عجیب نیست. اصلا عجیب نیست. بههرحال سرانگشت تدبیر پاری وقتها کاری میکند که نعوذبالله حضرت باریتعالی هم نمیتواند.
عقل خیلی زیاد حضرات «هغوغ»دان حتما بلد است جوری هوش و هواس خلقالله را از دره فشارهای اقتصادی و معیشتی پرت و پرتاب کند که به عقل از ما بهتران هم نمیرسد.
برای همین هم میشود که شما انگشت انتقاد را به سوی پیامبر خدا نشانه بگیری، یا اگر یک روزی یک وقتی اگر شاید امام غایب، حاضر شد، او را هم مورد شماتت قرار دهی که چرا فلان کردی و بهمان نمیکنی. اما درجات متعالی ژنرالهای یقه سفید و قبا بنفش آنقدر بالاست که کم مانده به جایگاه الوهیت برسند و پس طبیعتا دامان و عبایشان از هرگونه خطا و خدشه پاک و پاکیزه است. درست مثل جیب مردم مستضعف، نه در روزهای آخر سال که در همه روزهای سال.
اما ما باید یادمان باشد که حتی اگر به کمعقلی از سوی آدمهای به شدت مدبر و فهیم و باهوش و زیادهعقل متهم شدیم هم دم نزنیم. دم نزنیم و صدای اعتراضمان را بلند نکنیم که «فلانی حرف دهانت را بفهم».
آنها که «کمبود» عقل منتقدان و مخالفان سیاستهای عالیهشان را با ترازوی کج و ناراست خود وزن میکنند، اساسا به دنبال این هستند که عقل مردم را در همین واژههای به دور از ادب فریز کنند و ماهی خود را از همین آبی که گلآلود کردهاند بگیرند.
اما ما حواسمان هست. در همان حجم و فضایی از عقلمان که عالیجنابان در آن «کمبود» یافتهاند. حواسمان هست که مملکت این روزها از کمبود مدیران راستگو رنج میبرد. از «کمبود» تدبیر و مدیریتی که فقط در شعار باقی مانده است. از «کمبود» نگاه به آمار جیب مردم. از «کمبود» مطالعه چهره مردم از پشت شیشه اتومبیلهای مِید.این.کدخدا. از «کمبود» فهم درد مردم. از کجفهمی زیادهعقلهایی که خود مشکل درست میکنند و خود از آن مینالند. مشکل مملکت از «زیادبود» ژنرالهای پیر و پاتالی است که فکر میکنند «عقل کل» هستند. آنها که با سیاستهای عهد تیرکمانشاهشان کمر مملکت را خم کردهاند.
ما تا ۱۴۰۰ مینشینیم و همه فحشهای ادیبان دولتنشین را به جان میخریم و صبر میکنیم که ببینیم هزار وعده زیادهعقلها یکی وفا میشود یا نه!
نویسنده: مهدی رجبی