سفر چند روزه دکتر ظریف وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران به نیویورک در حالی به پایان رسید که از یکسو او در نشست سازمان ملل چگونگی طرحهای ایران برای صلح جهانی را تشریح کرد و از سوی دیگر دیدارهای با مقامات برخی کشورها داشت و در نهایت نیز ضمن حضور در شورای روابط خارجی آمریکا گفتوگوهای متعددی با رسانههای خارجی داشت. محور اصلی سخنان ظریف را در دو حوزه میتوان ارزیابی کرد. نخست صحبتهایی که درباره برجام و اقدامات ایران در صورت استمرار بدعهدیهای طرف مقابل و حتی خروج آمریکا از برجام صورت گرفت و دوم مباحث منطقهای و لزوم آغاز گفتوگوهای منطقهای برای پایان بیثباتی در منطقه.
در باب برجام و واکنش ایران در قبال بدعهدیهای طرف مقابل به هر حال جمهوری اسلامی از مدتها قبل تکلیف را برای همگان مشخص کرده و بر بازگشت به دوران پیش از برجام با سرعت بالاتر تاکید کرده است. اما آنچه در سخنان ظریف بحثی به نسبت جدید مینماید تاکید او بر لزوم آغاز گفتوگوهای منطقهای برای پایان داده به بحرانهای منطقه است.
اینکه وی بر لزوم زمینههای گفتوگوی منطقهای تاکید دارد مسئلهای است که همواره جمهوری اسلامی ایران بر آن تاکید داشته و خواستار وحدت منطقه و جهان اسلام برای مقابله با دشمنان واقعی یعنی آمریکا و شرکای غربی آن و رژیم صهیونیستی بوده و هست اما شرایط منطقه بیانگر حقایقی است که در باب گفتوگوی مطرح شده باید به آن توجه شود.
نخستین مسئله تفاوت دیدگاهی و رفتاری میان ایران و سایر بازیگران منطقه است. جهانیان اذعان دارند که جمهوری اسلامی ایران با حضور مستشاری در منطقه و حمایت از فلسطین و مظلومان منطقه زمینهساز برقراری ثبات و امنیت شده که نمود آن را در سوریه و عراق میتوان مشاهده کرد. جهانیان اذعان دارند اگر ایران نبود اکنون امارت داعش در این کشورها مستقر بود و حتی به اروپا نیز میرسید. در نقطه مقابل شاهد رفتارهای غیرسازنده کشورهایی مانند عربستان، امارات و... هستیم که جز حمایت از تروریسم و نیز کشتار مستقیم مردم پرونده دیگری ندارند که نمود آن را در یمن، سوریه و عراق به خوبی می توان مشاهده کرد. لذا قرار دادن ایران و این کشورها در یک ظرف، نادیده گرفتن تلاشهای ایران برای امنیت منطقه و البته خیانت و رفتارهای غیرمسئولانه آن کشورها در قبال منطقه است. اگر قرار است گفتمانی صورت گیرد باید کشورهایی که به دنبال ثبات منطقه هستند در کنار ایران قرار گیرند تا از ظرفیتها و تجربیات ایران در این مسیر برخوردار شوند نه ایجاد گفتمانی که پاک کننده پرونده جنایات رژیمهایی مانند عربستان باشد.
در ضمن این گفتمانها نه برای پایان تنشهای منطقهای بلکه باید در قالب مبارزه با تروریسم، مقابله با دخالت خارجی و مبارزه با رژیم صهیونیستی به عنوان محورهای اصلی بحرانهای منطقه باشد.
دومین نکته مهم آنکه همگان میدانیم که بسیاری از کشورهای منطقه هیچ استقلالی از خود نداشته و کاملا مطیع آمریکا و البته گوش به فرمان فرانسه و انگلیس هستند. به قول ترامپ اگر حمایتهای آمریکا نباشد رژیمهای مذکور دو هفته بیشتر دوام نمیآورند. بر این اساس اگر هم مذاکرهای در منطقه صورت گیرد قطعا کشورهای مذکور توان و جرات تصمیمگیری حتی براساس منافع و امنیت ملی خود را ندارند و هرآنچه از بالا به آنها دیکته شود انجام میدهند.
در این شرایط دو رویکرد مطرح میشود. اولا مذاکره صرف با کشورهای منطقه است که اگر مذاکرات صرفا بخواهد چنین باشد، تا بینهایت بدون نتیجه ادامه خواهد داشت. ثانیا مذاکره با بزرگتر آنها است که اگر با برادر بزرگتر آنها باشد می شود انگلیس و فرانسه و اگر بخواهد با کدخدایشان باشد می شود آمریکا.
در ۱۲ سال مذاکرات هستهای این تجربه حاصل که کشورهای اروپایی نیز استقلال چندانی ندارند و بیشتر نقش گروه فشار را بازی میکنند چنانکه در نهایت نیز مذاکرات برجامی رسید به کدخدا.
حاصل جمع برجام را که مرور کنیم می بینیم که از یکسو کدخدا کلا اهل اجرای تعهداتش نیست و به قول معروف یک روده راست ندارد و تعهداتش با واژه کلاهبرداری برابر است. از سوی دیگر نشست اخیر ترامپ و ماکرون روسای جمهور آمریکا و فرانسه مطالبات آمریکا را طرح ۴ ستونی یا همان آغاز گفتوگوهای جدید با ایران اعلام کردهاند که شامل استمرار تعلیق فعالیتهای هستهای ایران، جمعآوری کامل توان هستهای بعد از سال ۲۰۲۵، نابودی توان موشکی ایران و در نهایت تغییر رفتار منطقهای ایران براساس منافع و خواست آمریکا و اروپاست که برابر با خروج ایران از معادلات منطقه و تبدیل شدن به کشوری سرسپرده است.
با توجه به این حقایق میتوان گفت که بهتر است از همین الان از ورود به گفتمانهایی مانند گفتوگو برای منطقه خودداری کرد و به روند کنونی حمایت از جبهه مقاومت و ملتهای منطقه به عنوان مبارزهکنندگان با نظام سلطه و برقرارکنندگان امنیت منطقه، ادامه داد چراکه تجربه نشان میدهد که مذاکرهای که در آن رگ و ریشهای از منافع آمریکا و شرکای اروپایی آن باشد در نهایت به بنبستی میرسد که نتیجه آن ورود به مذاکره با کدخدا یا همان آمریکا می شود. آمریکایی که زمانی کدخدای اروپا و زمانی کدخدای کشورهای عربی عنوان میشود.
وقتی کدخدا یکیست و هدف آن کدخدا نیز ۴۰ سال است که سرنگون سازی انقلاب و استقلال ملت ایران و تبدیلش به یک سرسپرده عنوان شده، پس از همین الان باید عطای مذاکره پیرامون منطقه را به لقایش بخشید و خود را گرفتاری بازی نکرد که نهایتش رسیدن به مذاکره با کدخدایی است که نابودی ایران، رویای هر روز شب آن است.
نویسنده: قاسم غفوری