شنبه ۱ آبان ۱۳۹۵ - ۲۳:۱۶
کد مطلب : 97301
وقتی ساده‌اندیشی باعث می‌شود از دشمن رودست بخوریم

برنده مذاکره با امریکا ما بودیم؟!

برنده مذاکره با امریکا ما بودیم؟!

بیشترین انرژی و پتانسیل دولت یازدهم طی این سه سال صرف آن شد تا مذاکرات هسته‌ای به نتیجه برسد. نظر آقایان ژنرال این بود که از پس نشست و برخاست با کدخدا می‌شود از راه میان‌بر رفت و همه مشکلات را در کمترین زمان ممکن حل کرد. حالا اگر ۱۰۰ روزه نشد، هزار روز. اگر باز هم نشد...
قرار بود این آفتاب تابان برجام! همه مشکلات را حل کند. از آب و نان مردم گرفته تا مشکل ریزگرد و معضل بیکاری و بالا رفتن سن ازدواج، اما ته همه این وعده‌های سر خرمن چیزی جز این نبود که فرمودند: «برجام سایه جنگ را از سر مملکت دور کرد» داستان، داستان همان فردی بود که یک جایی روی کره زمین ایستاد و گفت، اینجا وسط کره زمین است. هر که باور ندارد، بسم‌الله متر را بردارد و اندازه بگیرد.
اما خود آقایان هم می‌دانستند که اساسا سایه جنگی وجود نداشت و حتی به گفته رئیس‌جمهور فعلی امریکا، «جرج بوش» هم با همه کله‌شقی‌ها و نفهمی‌هایش برنامه‌ای (شما بخوانید جرات و جسارتی) برای حمله به ایران نداشت.
آنچه باعث شده تا سایه جنگ از سر این مملکت دور شود، همان چیزی است که امروز امریکایی‌ها نگران آن هستند. موضوعاتی که از زبان سیاستمداران امریکایی در توجیه دست‌اندازی در اجرای مصوباتشان مطرح می‌شود. آنها با «برجام» تنها خیالشان از این بابت راحت شد که مشت بسته هسته‌ای ایران را باز کردند و جایش آنچنان بتنی ریختند که به این زودی‌ها و با هیچ کلنگی فرو نمی‌ریزد.
توان نظامی ما، قدرت موشکی‌های دوربرد ایران، حمایت از جبهه مقاومت و حزب‌الله و... اینها عوامل بازدارنده هستند که باعث می‌شود حتی دیوانه‌های صهیونیست هم کاری جز رجزهای توخالی انجام ندهند و جرات چپ نگاه کردن به این آب و خاک را نداشته باشند.
ما هم موافقیم که برجام به عنوان یک واحد درسی در مدارس ما و حتی دانشگاه‌های کشور تدریس شود. این را باید نسل امروز و فردای ایران بدانند که اعتماد به گرگ و دست دراز کردن به سوی پنجه‌های او چیزی جز خسران و خطر و ناامیدی ندارد و تنها دشمن را وقیح‌تر می‌کند تا باز هم دشمنی‌هایش را ادامه دهد.
ما بیش از یک سال است که تعهدات خود را اجرایی کرده‌ایم و حالا به سالگرد اجرای برجام از سوی طرف غربی نزدیک می‌شویم، اما هنوز در کش و قوس این هستیم که طرف مقابل با «قول شفاهی» به وعده‌های مکتوب خود عمل می‌کند یا نه. پاسخ مشخص است. همه فتح‌الفتوح برجام همین بود که دیدیم. جز اندکی نه تنها پول‌هایمان برنگشته که دو میلیارد دلار دیگر هم از جیب ما دزدیدند و آب از آب تکان نخورد. در عوض چرخ کارخانه‌ها و شرکت‌های خارجی به برکت خریدهای چشم‌بسته ما دوباره می‌چرخد و مشکلات رکودی غربی‌ها و شرقی‌ها حل می‌شود و ما مانده‌ایم که هر روز باید برای دستاوردهای برجام یک توجیه جدید پیدا کنیم و دل مردم را به هر ضرب و زوری شده خوش کنیم.
آن بازی که قرار بود برد - برد باشد و بعدها ادعا شد که ما ۳ بر ۲ از حریف برده‌ایم، حاصل گزارش کسانی بود که یک‌طرفه گزارش می‌کردند و به جای ارائه یک گزارش واقعی، در نقش هوادار «تیم» خود ظاهر شده بودند. حالا می‌شود یک ترازوی «معتدل» پیدا کرده و بدون دستکاری در وزن کفه‌های آن به درستی مقایسه کرد که ما مذاکره را برده‌ایم یا...
****
برجام در حالی به یک ساله شدن نزدیک می‌شود که کارنامه آمریکایی‌ها نشانگر یک اصل است و آن اینکه مرغ آنها یک پا دارد و به رغم آنکه ادعای اوباما شعار تغییر بوده اما تغییری در رفتارشان ایجاد نشده و نخواهد شد.
در سال ۲۰۰۹ باراک اوباما در ابتداي ورود به کاخ سفيد مي‌گويد: «سياست آمريکا هويج و چماق‌هاي بزرگ‌تر در قالب مذاکره با ايران است. ما با ايران مذاکره مي‌کنيم تا برنامه هسته‌اي خود را کنار بگذارد، از تروريسم (مقاومت) حمايت نکند و به دشمني با رژيم صهيونيستي پايان دهد. اوباما در سال ۲۰۱۳ در سازمان ملل مي‌گويد: ايران بداند نمي‌تواند به روند فعاليت‌هاي هسته‌اي خود به شکل کنوني ادامه دهد. ايران بداند حمايت از سوريه هزينه‌اي سنگين دارد. تهران و تل‌آويو مي‌توانند نقشي مهم در امنيت منطقه داشته باشند.»
رئيس‌جمهور آمريکا در ۱۷ فروردين‌ماه ۱۳۹۴ در مصاحبه با نيويورک تايمز درباره توافقنامه سوئيس ميان جمهوري اسلامي ايران و گروه ۱+۵ و خواسته‌ها و سياست‌هاي آمريکا در قبال ايران به گفت‌وگو پرداخت آنچه در اين مصاحبه نمود قابل توجهي دارد، تاکيد اوباما بر مطالبات منطقه‌اي آمريکا از ايران است. اوباما مي‌گويد: «اگر بتوانيم توافق هسته‌اي را نهايي کنيم، و اگر ايران به آن پايبند بماند، بخش بزرگي از کار را انجام داده‌ايم، اما اين مسائل ما با ايران را تمام نکرده و ما همچنان به همراه متحدان و دوستانمان به شدت براي کاهش، و اميدوارم توقف، فعاليت‌هاي بي‌ثبات‌‌کننده‌اي که ايران در منطقه درگير آن‌هاست و حمايت از سازمان‌هاي تروريستي، تلاش خواهيم کرد.» وي افزود: «اين شايد وقت بگيرد، اما عقيده ما و عقيده من اين است که اگر مسئله هسته‌اي تمام شود، آن وقت ما در موضع قدرتمندتري براي اين کار خواهيم بود.»
اوباما اخیرا در میزبانی از یهودیان به مناسبت سال جدید یهودی نیز می‌گوید: «ما رویکرد ایران به سلاح هسته‌ای را مهار کردیم و برای رفع نگرانی متحدانمان از توان موشکی و حمایت ایران از تروریسم و دشمنی آن با اسرائیل تلاش می‌کنیم.»
جان‌کري وزیر خارجه امریکا نیز پس از توافق ژنو مي‌گويد: «هر چند در باب هسته‌اي توافقاتي داشته‌ايم اما همچنان فعاليت‌هاي منطقه‌اي ايران را زير نظر داريم و امنيت متحدان عرب و تل‌آويو اولويت ما است.» این جمله را تا به امروز کری بارها و بارها تکرار کرده است.
هنري کيسينجر مي‌گويد: «ايران در حال تبديل شدن به امپراتوري منطقه است و از داعش خطرناک‌تر است.»
ژيپو برژنسکي مي‌گويد: «ايران در حال تبديل شدن به قدرت منطقه است و بايد مهار گردد و يا در چارچوب منافع آمريکا به کار گرفته شود.»

کلید واژه اصلی
كليد واژه‌اي از سوي آمريكايي‌ها در مقاطعي مطرح گرديد و آن اينكه آمريكا يا بر سر همه چيز توافق مي‌كند يا هيچ توافقي نمي‌شود. هر چند محافل رسانه‌اي همه يا هيچ را به سياست هسته‌اي آمريكا نسبت دادند ولي چنانکه در سطور بالا ذکر شد در کليد واژه گفتاري آمريکايي‌ها در دوره اوباما سه اصل اجازه هسته‌اي به ايران نمي‌دهيم، ايران نبايد از تروريسم حمايت کند و اولويت آمريکا اسرائيل است، مشاهده مي‌گردد.
بر اين اساس مي‌توان گفت که واژه همه يا هيچ در گفتمان آمريکايي صرفا در قالب توافق هسته‌اي نبوده و هر سه عوامل مذکور را در بر مي‌گيرد که البته مولفه‌هايي مانند حقوق بشر و يا گزينه نظامي به عنوان ابزار فشار در اين عرصه مطرح شده‌اند.

تقسيم كار با متحدان:
حال اين سوال مطرح است كه آمريكا چه راهبردي را در پيش خواهد گرفت كه هم بر فشارها بر ايران بيفزايد و هم اينكه به مطلوب خويش يعني همه يا هيچ (هسته‌اي، موشكي، تروريسم و...) دست يابد.
پاسخ به اين پرسش را در دو حوزه تقسيم كار با متحدان و ديگري استمرار به كارگيري ابزار قدرت ادعايي آمريكا يعني اقتصاد و اجماع بین‌المللي مي‌توان جست‌وجو كرد.
در باب تقسيم کار در امور ايران براساس مواضع مطرح شده از سوي متحدان آمريکا چنين مي‌توان تقسيم‌بندي نمود. 
آژانس بین‌المللی انرژی اتمی
چنانکه در بيانيه لوزان مطرح شده مسئول راستي‌آزمايي هسته‌اي ايران آژانس بین‌المللي انرژي اتمي می‌باشد. آنچه در کارنامه آژانس مشاهده مي‌شود عدم صداقت رفتاري و وابستگي شديد آن به غرب است بگونه‌اي که به مجري اهداف غرب مبدل شده است. اکنون نيز اين بدگماني به آژانس وجود دارد چنانکه آمانو مديرکل آژانس نيز در سفر به مصر در باب بيانيه لوزان ضمن اشاره به نقش آژانس در راستي‌آزمايي ايران، ادعاي عدم شفافيت فعاليت‌های ايران و لزوم بازديد آژانس از مراکز سوال‌برانگيز را مطرح کرده است.
در همين حال کاخ سفيد اعلام کرده آژانس هر نقطه‌ای را که بخواهد بازديد مي‌کند که شامل مراکز نظامي و موشکي ايران نيز مي‌شود. به رغم بسته شدن پرونده مطالعات ادعایی آژانس همچنان ادعاهای تهدیدآمیز علیه ایران مطرح می‌سازد و به بهانه پروتکل الحاقی سطاح مطالبات خود را بالا می‌برد. 
کنگره امریکا
نکته مهم در عملکردهاي آمريکا بعد از بيانيه سوئيس لحن کنگره است. کنگره در حالي ادعاي لزوم نظارت بر توافق نهايي را مطرح مي‌سازند که يک کليد واژه در ادبيات گفتاري آنان مشاهده مي‌شود و آن اينکه مسئله پايان شعار مرگ بر آمريکا بايد در بيانيه نهايي گنجانده شود.
هر چند که اوباما رسما با اين امر مخالفت کرده اما چنانکه ذکر شد هدف اصلي و مهم آمريکا از مذاکرات نمايش چهره مثبت از خود و تغيير در ذهنيت مردم ايران و حتي جهان است. آمريکا مي‌خواهد ضديت با آمريکا را کمرنگ و سپس مردم را نسبت به اصل مقابله با آمريکا بي‌تفاوت و عقب‌نشيني در برابر خواسته‌هاي آن براي بهبود اقتصاد و موقعيت منطقه‌اي را مطالبه‌اي مردمي نموده بگونه‌اي که در نهايت جامعه به موافق و مخالف آمريکا مبدل گردد و در نهايت رابطه با آمريکا يک ارزش و ضديت با آن يک ضد ارزش باشد. بر اين اساس طرح کنگره براي حذف شعار مرگ بر آمريکا از اصول سراسري آمريکايي‌ها است که از زبان کنگره مطرح شده است. يکي از محورهاي لغو تحريم‌ها لغو تحريم‌هاي کنگره است.
آمريکايي‌ها در دوره راستي‌آزمايي از محورهاي رفع تحريم و نيز دادن نقش به ايران در منطقه را به رضايت کنگره موکول می‌نمایند. هر چند مطالبه آمريکا مي‌تواند ابعاد گسترده‌اي داشته باشد اما احتمالا بخش محوري آن را کمرنگ شدن فضاي ضد آمريکايي ايرانيان در مواضع و سخنراني‌ها و ترويج ديدگاه مثبت به آمريکا باشد تا در پروسه زماني چند ساله آمريکا بتواند ديدگاه مردم را کاملا تغيير دهد. اين امر زماني نمود بيشتري مي‌يابد که از يک‌سو در فضاي رسانه‌اي آمريکا تلاش مي‌شود تا دشمن ايران را فقط رژيم صهيونيستي و عربستان عنوان دارند که مخالفت‌هاي ادعايي آمريکا با خواسته‌هاي صهيونيست‌ها و رياض در همين راستا است که مکمل آن مواضع صهيونيست‌ها است که مي‌گويند اوباما به سمت ايران پيش رفته و در حال سازش است.
از سوي ديگر چنان القا می‌سازند که ريشه ناکامي اقتصادي و عدم جايگاه جهاني ايران به خاطر شعار مرگ بر آمريکا است تا مردم را نسبت به اين شعار کليدي بي‌تفاوت و سرد سازند. عملکردهاي آمريکا در قبال کوبا مي‌تواند نوعي شبيه‌سازي پيامدهاي مثبت تغيير رفتار در قبال آمريکا و القای اين تصور باشد که آمريکا ديگر شيطان بزرگ نيست.
کار روي نخبه‌ها و دانشگاه‌ها اساس اين طراحي است چنانکه برژنسکي ۲۰/۱/۹۴ مي‌گويد: «توافق مي‌تواند در ميان نخبگان ايراني در باب ضديت با آمريکا ترديد ايجاد نمايد.» (جالب توجه آنکه برخي اساتيد در سخنراني‌هاي خود در دانشگاه‌ها نيز بيانيه لوزان را فروپاشي ۳۵ سال ضديت نظام با آمريکا دانسته و تاکيد دارند نظام بايد به مردم در اين زمينه پاسخ دهد.) 
ماموريت عربي - صهيونيستي
بخش اصلي متحدان منطقه‌ای آمريکا ر ا کشورهاي عربي و صهيونيست‌ها تشکيل مي‌دهند. آنچه در روند مذاکرات از سوي آنها مشاهده شده تاکيد کشورهاي عربي مبني بر لزوم پايان حمايت ايران از تروريسم است در حالي که صهيونيست‌ها نيز بر اين اصل و نيز پذيرش ماهيت جعلي اين رژيم تاکيد دارند. آمريکايي‌ها از چند محور می‌توانند از ترکيب عربي صهيونيستي براي رسيدن به مقصود بهره گيرند.
آمريکا در حالي با برجسته‌سازي نقش منفي آنان در روند راستی‌آزمایی چهره خود را مثبت نشان مي‌دهد که همزمان تقابل ايران با آنان را زمينه ساز به نتيجه نرسيدن راستی‌آزمایی و لغو تحريم‌ها عنوان مي‌کند در حالي که راهکار خروج از اين وضعيت را عدم حمايت ايران از مقاومت و رويکرد تعاملي با غرب يا به ادعاي آنها، آشتي با جهان عنوان مي‌کنند. آمريکايي‌ها برآنند تا حمايت از مقاومت را يک ضد ارزش معرفي کرده که دستاوردي براي ايران ندارد. آمريکا تلاش دارد تا مدل نه غزه نه لبنان را در اشکال جديدي پياده نمايد در حالي که محور آن را نيز دوري ملت ايران از ارزش‌هاي مقاومت تشکيل مي‌دهد که با محوريت لزوم تغيير رفتار منطقه‌اي ايران در قبال کشورهاي عربي و صهيونيست‌ها براي لغو تحريم‌ها تشکيل مي‌دهد. (البته بايد در نظر داشت که هدف آمريکا رابطه ميان ايران و رژيم صهيونيستي نيست. همين که ايران از دشمن به منتقد - مدل ترکيه - مبدل گردد براي آمريکا بردي بزرگ است. )
طرح آمريکا براي وارد ساختن کشورهاي عربي و صهيونيست‌ها به مرحله راستی‌آزمایی زماني آشکارتر مي‌شود که آمريکايي‌ها در ادبيات سياسي خود تاکيد دارند توافق هسته‌اي به تامين خواسته‌هاي متحدان منطقه‌اي آمريکا منجر می‌شود و ديگر آنکه آنها مي‌گويند ايران بايد ثابت کند که تهديدي براي امنيت منطقه نمي‌باشد.

جمع‌بندی
در جمع‌بندي نهايي از آنچه ذکر شد مي‌توان گفت که براساس راهبردهاي مقابله با محورهاي شرارت، راهبرد دوجانبه اقتصادي و سياسي آمريکا به عنوان دکترين راهبردي اوباما، سياست چندجانبه‌گرايي براي رسيدن به مقصد با محوريت رهبري آمريکا مي‌توان به نتايج ذيل دست يافت:
دشمني آمريکا با ايران امري کاهش‌ناپذير بوده و آمريکا همچنان به دنبال حذف ايران از ميدان است.
عدم رويکرد آمريکا به گزينه نظامي و يا تقابلي مستقيم با ايران نه بدليل نگاه دموکراتيک آمريکا بلکه به دليل ناتواني آن در برابر قدرت دفاعي ايران براساس مولفه‌هاي توان نظامي و موشکي و هسته‌اي، اجماع ملت و نظام عليه امريکا و بازوهاي منطقه‌ای ايران است.
توان موشکي و دفاعي ايران و نيز توان مقاومت بازوي قدرت ايران است که زمينه‌ساز رويکرد آمريکا به ميز مذاکره شده است.
امریکا با محاصره ایران با گروه‌های تروریستی سعی در اعمال فشار بر ایران از طریق حوزه امنیتی خواهد داشت.
استراتژي مذاکراتي امريکا در قالب دو مرحله‌اي تدوين شده است. زماني توافق بر سر کليات و جزئيات بود که به دليل ايستادگي ايران ناکام ماند و اکنون بعد جديدي به خود گرفته است. مرحله نخست امضاي توافق صرفا هسته‌اي با محوريت راستی‌آزمایی براي لغو تحريم‌ها و مرحله دوم مطالبه ساير خواسته‌ها يعني مطالبه حذف موشک‌هاي بالستيک، دوري ايران از مقاومت و عدم مرگ بر آمريکا و مرگ بر اسرائيل مي‌باشد. آمريکا در پروسه زمان و با محوريت فشار اقتصادي و سياسي سعي در تحقق اين مطالبات دارد.
اولويت آمريکا در روند مذاکرات در کنار حذف دستاوردهاي هسته‌اي ايران به عنوان ابزاري براي امتيازدهي گسترده ايران به آمريکا، تغيير نگرش ايرانيان به آمريکا است. آمريکا جنگ نرم جديدي را عليه جمهوري اسلامي در لواي مذاکرات در پيش گرفته که اساس آن را ايجاد ترديد در باب ارزش بودن دشمني با آمريکا، بي‌تفاوت کردن ايرانيان به ارزش‌هاي مقاومتي بر سر ارزش‌ها براي رسيدن به اقتصاد و موقعيت منطقه‌اي و در نهايت ضد ارزش‌سازي مقاومت و ارزشمند نمودن رابطه با آمريکا است. اوباما می‌گويد خيلي از امور نظير هسته‌اي غرور ملي ايرانيان است. اين جمله در ظاهر تعريف از ايرانيان است اما در باطن يعني اينکه راه مقابله با ايران شکستن غرور ملي ايرانيان است. القای اين تصور که براي رسيدن به دستاوردهاي جديد اقتصادي و منطقه‌اي و حتي دور ساختن تهديد نظامي آمريکا مي‌توان بخش‌هايي از حقوق خود را ناديده گرفت و مثلا برخي فعاليت‌هاي هسته‌اي را کنار نهاد و گسترش آن به ساير حوزه‌هاي ارزشي مانند حذف بخشي از ساختار موشکي و يا کاهش حضور نظامي در منطقه و کاهش حمايت از مقاومت در ميان جامعه ايراني از مهمترين اهداف آمريکا است. تحقق اين امر براي آمريکا ارزشي بسيار بالاتر از توافق هسته‌اي دارد چراکه با اين اقدام ارز‌ش‌هاي انقلابي ايران را هدف قرار داده و نظام اسلامي را از پشتوانه مردمي تهي می‌سازد.
آمريکا با استفاده از آژانس، کنگره، کشورهاي عربي و صهيونيست‌ها تلاش خواهد داشت تا فشارهاي همه‌جانبه به ايران وارد سازد در حالي که در ظاهر از رويکرد تعاملي کاخ سفيد و مانع بودن اين طيف‌ها بر سر توافق نهايي مي‌گويد. آمريکا با اين تقسيم کار سعي خواهد کرد تا مطالبات خود را از ايران مطرح نمايد در حالي که ادعاي جلب رضايت آنها براي راستي‌آزمايي و ابراز صداقت ايران براي اقنای جامعه جهاني را مطرح می‌سازد.
گزينه نظامي در مقطع کنوني در دستور کار آمريکا نيست چراکه توان آن را ندارد اما در نهايت در جمع ارکان رفتاري آمريکاست. نکته مهم در گزينه نظامي آنکه آمريکا زماني به سمت گزينه نظامي می‌رود که توان موشکي ايران تضعيف، حمايت مردم از نظام به دليل ايجاد ترديد در صحيح بودن دشمني نظام با آمريکا کاهش يافته و در نهايت مولفه‌اي منطقه‌اي ايران با محوريت مقاومت جذف شده باشند. ايراني تهي از مولفه‌هاي امنيتي و دفاعي داخلي و منطقه‌اي که در برابر حملات سريع ناتوان مي‌باشد. رويکرد آمريکا حملات ائتلاف عربي‌، صهيونيستي و بعضا ترکيه با پشتيباني آمريکايي است که هدف آن نه جنگ طولاني يا اشغال ايران بلکه نابودي زيرساخت‌هاي ايران، ايجاد هرج و مرج و عقب راندن ايران براي ده‌ها سال می‌باشد. اصلي که صهيونيست‌ها و عربستان به کرات به آن تاکيد کرده‌اند.
نکته نهايي آنکه براي آمريکا ايران دشمني است که بايد حذف شود و رويکرد ديپلماتيک نيز صرفا زمينه‌سازي براي اين مهم است. تمام ادبيات گفتاري آمريکا در قبال ايران در يک جمله خلاصه مي‌شود و آن اينکه ايران بايد از تمام توان هسته‌اي خود دست بکشد، از مقاومت حمايت نکند و از دشمني با صهيونيست‌ها دست بردارد و از تهديد کردن منافع آمريکا در منطقه خودداري نمايد. در يک کلام مطالبه آمريکا رابطه در ازاي تسليم شدن است.
آنچه در باب آمریکا باید در نظر داشت آن است که نگرش آمریکایی علیه ایران در طول ۸ سال ریاست جمهوری اوباما هیچ تغییری نکرده و به قولی مرغ آنها یک پا دارد و لبخندهای دیپلماتیک آنها صرفا برای تغییر یک‌جانبه ایران است. آمریکا تغییر را از دیگران مطالبه می‌کند تا به خواستش باشند در حالی که خود در مسیر تغییر گامی بر نمی‌دارد و تغییر برایش جاده یک طرفه‌ای است که دیگران باید در آن حرکت و ذره ذره حقوق خود را کنار گذاشته و در نهایت دُر غلطان به آمریکا دهند و آب نبات بگیرند.

https://siasatrooz.ir/vdcjvteh.uqeayzsffu.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی