سلام آقاي رئيس جمهور.
مي خواستم يك راست بروم سراغ اصل مطلب، اما حس مي كنم بد نيست قدري مقدمه چيني كنم و اول از حاشيه ها شروع كنم. قطعا شما هم مثل ما آن بعد از ظهر نهم اسفند ۸۵ را از ياد نمي بريد. همان روزي كه خيلي از اهالي ورزش و به خصوص فوتبال ذوق زده شدند. همان روزي كه شما با لباس ورزشي دور زمين چمن آزادي دويديد و بعد هم با بچه هاي تيم ملي تمرين كرديد و آخر سر، دور هم نشستيد و از فوتبال حرف زديد.
آقاي رئيس جمهور؛
آن روز عكس يك روزنامه ما شما بوديد. عكسي كه با همه عكس يك هايي كه رئيس جمهور در آن بود فرق داشت. آن حس خوب آن روز را فراموش نميكنم. اين كه رئيس جمهور كشورم براي روحيه دادن به اهالي فوتبال لباس ورزشي پوشيد و پا به توپ شد. آن روز و خيلي از روزهاي ديگر به ما نشان داد كه رئيس جمهورمان هم فوتبال را مي فهمد و هم اتفاقاتش را با دقت دنبال مي كند. (هرچند عكسهاي تيم فوتبال دانشگاه علم و صنعت با آن لباس زرد رنگ هم فوتبالي بودن شما را گواه بود)
از اين اتفاقات خوب باز هم بود. مثل همان روز خرداد كه با بچه هاي تيم ملي جلسه داشتيد. همان روزي كه در پي از دست دادن يكي از عزيزانتان با پيراهن مشكي در جلسه حاضر شديد و آن قرار را لغو نكرديد. همان روزي كه پيراهن شماره ۲۴ تيم ملي به شما داده شد.
اينها را مي گويم تا به خودم، شما و همه علاقهمندان فوتبال يادآوري كنم كه رئيس جمهور ما يك فوتبالي تمام عيار است. اما آقاي رئيس جمهور توي خاطرات فوتبالي ما روزهاي تلخ هم بود. مثل آذر ۸۵ كه فوتبال ما به خاطر يك سري لجاجتها يا ندانم كاري و يا هرچه نامش را بنهيم، تعليق شد. تعليق شد و جامعه ايراني علاقه مند به فوتبال را شوكه كرد. آنوقت از آن سوي دنيا بعضيها، برخي ديگر را انتخاب كردند تا براي فوتبال ما تصميم بگيرند. فوتبال ما به همين راحتي به خواب زمستاني رفت.
آن روزها هم خيلي ها مدعي بودند كه فيفا هيچكاره است و هيچ خطري فوتبال ما را تهديد نمي كند. آن روزها هم خيلي ها براي فيفا و كنفدارسيون فوتبال آسيا كري ميخواندند كه آنها حق دخالت در قوانين داخلي ما را ندارند و ما چنين و چنان مي كنيم.
آقاي رئيس جمهور؛
آن روزگار هنوز آنقدر از ذهن ما دور نشده است كه يادمان برود از معاونان سازمان تربيت بدني گرفته تا مسئولان فدراسيون فوتبال همه بر اين عقيده بودند كه اينها تنها شايعه و بحران سازي برخي افراد مخالف و معاند است و هدفشان تنها تشويش اذهان عمومي است.
اما وقتي آنچه نبايد رخ مي داد، اتفاق افتاد، همه آنها كه به كل تهديد و تعليق را قبول نداشتند شروع كردند به ارسال توپها به زمين طرف مقابل. اينكه بعضيها عمدا به فيفا اطلاعات غلط داده اند، اينكه بعضي ها با مردم دشمني كرده اند و خودخواهيهاي آنها باعث تعليق شده است و هزار دليل بي اهميت ديگر.
آقاي رئيسجمهور؛
ما خاطرات تلخ مشترك با هم داريم. يكي از آنها كه هيچوقت از ذهن ما پاك نمي شود مربوط به فروردين ۸۸ مي شود. همان روزي كه شما هم به ورزشگاه آمده بوديد تا تيم ملي مان را براي شكست دادن عربستان تشويق كنيد. همان روزي كه همه چيز برگشت و بازي برده را باختيم و عملاً از همان روز قيد جام جهاني را زديم. آن روز شما هم قطعاً اشك هاي مردم فوتبالدوست كشورمان را ديديد. شكست برابر حريف سنتي و تاريخي و البته فاصله گرفتن از روياي حضور در جام جهاني آفريقاي جنوبي. آن روز شما قطعا در خيابانهاي تهران نااميدي مردمي را ديديد كه گويي همه چيزشان به اين فوتبال گره خورده است.
اين بار اتفاقاتي كه در حوالي خيابان سئول مي افتد همين حس را در ما ايجاد مي كند. در شرايطي كه تيم ما به راحتي به مرحله بعدي مقدماتي جام جهاني صعود كرده، برخي كشورها كه از صعود به اين مرحله بازمانده اند، دندان تيز كردهاند تا زير پاي ما را خالي كنند و خودشان را به جاي ما برسانند. اتفاقي كه هر روز ابعاد وسيعتري پيدا مي كند، لابيهاي آنها نگراني ها را براي ما بيشتر مي كند. براي همين است كه از شما مي خواهيم به دوستانتان تذكر دهيد تا به خاطر منافع شخصي، قيد منافع ملي را نزنند.