نهتنها آحاد جامعه بلکه کسانی که قلم، دوربین یا میکروفون در دست دارند و همچنین آنهایی که هرلحظه پا به استیج های مختلف میگذارند و درنهایت دبیران و سردبیران رسانهها ناچارند با رعایت اولویتها سواد رسانه را اگر نمیدانند بیاموزند و در اجرا بر آن مسلط باشند. تربیت شهروندی یکی دیگری از مهمترین پارامترهای سواد رسانهای برای یک جامعه ملی است زیرا نیاز به آمادهسازی برای زندگی در جامعه بهصورت یک ضرورت انکارناپذیر میباشد، آموزش سواد رسانهای به شهروندان در عصر جهانیشدن مفهوم کلی دارد که به مطالعات رسانهای، فرهنگی، اجتماعی، تاریخی، سیاسی و تکنولوژی وابسته است و میتوان آن را به آموزش شیوههای بهتر زندگی کردن در عصر اطلاعات و ارتباطات که بهطور خاص در یک جامعه و بهطور اعم در مبحث جهانی اطلاق نمود. آنچه به سواد رسانهای در این ایام بیش از همه ادوار گذشته اهمیت میدهد ابزاری بودن آن برای حمایت از شهروندان در برابر آثار منفی بعضی رسانههای جمعی است که چهارچوب را جهت دسترسی، تحلیل، ارزیابی و خلق پیامها به اشکال مختلف از چاپ گرفته تا اینترنت فراهم نماید. سواد رسانهای رویکرد آموزشی در قرن بیست و یکم محسوب میگردد، چرا که این نوع دانستن درکی را از نقش رسانهها در اجتماع تشکیل میدهد و کسب مهارتهای ضروری تحقیق و بیان عقیدههای شخصی را برای شهروندان در عصر جهانیشدن لازم میداند. اما مفهوم این فهم تازه را باید از اجتماعات کوچک شروع کرد و سپس به محله پروری سپرد و آنگاه جمعیتهای منسجمی همچون مدارس، دانشگاهها، مساجد و دیگر اجتماعات را مدنظر داشت اما در این مقطع است که نقش رسانههای مختلف بهخوبی آشکار میشود تا متولی آنها یعنی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در زمان تخصیص امتیاز انتشار مکتوب یا مجازی و آنلاین علاوه بر شرایط قبلی عبور از آزمونی با عنوان سواد رسانهای را نیز مدنظر داشته باشند تا عدم وجود آن با اتفاقات و بحرانهای ناشناخته روبرو نشود. این روزها هرچه میگذرد نیاز شدید جامعه جهانی و بخصوص منطقه غرب آسیا ازجمله ایران به بهرهوری هرچه بیشتر از سواد رسانهای توسط کسانی که داعیه کشور را دارند بهخوبی ملموس بوده اما باز هم مسئله همیشگی عرضه و تقاضا اکثریت را در استفاده از این مزیت محروم میسازد تا در عوض چوب خطاهای فقدان این سواد را بخورند.
تشدید و ترغیب رسانه به منظور فراگیر شدن احترام به شیوهنامههای بهداشتی از وظایف لاینفک رسانههاست که اگر اعضای تحریریه و دبیران فاقد آن باشند فاجعهای خاموش پیش خواهد آمد که رفع آن هزینههای کلانی را میطلبد. نشرها باید منطبق با شیوهنامهها باشند، عکسها رنگ دوران را داشته و تصویر نوعی آرامش همراه با تفهیم شرایط موجود را برسانند که اگر این وظیفه از سوی یک رسانه رسمی و قابل اعتماد اجرا شود بسیار مؤثر بوده و در غیر این صورت مخربی به تمامعیار خواهد بود که نادانسته و تنها به دلیل فقدان سواد لازم به وقوع پیوسته است.
قبلاً هم درباره بیتوجهی به شیوهنامهها مستنداً گفتهایم اما همچنان میخ آهنین در سنگ فرو نمیرود زیرا هرکس سمتی را پذیرفته بهره وامی است که قبلاً پرداخت کرده و بزرگانی مدیون آن هستند! نگاهی به یک مطلب اجتماعی تحت عنوان «اصفهان، تلألو تاریخ و فرهنگ و هنر» که همراه با چند تصویر دیدن از گذشته در تاریخ سهشنبه چهارم آذرماه در سایت خبرگزاری ایمنا کار شده است بهخوبی نشان میدهد که نهتنها نویسنده بلکه دبیر تحریریه و درنهایت سردبیر این رسانه آنلاین توجه مختصری به اوضاع و احوال کشور و بخصوص استان اصفهان ندارند که در قرنطینه کامل است و بالطبع دسترسی به اخبار و مطالب را در اینترنت تسهیل و ترغیب مینماید زیرا محتوا و بخصوص عکسهای دستهجمعی فاقد رعایت شیوهنامههای بهداشتی بهنوعی مخاطب را متقاعد میسازد تا رعایتها را محدودتر کرده و دل به دریا بزند و احتمالاً با دوستان و خانواده گشتی در شهر زیبای خود داشته باشد! این همان مختصری از سواد رسانهای است که اگر در متولی یک رسانه موجود باشد بجای انتشار مطالب مختص دوران سفیدی سری به جریانات روزشمار در دیگر مکانها زده و مستندات را بر اساس واقعیاتی که حاوی رعایت کامل شرایط موجود در ارتباط با مقطع قرمز و به روایتی سیاه است، میزند تا ضمن انعکاس آن مخاطب را بهمنظور پذیرفتن واقعیات زمان حال قانع نماید. این تداعی داستان دو حاکم است که در پوست خود نمیگنجند همانگونه که وزیر بهداشت از سویی خواهان بیرون نیامدن از خانهها بود در حالی که وزیر میراث فرهنگی اعلام برگزاری تورهای گردشگری داخلی میکرد که امروز همه این ضدونقیضها درون یک دولت حادث میشود! چون مدیریتهای کلان کم آوردهاند و توان تسلط بر زیرمجموعههای خود را ندارند!
نویسنده: حسن رواشید