از دیدگاه شما ریشه تحولات بعد از رفراندوم در اقلیم کردستان عراق تا به امروز در اقلیم کردستان عراق چیست؟
برای بررسی تحولات اقلیم کردستان عراق دو نوع نگاه وجود دارد. اولین نگاه ناظر بر این منطقه اقلیم کردستان عراق و کنشهای کردی است و نگاه دوم تاکید بر این واقعیت دارد که اقلیم کردستان عراق بخشی از کشور عراق است. لذا تحولات این منطقه در روابط کردی-عربی بررسی میشود. در شرایط کنونی این نگاه دوم نگاه درست تری است، چرا که روابط حال حاضر اربیل - بغداد به اقتضائات جدی و جدیدی رسیده است که در سایه تحولات بعد از رفراندوم سال گذشته و نیز مسئله کرکوک همچنان حساس و شکننده است.
البته نگاه جامعه جهانی هم نگرانیهای خود را در قبال تحولات این منطقه از عراق دارد. این حساسیت ها و نگرانی ها منجر به کنش های عملی در برخی از بازیگران منطقه ای وفرامنطقه ای در قبال کردستان هم میشود اما، اگر بخواهیم از نگاه اول یعنی نگاه مجزا، اقلیم کردستان عراق را در کنشهای کردی مورد بررسی قرار دهیم به نظر میرسد که این منطقه از عراق هنوز یک سال پس از گذشت رفراندوم نتوانسته است خود را بازیابی کند و در این راستا دو جریان بزرگ حزب دمکرات کردستان عراق و حزب اتحادیه میهنی کردستان عراق دموکرات کردستان عراق اتحادیه میهنی نتوانستند با واقعیات واقتضائات جدید کنار بیایند. شرایطی که موید تغییراتی جدی در خاک اقلیم و تحول در شیوههای سنتی اداره آن شده است. ولی در این میان شخصیتهایی نظیر مسعود بارزانی هنوز این واقعیت را هضم نکرده است که سیاست باید حول محور شخصیتهای نوین و احزاب جدید مانند جنبش گوران را باشد.
به نظر شما در راستای تحولات یک سال اخیر اقلیم کردستان عراق و مسئله اختلافات نظر در دو حزب سنتی بر سر انتخاب برهم صالح شرایط و بستر برای اختلافات جدیتر در حد تنشهای نظامی داخلی شکل خواهد داد؟
من چندان معتقد به تنش جدید کلاسیک نظامی در عراق نیستم. اما درعین حال هم معتقدم که اقلیم کردستان در مسیر دموکراسی خواهی دو سال پیش هم طی طریق نمیکند. ببینید دو سال پیش و قبل از برگزاری رفراندوم کردستان عراق، اربیل توانسته بود بسترهایی را برای برخی نهادهای اجتماعی و سیاسی در حضور جدی تر آنها شکل دهد. به طبع آن امید به دموکراسی در این منطقه افزایش پیدا کرده بود. اما امروز این روند بسیار کند شده است و در برخی از موارد میتوان آن را قطع شده دانست، چرا که امید به دموکراسی امروز در اقلیم کردستان عراق به مراتب کمتر از دو سال پیش است. به هر حال بخشی از جامعه انتظار داشت اقلیم کردستان در یک پوست اندازی سیاسی بستر را برای انتقال قدرت به بخش دیگر از جامعه مهیا کند که چنین نشد. چون که اساسا رفراندوم بستری برای جاه طلبی های خود مسعود بارزانی بود. ولی با این وجود هم به نظر نمیرسد که شرایط به سمت مسئله تنش نظامی در اقلیم پیش رود.
اکنون تهدیدات کردی به واسطه از میان رفتن نتایج رفراندوم مرتفع شده است. پس بازیگران منطقهای وفرامنطقهای تمایل جدی برای دخالت در مسائل داخلی اقلیم و یا درگیر کردن احزاب داخلی کردی ندارند. به نظر من حتی اگر شرایط اقلیم به سمت درگیری نظامی هم پیش رود حضور این بازیگران مانع از شکل گرفتن این شرایط خواهد شد. چون ناامنی و درگیری در اقلیم امنیت کشورهای همسایه مانند ترکیه، ایران و دولت مرکزی بغداد را هم تحت تاثیر قرار خواهد داد و از آن طرف نگرانی جدی برای منافع آمریکا در این منطقه خواهد داشت. ولی این مسئله هم به معنای پایان یافتن اختلافات گروهها و احزاب کردی نیست.
آیا رئیس سابق اقلیم کردستان عراق در آینده شرایط را برای انتقام گیری سیاسی خود از هر طریقی از تهران مهیا می کند، چرا که بسیاری معتقدند همین اختلاف نظر بر سر حضور برهم صالح ناشی از این انتقام گیری سیاسی است؟
به نظر من آقای مسعود بارزانی در یک منطق سیاسی به این واقعیت اشراف دارد که حتی اگر بخواهد هم نمیتواند خود را درگیر بازی خطرناکی به نام انتقام گیری سیاسی از ایران بکند. چرا که ابزارهای بازی اربیل در مقابل تهران بسیار کم و ناچیز است.
در هر حال آقای بارزانی در مدت حضور خود به عنوان رئیس اقلیم کردستان عراق روابط صمیمی را با همسایگان خود به خصوص تهران داشته است و تاریخ اقلیم کردستان عراق نشان میدهد که چه طالبانی و جه بارزانی بخش مهمی از هویت خود را از ایران دارند.
امروز هم بارزانی با اشراف بر این مسئله به دنبال حفظ روابط خود با بازیگر مهم منطقهای یعنی تهران دارد، اگر چه او ایران را عامل اصلی به شکست کشاندن برنامه های خود می داند. ولی اربیل چاره ای جز ایجاد روابط حسنه با تهران ندارد، چرا که اگر اقلیمکردستان بخواهد قوی باشد باید به فکر حفظ این روابط باشد. پس مسئله حفظ روابط اربیل با تهران در بستر انتقامگیری سیاسی مسعود بارزانی جمع نمیشود.
بنابراین مسعود بارزانی به عنوان یک سیاستمدار رئالیست اعتقاد دارد که حفظ حیات سیاسی او با مسئله حفظ مناسبات با همسایگان به خصوص ایران گره خورده است. البته در این میان حضور برخی از گروههای معارض مسلح کردی با ایران در خاک عراق چالش هایی را در روابط اربیل - تهران ایجاد کرده است، اما نمیتواند به برگ برندهای برای مسعود بارزانی بدل شود.
در خصوص مخالفت مسعود بارزانی با حضور برهم صالح به عنوان مهره نزدیک به تهران در سمت ریاست جمهوری عراق هم باید گفت که این رفتار را الزاماً به معنای انتقام گیری سیاسی مسعود بارزانی نیست. چرا که مسعود بارزانی به عنوان یکی از کلیدی ترین عناصر در ساختار سیاسی اقلیم کردستان عراق بر اساس منافع خود به دنبال حضور مهره دیگری بود. حال در این میان میتوان این برداشت را هم داشت که مخالفت او با حضور برهم صالح به عنوان مهره نزدیک به تهران در سمت رئیس جمهور یک انتقام گیری سیاسی باشد. اما این که کل مخالفت او را در قالب انتقام گیری سیاسی از ایران بدانیم، نظری به دور از واقعیت است. در اولویت بندی خود به دنبال حضور مهرهای از حزب دموکرات کردستان بود تا در آینده نزدیک بتواند بستر را برای بازیابی حضورش در اردبیل فراهم کند. همین اولویتبندی سبب شد تا برخی اختلافات شکل گیرد وگرنه مسئله انتقامگیری از تهران در اولویتهای دست چندمی اقدامات بارزانی تعبیر میشود. دیپلماسی ایرانی