«بن والاس» وزیر دفاع انگلیس در سخنانی که برخی آن را اعتراف انگلیس مینامند، از بدهی ۴۰۰ میلیون پوندی لندن به جمهوری اسلامی ایران بر سر تانکهای «چیفتن» سخن گفته اند. تانکهایی که در قبل از انقلاب قرارداد آن بسته و پولش پرداخت شده بود اما با پیروزی انقلاب اسلامی، انگلیس از تعهدات خود سرباز زده و در کنار دشمنان ایران برای سرنگونی نظام و ملت ایران گام برداشته که تا امروز نیز ادامه دارد. فراموش شدنی نیست که چطور ۹ میلیون ایرانی در طول جنگ جهانی در قحطی تحمیلی انگلیسیها به کام مرگ رفتند و انگلیس هرگز غرامتی برای آن نپرداخت و اکنون نیز از سود ۴۰ سال مطالبه مالی ایران سخن به میان نمیآورد. با توجه به این سابقه انگلیسیها و این اصل که آنها همواره مجری و بعضا طراح اقدامات ضدایرانی آمریکا بوده اند که سابقه آن را در کودتای ۲۸ مرداد۱۳۳۲ میتوان مشاهده کرد، این سوال مطرح است که اعتراف وزیر دفاع انگلیس در چه چارچوبی صورت گرفته است؟
آیا خطای گفتاری بوده و یا درز اطلاعات و سخنان محرمانه مقامات انگلیسی؟ و یا اینکه اهداف دیگری در ورای آن نهفته است و لندن به دنبال بهره گیری از این سخنان برای اهدافی خاص خواهد بود؟ در این چارچوب چند سناریو مطرح است. نخست آنکه انگلیسیها به دنبال بهبود جایگاه خود در ایران هستند چرا که ایران را پلی به کل منطقه میدانند. این امر زمانی قوت میگیرد که از یک سو آمریکا رسما در حال گرفتار شدن در ورطه داخلی است و عملا توان بازیگری بیرونی را ندارد و از سوی دیگر فرانسه در حال توسعه جایگاهش در خاورمیانه است که سفر مکرون رئیس جمهور فرانسه به عراق و لبنان را در این چارچوب میتوان مشاهده کرد. براین اساس رویکرد انگلیس نه از روی صداقت رفتاری بلکه در رقابت با فرانسه و آمریکا شکل گرفته تا از ظرفیتهای ایران برای تقویت موقعیت منطقه ای خود بهره گیرد به ویژه اینکه سازش امارات و سعودی با صهیونیستها تزلزل موقعیت منطقه ای این کشورها را رقم زده و لندن نمیخواهد با برگ آنان در معادلات منطقه حضور یابد تا مانع انزجار ملتهای منطقه از سیاستهایش گردد.
دوم آنکه برخی گزارشهای غیر رسمی در باب مطالبات و اهداف انگلیس در قبال ایران مطرح است. از یک سو سران انگلیس آزادی جاسوسی انگلیسی بازداشتی در ایران را یک موفقیت برای جانسون نخست وزیر میدانند و از سوی دیگر برخی منابع خبری از طرح انگلیس برای معرفی «مارگوت آرتور» که سابقه حضور در شورای فرهنگی در وزارت خارجه انگلیس را داشته و به زبان فارسی تسلط دارد به عنوان رایزن بازرگانی این کشور در ایران گزارش دادهاند. نکته مهم آنکه محور اقدامات ضدایرانی غرب در قالب فرهنگی و اقتصادی است و وی در هر دو حوزه تخصص دارد. با توجه به سابقه انگلیس به فتنه انگیزی اجتماعی نظیر کودتای ۲۸ مرداد و فتنههای ۸۸ و ....، این سناریو مطرح است که انگلیس با اعزام یک فرد خبره در حوزه اقتصادی به ایران به دنبال نفوذ در ساختار اقتصادی و همزمان فرهنگی ایران است تا از آنها به عنوان پروژه نفوذ و تضعیف درونی ایران بهره گیرد. طرحی که پالرمو و اف.ای.تی.اف، کانال مالی مشترک ایران و اروپا، ناکام ماند، اکنون با وجود این فرد اجرا میشود در حالی که در ظاهر ادعای ارتباط با تجار و فعالان اقتصادی و البته فرهنگی و هنری را سر میدهد. این سناریو مطرح است که انگلیس با نام پذیرش بدهی به ایران به دنبال جلب رضایت تهران برای پذیرش این فرد به عنوان رایزن بازرگانی و نیز آزادی جاسوس انگلیس است.
سوم آنکه سناریوی بعدی را در برجام میتوان جستجو کرد. کشورهای اروپایی در حالی حاضر به اجرای تعهدات برجامی نیستند که همزمان از یک سو به دنبال حفظ ظاهر برجام هستند تا در لوای آن محدودسازی هسته ای، فشار منطقهای و موشکی به ایران را اجرایی سازند و از سوی دیگر به دنبال نتایج انتخابات آمریکا هستند که ببینند ترامپ یا بایدن کدام یک به ریاست جمهوری خواهند رسید.
اروپاییها در چارچوب مقابله با یک جانبه گرایی آمریکا و نه تعهدپذیری برجامی در شورای امنیت به طرحهای ضدایرانی آمریکا رای منفی دادند و سعی کرده اند تا آن را به عنوان امتیاز به ایران بفروشند که رفتار انگلیس را میتوان حلقه تکمیلی این سیاست دانست. این سناریو مطرح است که انگلیسیها با ادعای پذیرش بدهی به ایران، به دنبال کشاندن ایران به مذاکراتی در قالب مذاکره برای مذاکره باشند تا در لوای آن ایران را با تصور دریافت بدهی خود از انگلیس، همچنان پایبند یک جانبه به برجام سازند تا ضمن مشخص شدن وضعیت انتخابات آمریکا، استمرار پایبندی یک جانبه ایران به برجام را رقم زنند. نکته مهم آنکه آنچه انگلیس به عنوان کارکرد برجام مطرح میسازد در اصل طلب و پول ایران است که گروگان انگلیس است و ارتباطی به برجام ندارد.
به هر تقدیر هر کدام از این سناریوها مطرح شد یک اصل را آن نمیتوان فراموش کرد و آن دشمنی انگلیس با ایران وترفندهای خیانت آمیز آن است. این روزها سالگرد شهید رئیسعلی دلواری است که پرچم مبارزه با سلطه انگلیس را در جنوب کشور برافراشت و در نهایت نیز قربانی دسیسه و نیز لنگ انگلیسیها شد. بر این اساس اعترافات وزیر دفاع انگلیس را میتوان اعتراف نماینده قاتل رئیسعلی دلواری و هزاران دلاور مرد ایران زمین دانست که هوشیاری و بیداری در برابر ترفندها و لبخندهای آن ضروری است. لبخندهایی که معمولا با خنجر از پشت زدنها همراه است.
نویسنده: قاسم غفوری