» کنند و بتوانند به یک پاسخ شرعی، عقلی و انقلابی برسند. امیدواریم آنها که شعار «عقلانیت» سر می‌دهند و خود را از هر شخص دیگری «انقلابی»تر می‌دانند، به جفای خود به انقلاب اعتراف کنند و بپذیرند و که نباید اختلاف، دشمنی یا تنفر نسبت به یک شخص را به کل نظام تعمیم می‌دادند و دعوای بچگانه جناحی خود را به میدان مردانه «انقلاب» می‌کشاندند. آنهایی که هنوز هم بر استر و مرکب شیطان سوارند و قصد پیاده شدن هم ندارند!

مولف :
https://siasatrooz.ir/vdcj8yeh.uqeovzsffu.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی