در خلاصه داستان سریال "آسپرین" آمده است که: تیمی چهارنفره از نخبههای علم روانشناسی، مخفیانهای پروژهای تحقیقاتی به نام آسپرین را پیگیری میکنند که درباره بیماران مبتلا به فراموشی است، اما نتایج تحقیقات چیزی نیست که آنها انتظارش را میکaند. سالها بعد یکی از پزشکان به نام صبوری به تنهایی پروسه تحقیقاتی را ادامه میدهد اما با شکست روبهرو میشود. همه چیز آشفته میشود، به ویژه وقتی نیما مردی که در این آزمایشها دچار آسیبهای فراوانی شده، در صدد کشف گذشته خود بر میآید...
برای افرادی که امروزه با برخورداری از اینترنت، دسترسی تقریبا بینهایتی به سریالهای کاملا جدید و روز دنیا و همچنین آرشیوهای کامل سریالهای دیروز دارند، کنار گذاشتن یک عنوان سریال بسیار راحت شده است.
شاید در گذشتهای نه چندان دور، هر سریالی با تمام ضعفهایی که داشت صرفا به این دلیل که رقیب نداشت، بینندههای زیادی پیدا میکرد ولی امروز به دلیل لبریز شدن این بازار، آن هم نه لزوما بازار سودآور، دیگر نمیتوان مثل گذشته از مخاطب این انتظار را داشت که بدون چون و چرا جذب یک سریال بشود و دهها دلیل حرفهای لازم است تا مخاطب هوشیار امروز را متقاعد کرد که به دیدن یک سریال ترغیب شود و در نهایت آن را تعقیب کند. لازم به یادآوری نیست که در دنیای امروز هر مخاطب بالقوه این امکان را دارد که در فضای مجازی مخصوص به خودش، تبلیغات بسیار خوبی برای یک سریال بکند، البته اگر سریالی مورد علاقهاش باشد و نمیتوان این نکته را نادیده گرفت که همان شریک شدن احساساتش با دیگر دوستانش قطعا در بالا رفتن میزان طرفداران آن سریال نقش خواهد داشت، طبیعتا عکس این قضیه نیز صادق است و تبلیغ منفی برای یک سریال و ارائه دلایل قانعکننده برای ندیدنش نیز کار مشکلی نیست، مخصوصا اگر سریالی با همان قسمت اول تکلیفش روشن شود.
سریال "آسپرین" که چندین قسمت آن پخش شده است، با عنوانبندی و موسیقی خوبی شروع میشود، البته بحث تقلیدی بودن عنوانبندی، بحثی است که چندان لزومی به تکرارش نیست، و تنها با چشمپوشی از آن به کیفیت خوب همین تقلید اشاره میکنیم و اینکه با همراهی موسیقی در مجموع قابل قبولند و در مجموع شروع یک سریال خوب را نوید میدهند. در ادامه اما، قطعهای بیدلیل تصاویر و سیاه شدنهای چند ثانیهای وبعد بازگشتشان به همانجایی که بودند، بدون اتفاق خاص دراماتیک به موضوعی آزاردهنده در طول سریال تبدیل میشود. همچنین تاکیدهای اضافه و اصرارهای بیمورد نیز به تدریج و با چندینبار تکرار در زمانی کوتاه بسیار آزاردهنده میشوند و زبان بیادبانهای که قرار است بر بچه باحال بودن شخصیتها دلالت کند، متاسفانه نه تنها جذابیتی ایجاد نمیکند بلکه باعث دلزدگی هرچه بیشتر مخاطب نیز میشود.
وقتی به سکانسهای مربوط به سه نگهبان ماشین حمل اسکناس نگاه میکنیم، هیچ توجیهی برای اینطور رکیک حرف زدنشان پیدا نمیکنیم، آیا واقعا افراد در محل کار و حین انجام وظیفه اینگونه با هم ارتباط برقرار میکنند؟ اینها که قرار است آدم خوبهای سریال باشند، دیگر وای به حال آدم بدها. وقتی سریالساز ما ابتداییترین نکات ادبی را رعایت نمیکند، حداقلش این است که احساس ناخوشایندی را در دل مخاطب معمولیش ایجاد میکند که ولو کار خوش ساخت باشد، باز علاقه دیدن ادامهاش را از دست بدهد. مخاطب امروز باهوشتر از مخاطب حتی ده سال پیش است، همانطور که پیشتر نیز گفته شد، به دلیل دسترسی به مجموعههای مختلف و نیز نقدهای مختلف راجع به یک مجموعه، دیگر به راحتی وقتش را صرف دیدن هرچیزی نمیکند چون میداند که میتواند از همین وقت، اگر نه برای مطالعه، بلکه برای دیدن محصولی بسیار بهتر استفاده کند.
پس خیلی ساده انگارانه خواهد بود اگر فکر کنیم یا انتظار داشته باشیم مثلا با وارد کردن یک بازیگر خارجی که جلوی دوربین بیحجاب ظاهر میشود میتوانیم دل مخاطب را نرم کنیم، شاید این حقه در دهه گذشته و در سینما به خوبی جواب میداد، اما امروز و با این مخاطبین حرفهای خیلی بعید است. تعداد فیلمهایی که در دو دهه پیش برای بهره بردن از بازیگران بیحجاب در خارج از کشور ساخته شدند، کم نیستند و البته ادامه حیات هنری سازندگانش نیزتاکنون برهمه واضح شده است. اما همانطور که گفته شد، این ترفند و نظایر آن دیگر امروز پاسخگو نیست و مخاطب امروز را از این راهها نمیتوان متقاعد به دیدن چیزی کرد. نکته دیگر بازیهای مصنوعی است که به شدت در تکتک تصاویر توی ذوق میزند، از همان گروه سه نفره نگهبانها گرفته تا بازیگر اصلی و دکتر و پرستار و خلاصه هیچکدام از بازیگرها جلوی دوربین راحت و روان نیستند، البته به جز بازیگر خردسال که حیف زود حذف شد! ساخت سریال کار چندان سادهای نیست و به نظر میرسد سازندگان ناگزیرند کمی حرفهای تر با آن برخورد کنند.
نکته دیگری که لازم است به آن اشاره شود این است که صرف خریداری شدن یک سریال توسط شبکه نتفلیکس یا هر شبکه دیگر توجیهی برای خوب بودن سریال نخواهد بود، وقتی شبکهای تازه وارد بازار جدیدی میشود و مخاطبینی با زبان فارسی پیدا میکند که تا دیروز به همه دلایلی که میدانیم نداشته، اولین فکرش برای جذب آنها فراهم کردن دسترسی به سریالهایی است که در کشور مذکور و به زبان آن مخاطبین تولید شده است و طبیعتا تعداد این انتخابها هم بسیار محدود است، و نکته دیگر اینکه متاسفانه ما نقدهایی که به زبان انگلیسی و برای مخاطب انگلیسی زبان باشد نداریم یا اگر داریم تعدادش چنان کم است که قابل توجه نیستند، پس با درنظر گرفتن همه این موارد مقداری طول میکشد تا شبکه مذکور بتواند خوراک مناسب مخاطبینش را به گونه حرفهای و بررسی شده انتخاب کند، این یک یادآوری ساده است تا مبادا گرفتار چنین تیترهای خبری بشویم.(مشرق)