احسان محبی نظری معتقد است: با واقعیت باید هر چه سریع‌تر روبرو شویم، ما منافع مشترک و روابط اقتصادی بیشتری با عراق، ونزوئلا، روسیه و چین داریم تا آمریکا و اروپا.
در این یادداشت آمده؛ شاید بتوان برجام را یکی از آخرین نتایج اعتقاد به متدهای کلاسیک دیپلماسی در قرن بیست و یکم دانست که در آن پایبندی به معاهدات، یک اصل و مقدم بر اولویت دادن منافع نگاه می‌شود. فارغ از نتایج و فاصله بین خروجی‌های مورد انتظار و حاصل شده این توافق برای طرفین آن، کارکرد سازمان‌های بین‌المللی و دیپلماسی چندجانبه توسط رخدادهای اخیر مرتبط با برجام، با یک تحول بنیادین و شاید یک چرخش معنایی (Ideational Turn) مواجه خواهد شد که حداقل تا پایان قرن بیست و یکم، راهبرد سیاست خارجی کشورها را تغییر خواهد داد. کسب مشروعیت جمعی (از دید برخی از دولت‌ها و سازمان‌ها مقدم بر امنیت جمعی است) جای خود را به ی‌جانبه‌گرایی و تحکیم منافع اتحادهای قدیمی داده است. ماهیت دیپلماسی به دلیل بی‌نظمی (آنتروپی) ناشی از تحولات سریع داخلی دولت، یک نظم مشخص ندارد که بر مبنای نظریه بازی‌ها، بخواهیم به دنبال نتایج برد - برد باشیم، به ویژه وقتی با دولت بدعهدی همچون آمریکا مواجه باشیم.
مطابق بند ۱۴ برجام، سه کشور اروپایی فرانسه، انگلستان و آلمان به عنوان سه عضو از شش عضو E۳ +۳ باید از ظرفیت عضویت خود در شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (IAEA) استفاده کنند تا قطعنامه‌ای را برای برداشتن گام‌های لازم با نگاه به بستن موضوعات برجسته گذشته و حاضر» ارائه دهند.
اقدام اخیر تصویب قطعنامه پیشنهادی سه کشور اروپایی مذکور در شورای حکام علیه جمهوری اسلامی ایران که تکرار توهمات و اتهامات واهی و نامشروع آمریکا و رژیم صهیونیستی است، با روح و هدف بند ۱۴ برجام تناقض دارد و نقض عهد (Material Breach) محسوب می‌شود.
بازگشایی پرونده قدیمی و مختومه PMD (ابعاد نظامی احتمالی برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران) در آژانس، ضعف نهادینه شده در دیپلماسی چندجانبه و سازمان‌های بین‌المللی را آشکار می‌سازد: آنها صرفا ابزاری برای کانالیزه شدن اقدامات قدرت‌های «به اصطلاح» برتر هستند. حتی مطابق ماده ۲۵ منشور ملل متحد که «اعضای ملل متحد موافقت می‌کنند در چارچوب منشور، تصمیمات شورای امنیت را قبول و اجرا کنند» موظفند مفاد قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت را اجرا کنند، اما آمریکا با بدعهدی همیشگی خود، ضمن خروج از برجام و نقض منشور ملل متحد، آشکارا دیگر دولت‌های اروپایی را نیز دعوت به نقض قطعنامه ۲۲۳۱ می‌کند. با وجود استاندارد دوگانه سه کشور اروپایی در طول تاریخ که در ظاهر استقلال خود از آمریکا را نشان می‌دادند، این بار تلاشی برای حفظ ظاهر نیز انجام نمی‌دهند.
در ژانویه ۲۰۲۰، بوریس جانسون، نخست وزیر انگلستان در یک مصاحبه تلوزیونی صریحا اعلام کرد که توافق برجام را باید با یک توافق بهتر که نظرات آمریکا را نیز تامین کند، با نام توافق ترامپ (Trump Deal) جایگزین کرد. این جسارت علنی و نیز عدم پایبندی کشورهایی که از شورای امنیت و آژانس به عنوان یک حجاب نهادی (institutional veil) استفاده کرده‌اند به قطعنامه‌های پیشنهادی خود آنها شکافی عمیق بر باور جمعی مردم جهان به دیپلماسی و اعتبار توافق‌های دوجانبه و چندجانبه بر جای خواهد گذاشت که با صرف هزاران میلیارد دلار نیز قابل جبران نخوهد بود.
هم‌اکنون جهان در حال گذار در نوع، هدف و کارکرد دیپلماسی است که «هوشمندسازی» و «مردمی‌سازی» دو جلوه‌ی اصلی دیپلماسی مدرن خواهد بود. دیپلماسی که در آن دیپلمات‌ها به بازاریاب‌هایی برای بنگاه‌های اقتصادی کشورهای خود بیشتر شبیه هستند، تا نمایندگانی که صرفا استوارنامه در دست دارند. روش‌های دیوانسالاری قدیمی دیگر جواب نمی‌دهد، دنیا نیازمند یک دیپلماسی عملگرایانه است. با واقعیت باید هر چه سریع‌تر روبرو شویم، ما منافع مشترک و روابط اقتصادی بیشتری با عراق، ونزوئلا، روسیه و چین داریم تا آمریکا و اروپا.
دیگر نمی‌توان به پشتیبانی نهادهای چندجانبه یا ترس کشورها از ریاکار جلوه داده شدن در افکار عمومی امید داشت. در جهان در حال گذار فعلی، فارغ از سناریوهای پیش‌بینی شده «نظام بین‌الملل چندقطبی»، «جهان بدون قطب»، «جهان چند مرکزی»، «جهان بدون غرب»، می‌توان یک سناریوی «تنظیم قوا بر اساس سهم اقتصاد دیجیتال» را تصور کرد.
فضای مجازی به عنوان یک زمین بازی جدید فرصت استثنایی و تاریخی برای ما پدید آورده است که با سیاستگذاری صحیح و تعرفه‌گذاری هوشمند در آن، یک توازن قدرت با تعاریف جمهوری اسلامی ایران (مطابق اصل ۱۵۲ قانون اساسی) در سطوح ملی و فراملی ایجاد شود.
رهنمود نحوه پیگیری این ایده را سال‌ها قبل رهبر معظم انقلاب (مدظله‌العالی) با ابتکار عمل ویژه‌ای تحت عنوان گفتمان «شبکه ملی اطلاعات» مطرح فرمودند که امید است با راهبرد هوشمندسازی مجلس یازدهم در راه‌اندازی و بهره‌برداری از شبکه ملی اطلاعات یک تغییر نگاه اساسی در سیاستگذاری شورای عالی و تحول در اجرا صورت بگیرد. در کنار آن، «مردمی سازی» نیز باید در دکترین دیپلماسی نوین جمهوری اسلامی ایران قرار گیرد. هم از جنبه حمایت از بخش خصوصی و هم از جنبه حمایت از گروه‌های مردمی و جهادی در پیشبرد اهداف دیپلماسی عمومی.

سال‌ها قبل، از دید نظریه پردازان روابط بین‌الملل، دیپلماسی رسمی مقدم بر دیپلماسی عمومی دانسته می‌شد، اما امروزه اگر دیپلماسی عمومی منفعت و اولویت بیشتری نداشته باشد، کمتر از دیپلماسی رسمی و مبتنی بر دیوانسالاری نیز نیست. با وجود محدودیت در منابع مالی در مقایسه با بودجه هنگفت وزارت خارجه آمریکا در تبلیغات خارجی خود، تنها انتخاب ما نوآوری است. توازن قدرت جدید دنیا در حال شکل‌گیری با بازیگران دولتی و غیر دولتی است و سرعت تحولات بسیار بالا می‌باشد. فرصت کم است، باید شروع کرد. این کار بهارستان است، پاستور فعلا درگیر خانه‌های ۲۵ متری است. 

https://siasatrooz.ir/vdcjhxeviuqev8z.fsfu.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی