چهارشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۵ - ۰۹:۰۸
کد مطلب : 98300
بررسی بازپس گیری استعفای یک عضو شورای شهر به بهانه پیگیری حادثه پلاسکو

سیاهیِ سیاسی‌بازی!

سیاهیِ سیاسی‌بازی!

«توسعه سیاسی» شعار دولتی بود که پس از دوران سازندگی روی کار آمد. این توسعه سیاسی آنقدر برای این طیف خاص سیاسی که از دوم خرداد ۷۶ روی کار آمدند مهم بود که فراموش کردند، توسعه سیاسی برای مردم نه نان می‌شود و نه زندگی‌شان را از این رو به آن رو می‌کند.
اما آنها آنقدر بر شعار خود تاکید داشتند و البته بر صحت مسیر خود اصرار داشتند که گویی همه رفتارها و تصمیم‌گیری‌های‌شان بدون غلط است. نگاهی به اتفاقات دوران دوم خرداد و مشی اصلاح‌طلبی آن زمان نشان می‌دهد که رجحان آنها بر مسائل و چالش‌های سیاسی آنقدر بر سایر موارد چربش داشته که از مابقی موارد مهم زندگی مردم چشم‌پوشی کرده‌اند. انتشار فله‌ای و زنجیره‌ای روزنامه‌های زرد تندرو، ششمین دوره مجلس شورای اسلامی، اولین شورای شهر تهران و... همه گواه بر رفتار غلطی است که السابقون اصلاحات و بزرگان و تصمیم‌گیران آن به اشتباه آن را درست می‌پنداشتند.
درخصوص روزنامه‌های آن زمان و حملات آنها به چهره‌ها و نهادهای انقلابی و تخریب چهره منتقدان و مخالفان خود تا جایی پیش می‌رود که در ۱۸ تیر ۷۸ نظام جمهوری اسلامی را به لبه پرتگاه می‌برند و اصلا هم برای‌شان مهم نیست که با نشر آن به اصطلاح مطبوعه‌ها آشوبگران را به براندازی نظام تهییج می‌کنند. (قابل توجه آنهایی که امروز رسانه‌های منتقد دولت را متهم به پمپاژ ناامیدی می‌کنند)
مجلس شورای اسلامی هم تکلیفش مشخص است. مجلسی که به قول یکی از نواب رئیسش «مجلس ششم در این مدت هیچ مصوبه‌ای که به درد مردم بخورد، نداشت» مجلسی که از دل آن نامه به رهبری برای نوشیدن یک «جام زهر» دیگر بیرون آمد. مجلسی که از تریبون آن علیه نظام جمهوری اسلامی موضع گرفته شد. مجلسی که دعوا و درگیری و تشنج در آن بارها و بارها تکرار شد تا جایی که رهبر انقلاب در دیدار با نمایندگان مجلس هفتم یکی از مزیت‌های آن مجلس پسا‌اصلاحات را اینچنین برشمردند: «خوشبختانه مجلس شما منشأ تشنج در جامعه نیست؛ این نعمتِ خیلی بزرگی است. واقعاً یکی از جاهایی که باید به شماها دست‌مریزاد گفت، همین‌جاست. در بعضی از دوره‌ها این‌طور بود که وقتی انسان رادیوی مجلس را باز میکرد، کأنه از این بلندگو دارد دعوا بیرون میریزد! دعوا و تشنج و جنگ اعصاب همین‌طور سرریز میشد و درون جامعه میریخت.»
شاهکار آن مجلس هم در آخر داستان تحصن و استعفا بود. کسانی که مدعی قانون‌گذاری بودند، دست به بی‌قانونی زدند و دست آخر آن مجلس چنان فضاحتی را به بار آورد که در تاریخ جمهوری اسلامی بی‌نظیر است و حتی اصلاح‌طلبان هم نمی‌توانند از آن مجلس کذایی دفاع کنند.
شورای شهر اول که دیگر نیازی به توضیح اضافه ندارد. شورایی که در آن باز هم چهره‌های سیاسی اصلاح‌طلب حرف اول را می‌زدند. افرادی نظیر ابراهیم اصغرزاده، فاطمه جلائی‌پور، سعید حجاریان، احمد حکیمی‌پور، محمد عطریانفر، جمیله کدیور و... چهره‌ای از پارلمان شهری به نمایش گذاشته بودند که در نهایت منجر به این شد که عطای داشتن شورای شهر تهران به لقایش بخشیده شود و این شورا منحل شود. دعواهای سیاسی آدم‌های سیاسی که برای مدیریت شهری انتخاب شده بودند، سرانجامی جز انحلال و البته حاشیه‌های پس از انحلال نداشت.
حالا و با گذشت حدود دو دهه از دوران به اصطلاح «اصلاحات» و علی‌رغم مشخص شدن عوارض و زیان‌های آن نوع تفکر اقتدارگرایانه و سیاسی‌نگر، اما همچنان بازمانده‌های آن جریان و متوسلین به چپ‌ها همچنان بر همان مرکب قبل سوارند و فکر می‌کنند باید هر اتفاقی را در دیگ سیاست ریخت و آنچنان هم زد که دچار تغییر ماهیتی شده و تبدیل به یک موضوع سیاسی شود.
با این مقدمه طولانی می‌شود به این پرداخت که چرا یک عضو شورای شهر که در سال اول آن روی صندلی ریاست نشسته بود، برای جهش به یک صندلی بالاتر و بهتر و احتمالا نرم‌تر استعفا می‌دهد و البته پس از گذشت چند روز پشیمان می‌شود و می‌گوید «من تا تکلیف این موضوع (فاجعه ساختمان پلاسکو) روشن نشود هیچ جا نمی‌روم و در شورا می‌مانم. برای احقاق حقوق شهروندان، تا اتمام آواربرداری‌ها و مشخص شدن مقصران این حادثه، در شورا می‌مانم، پیگیری می‌کنم و به مردم گزارش خواهم داد»
عجیب نیست؟ اینکه یک نفر که طی سال‌های اخیر تور تهران‌گردی آخر هفته‌هایش برقرار بوده و مثلا به هر نقطه تهران سرکشی کرده و طبیعتا باید با مشکلات پایتخت از نزدیک آشنا شده باشد، اول تصمیم بگیرد که صندلی کتابخانه ملی را تصاحب کند و همه مشکلات و معضلات تهران را بی‌خیال شود و بعد به یکباره در نقش سوپرمن یا همان فردین خودمان وارد شود و بگوید «من هستم»؟
عجیب نیست که چنین شخصی به یکباره اینقدر نگران #پلاسکو می‌شود و یادش می‌افتد که باید پیگیری کند و به مردم گزارش بدهد؟
داستان از همان جایی نشأت می‌گیرد که پیش از این هم تجربه شده بود. داستان از جایی شروع می‌شود که پلاسکو می‌تواند آب گل‌آلودی را برای آقای مسجدجامعی و دوستان همفکرش فراهم کند که بر مدیران جناح رقیب بتازند و البته در این میان به راحتی از زیر بار مسئولیت خود شانه خالی کنند. کافی است همان فیلمی که در جلسه فوق‌العاده شورای شهر تشکیل شد را از رسانه ملی پخش کنند تا مشخص شود رئیس وقت شورای شهر در قبال درخواست شهردار تهران چه کرده است؟ کافی است مردم بدانند که هشدارهای آن روز را گوش شنوایی نبود و امروز همان‌ها که به بهانه حمایت از دولت، توی گوش‌های‌شان پنبه گذاشته بودند، حالا زبان گشوده‌اند و به دنبال تشکیل «کمیته حقیقت‌یاب» هستند. حقیقت از این عریان‌تر و شفاف‌تر که برخی آقایان همه چیز را با سیاسی‌بازی در هم آمیختند و آمیخته‌اند تا بتوانند از تنور سیاه سیاسی‌بازی برای خود نانی ببرند؟ حقیقت از این واضح‌تر که نهادهای مسئول در دولت به شکلی کاملا خودجوش سکوت اختیار فرموده‌اند و صبر کرده‌اند تا وقتی کاسه و کوزه‌های شکسته تمام شد، رخ نمایان کنند؟
مشکل اینجاست که برخی‌ها می‌خواهند به اصطلاح زیرآبی بروند و نه تنها از مسئولیت خود شانه خالی کنند که همه قصورها را بر گرده دیگری بیندازند. مشکل اینجاست که در ذهن آقای مسجدجامعی و همفکران و هم‌طیفانش، همچنان «توسعه سیاسی» پررنگ‌تر از بقیه شئون است. البته توسعه سیاسی آنها با تعاریف درست و واقعی فاصله‌ای به اندازه زمین تا آسمان دارد.
از نظر آنها توسعه سیاسی یعنی اینکه هر رویداد و یا موضوعی را رنگ سیاسی ببخشند تا از آن طریق بتوانند به خواسته‌های جناحی خود برسند و البته از کوبیدن رقیب و یا منتقدان هم دست برندارند. در این میان آنچه برای آنها مهم است منافع جناحی و حزبی و سیاسی‌شان است که حتی اگر به قربانی شدن «منافع ملی» هم منجر شود،‌ چندان موضوع مهمی نخواهد بود.

مولف :
https://siasatrooz.ir/vdcjyteh.uqeoyzsffu.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی