سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران همچنان با یک مولفه مهم مواجه است و آن برجام است چنانکه آقای روحانی رئیس جمهوری اسلامی ایران اولویت دستگاه دیپلماسی دولت دوازدهم را حفظ برجام عنوان کرد. نکته مهم در مقطع کنونی مجموعه تحرکاتی است که آمریکاییها در قبال ایران صورت میدهند. در همین چارچوب خانم هلی نماینده آمریکا در سازمان ملل به وین و دیداربا آمانو مدیر کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی رفت.نماینده آمریکا در سازمان ملل متحد بار دیگر گفت که اعتبار گزارشهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی تنها به میزان دسترسی آن به سایتهای ایران بستگی خواهد داشت. برجام تفاوتی بین بازرسی از مراکز نظامی و غیرنظامی قائل نمیشود.ایران اجازه بازرسی از سایتهای نظامی را بدهد.
در همین حال منابع خبری اعلام کردهاند آمریکا به دنبال آن است که با ادعای تهدیدات نظامی ایران، ادعای نقض برجام از سوی ایران را مطرح سازد. حال این سوال مطرح میشود که هدف آمریکا از این فشارها چیست و چه اهدافی را پیگیری میکند؟
این نوع رفتارها در حالی صورت گرفته که چند نکته مهم در باب آن قابل توجه است. پیش از هر چیز باید به این امر توجه داشت که این رفتارها نوعی فرار به جلوی آمریکا برای پنهانسازی نقض برجام و عدم اجرای تعهداتش است چرا که جهانیان آمریکا را ناقض و ایران را پایبند برجام میدانند. سناریوی آمریکا در قبال ایران ۴ فاز داشته است تعلیق هستهای، محدودیت موشکی، عدم همراهی با مقاومت و در نهایت عدم دشمنی با رژیم صهیونیستی. آمریکا تصور میکند با برجام به اولی دست یافته و حال با فشار بر عرصه نظامی با ادعای بازرسی آژانس فاز دوم را در پیش گرفته که تحقق آن عملا تحقق بخش ۳ و چهار است.
نکته دیگر آنکه اگر بازرسی اعتبار آژانس است چرا آژانس از تاسیسات هستهای آمریکا و رژیم صهیونیستی بازدید نمیکند؟ اعتبار آژانس بر آن است که در برابر زیادهخواهی آمریکا ایستاده و استقلال آژانس را حفظ کند. در این میان باید توجه داشت که آژانس صرفا صلاحیت در حوزه هستهای دارد و ورود به مراکز نظامی هرگز در اختیارات آژانس و هیچ نهاد دیگری نیست لذا ادعاهای آمریکا اقدامی غیر قابل توجیه است.
در همین حال آژانس همواره بر پایبندی ایران به تعهداتش اذعان کرده لذا درخواست آمریکا امری خلاف واقع و غیر قابل پذیرش است. نکته دیگر تاثیر بحرانهای داخلی آمریکا بر اقدامات ضد ایرانی آمریکاست. ترامپ با هوچیگری علیه ایران سعی در انحراف افکار عمومی از بحرانهای داخلی دارد در حالی این بحرانها چنان است که نمیتواند بحرانهای داخلی و شکست بیرونی خود را پنهان سازد. استعفاهای پی در پی و بحران در کابینه و اعتراضهای مردمی به سیاستهای ترامپ تنها بخش کوچکی از بحران آمریکاست که شکست در برابر کرهشمالی و تحولات غرب آسیا را نیز باید به آن افزود. نکته دیگر آنکه با توجه به سفر مشاور ترامپ به سرزمینهای اشغالی، اقدام هیلی را میتوان ادامه خوشخدمتی برای صهیونیستها دانست بویژه اینکه نتانیاهو در سفر به روسیه نتواند مسکو را علیه ایران تحریک کند.
بسیاری بر این امر نیز تاکید دارند که آمریکا با طرح نظارت بر تاسیسات نظامی ایران به دنبال جاسوسی از این مراکز و تقویت اطلاعات خود علیه ایران است که جهت اجرای گزینه نظامی صورت میگیرد.
البته تاثیر شرایط درونی ایران و متاسفانه مواضع برخی مسئولان که کلامشان نشان دادن ویرانهای از ایران و نیاز به خارج میباشد را نباید در رفتار آمریکا بیتاثیر دانست. افزایش تحریمها و همزمان بیان درخواستهای زیادهخواهانه برگرفته از تصور آمریکا از چالشهای اقتصادی ایران است که گمان میکند با این حربه میتواند به امتیازگیری از ایران بپردازد که راهکار مقابله با این وضعیت تکیه بر داشتههای درونی و عدم وابستگی به برجام و خارج است. نکته مهم آنکه آمریکا همچنان سیاست شرطیسازی بازار ایران را اجرا میکند. بر اساس این راهبرد آمریکا با ایجاد فضای وحشت روانی و نیز ادعای مذاکرات جدید و یا بازدیدهای نظامی و احیای تحریمها و نقض برجام به دنبال ایجاد فضای تردید در بازار ایران برای آغاز فعالیت است که نتیجه آن نوعی خود تحریمی است که با اهداف اقتصادی ضد ایرانی آمریکا همخوانی دارد. آمریکا با این سیاست نه تنها نظام و دولت ایران را تحریم کرده بلکه تلاش دارد تا از تک تک افراد جامعه برای این تحریمهای پنهان بهره گیرد و البته همزمان به دنبال دلسرد سازی مردم از اقدامات اقتصادی و اجتماعی نظام میباشد تا سناریوی دوری مردم از نظام را محقق و به پشتوانه آن، جمهوری اسلامی را به امتیازدهی وادار سازد.
همزمان آمریکا به دنبال ایجاد شکاف در میان نظامیان و حتی به زعم خود شکاف میان دولت و نظامیان است.آمریکا با معرفی ساختار نظامی ایران به عنوان عوامل تحریمها سعی دارد مردم را در برابر سپاه قرار دهد.
مشغول سازی سپاه به حفظ خود و مقابله با تهدیدات علیه سپاه به جای نقشآفرینی در امنیت منطقه از اهداف آمریکاست. زنجیره تحریمها و تهدیدات علیه سپاه و نیز فضای روانی و رسانهای علیه آن در راستای سناریوی گرفتار شدن در درون برای نپرداختن به بیرون است تا ماهیت انقلابی آن گرفته شود. عین این رفتار در قبال دولت و نظام ایران نیز در حال اجراست بگونهای که زنجیرهای از چالشهای اجتماعی، اقتصادی، حقوق بشری و جهانی پیش روی ایران قرار داده میشود تا با مشغول شدن به آن هم توانش کاسته شود هم فرصت پیشرفت و همچنین حضور در معادلات منطقه را نداشته باشد. سناریوی حفظ وضع موجود به جای انقلابیگری هدف این سیاست است که علیه سپاه و نظام اسلامی در حال شکلگیری است.
در حوزه منطقهای نیز آمریکا اهدافی را دنبال میکند. آمریکا که شکستهای سنگینی در عراق، سوریه و لبنان متحمل شده با جوسازی و زیادهخواهی نظامی سعی در امتیازگیری از ایران در منطقه را دارد اما تهران تسلیم این باجخواهی نمیشود.
در همین راستا با توجه به رویکرد سعودی برای خروج از بحرانهای منطقه و رسیدن به داخل و پادشاهی بن سلمان این سناریو مطرح است که آمریکا با تشدید فشارها بر ایران به دنبال سوق دادن ایران به کوتاه آمدن در برابر خواستههای سعودی در منطقه بویژه در یمن باشد چنانکه زمزمههای تقلای خروج آبرومندانه سعودی از یمن به گوش میرسد. این امر زمانی تقویت میشود که این روزها دیموسترا نماینده سازمان ملل در امور سوریه راهی تهران شده و با مقامات کشورمان دیدارهایی داشته که با توجه به سوابق او، احتمالا بخشی از سخنانش در چارچوب مطالبات آمریکایی و حتی سعودی باشد.
یک اصل مهم را نیز باید در نظر داشت و آن اینکه در آستانه نشست سالیانه سازمان ملل قرار داریم. از یک سو آمریکا در صحنه جهانی دستاوردی نداشته و از سوی دیگر سازمان ملل نیز نتوانسته گامی برای اهداف ادعایی بر دارد. بر این اساس میتوان گفت آمریکا با هوچیگری علیه ایران سعی در پرونده سازی برای نشست سازمان ملل دارد تا در سخنرانی خود از ایران هراسی به عنوان برگ برنده خود بهره گیرد. در اصل آمریکا در حال پر کردن توپخانه خود برای اقدامات شدید ضد ایرانی در نشست سازمان ملل است که محور آن را توجیه تحریمها و تهدیدات و نیز استمرار جوسازی علیه ایران تشکیل میدهد.
نکته پایانی آنکه کلید واژهای در حال رواج میان مسئولان است و آن اینکه میخواهیم ایران را سوئیس منطقه سازیم. سوئیس شاید در ظاهر به منزله منطقه امن و اقتصادی است اما در اصل یک نکته مهم دارد و آن سازشکاری و عدم روحیه مقاومتی و انقلابی است. تبدیل ایران به سوئیس یعنی تبدیل شدن به کشوری مانند کشورهای عربی که مطیع آمریکا هستند و هیچ مخالفتی با سلطه نمیکنند. اقدامات آمریکا در باب مسئله توان نظامی ایران دقیقا گامی در جهت همین سوئیسی سازی ایران است. آمریکا با فشارهای چند لایه به دنبال تغییر رفتار در مرحله نخست و در مرحله بعدی سرنگونی نظام است در حالی که همچنان ادعای پایبندی یا پایبند نبودن ایران به برجام را بهانهای برای حرکت در این مسیر قرار داده است. دوری از تفکرات سوئیسی و گرایش دوباره به دیدگاه انقلابی مولفهای مهم در مقابله با تهدیدات و فشارهای آمریکایی است که مسیری را که ترامپ در خیال خود به سمت پیروزی میرود را به حرکت در مسیر شکست در برابر اراده ایران در مقابله با زورگوییها و حفظ استقلال و آزادی و جایگاه منطقهای خود، تغییر خواهد داد.
نویسنده: قاسم غفوری