طی روزهای اخیر مجموعهای از تحرکات از سوی کشورهای غربی با محوریت ایران جریان گرفته است که به نوبه خود جای تامل دارد. اتحادیه اروپا بعلاوه انگلیس با صدور بیانیهای از اعمال تحریمها بویژه علیه شرکتهای هواپیمایی ایران به بهانه دخالت موشکی ایران در جنگ اوکراین و نیز اجرای وعده صادق 2 خبر دادهاند. همچنین انگلیس، استرالیا و خزانهداری آمریکا نیز بر اعمال تحریم علیه برخی افراد و شرکتهای مرتبط با فعالیتهای موشکی و منطقهای ایران تاکید کردهاند. آمریکاییها در حالی سامانه رهگیری تاد را به سرزمینهای اشغالی با یکصد نیرو ارسال کردهاند که ادعای آنها نیز مقابله با توان موشکی و پهپادی ایران و متحدان منطقهای آن عنوان شده است. جو بایدن رئیس جمهور آمریکا نیز مدعی افزایش حضور نظامیان آمریکایی در منطقه با محوری مقابله با ایران و سایر اعضای گروه مقاومت شده است.
قابل توجه آنکه همزمان با این تحرکات از یک سو سران غرب ادعاهایی مبنی بر ابراز نگرانی از حملات رژیم صهیونیستی به یونیفل و لزوم آتشبس در لبنان را مطرح و حتی مکرون رئیس جمهور فرانسه در گفتگو با پزشکیان رئیس جمهوری اسلامی ایران خواستار نقش مثبت ایران در کاهش تنش در منطقه شده است. همچنین آمریکاییها نیز مدعی نامه نگاری با رژیم صهیونیستی مبنی بر فرصت سی روزه به این رژیم برای پایان دادن به ممانعتها از ارسال کمکهای غذایی و دارویی به غزه شدهاند، در حالی که انگلیسیها نیز از تحریم برخی شهرک نشینان به جرم حمله به صهیونیستها سخن گفتهاند. قابل توجه آنکه برخی رسانههای غربی مدعی شدهاند که آمریکا از صهیونیستها ضمانت گرفتهاند تا به زیر ساختهای هستهای و انرژی ایران حمله نکرده و در حد مراکز نظامی باشد.
مجموع این تحرکات نشان میدهد که غربیها همچنان دو سیاست را دنبال میکنند و آن سیاست فشار و مذکراه است. آنها از یک سو فضایی از جنگ و آمادگی صهیونیستها و متحدانش برای مقابله با ایران را مطرح میسازد در حالی که همزمان رسانههای غربی ماموریت دارند تا با اسمان ریسمان بافتن ایران را ناتوان در برابر آن نشان داده و به زعم خویش هشتکهای نه به جنگ را فعال سازند.
از سوی دیگر همزمان نیز با ژستهای به اصطلاح مذاکراتی و بشر دوستانه مسائلی همچون لزوم خویشتنداری ایران در پاسخگویی به تهدیدات و نیز اقدام تهران برای آنچه کاهش تنش در منطقه مینامند، را مطرح میکنند.
مجموع این تحرکات در حالی صورت میگیرد که اولا در باب ادعای سامانههای تاد و افزایش نظامیان آمریکایی در منطقه و تقویت ظرفیتهای رژیم صهیونیستی، یک سوال اساسی مطرح است و آن اینکه شرایط منطقه در طول یک سال گذشته چندان تفاوتی با وضعیت کنونی نداشته است و موشکها و پهپادهای مقاومت از غزه و لبنان گرفته تا یمن و عراق، سرزمینهای اشغالی را هدف قرار دادهاند و اگر واقعا تاد و تحرکات نظامی آمریکا میتوانست کمکی به رژیم صهیونیستی داشته باشد چرا تاکنون چنین کارکردی نداشته است؟ پاسخ به این پرسش نشان میدهد که ادعاهای توانایی ظرفیتهایی ادعایی اخیر صرفا یک بازی روانی برای کاهش تنشها در درون سرزمینهای اشغالی و روحیه دادن به نظامیان شکست خورده صهیونیست در برابر مقاومت همه جانبه جزبالله در عملیات زمینی و ایجاد اشتباه محاسباتی در میان ایرانیان در ظرفیت شناسی جنگی طرف مقابل و در نهایت گرفتار سازی تهران در معادلات سیاسی کارانه هزینه فایده است. غربیها در حالی چنین ادعاهای به اصطلاح مصالحه آمیزی را مطرح میکنند که همزمان به ارسال تسلیحات به رژیم صهیونیستی برای کشتار بیشتر در لبنان و فلسطین ادامه میدهند و بر لزوم شکلگیری غرب آسیا جدید بر اساس منافع خود تاکید دارند. مجموع این فرایندهای رفتاری در یک چارچوب قابل تعریف است و آن اینکه اروپا و سران کاخ سفید به شدت نگران روند انتخابات آمریکا بوده و برای پیروزی هریس در کنار تخلفات انتخاباتی، به دنبال هزینهکردن از سیاست خارجی میباشند و رفتارهای همزمان آنها برای جلب رضایت لابی صهیونیستی و نیز رای دهندگان ضد جنگ در این چارچوب قابل تعریف می باشد.
در این شرایط به نظر میرسد معادلهای که ایران میتواند داشته باشد پذیرش واقعیت قرار داشتن کشور و منطقه در شرایط جنگی است. این حقیقتی انکار ناپذیر است که هراس از تهدید آفرینیهای صهیونیستی-غربی اشتباهی محاسباتی است که هزینههای سنگینی را به کشور تحمیل خواهد کرد چرا که دشمن ثابت کرده است که جز زبان زور زبان دیگری را متوجه نمیشود و محور هر دیپلماسی نیز باید روشن کردن این مسئله برای سایر کشورها باشد که ایران حاضر به کوتاه آمدن در پاسخگویی سخت به تهدیدات و حمایت از مقاومت نخواهد بود و آماده است تا وعده صادق 3 را علیه رژیم صهیونیستی و منافع متحدانش در منطقه اجرایی سازد.
قابل توجه آنکه همزمان با این تحرکات از یک سو سران غرب ادعاهایی مبنی بر ابراز نگرانی از حملات رژیم صهیونیستی به یونیفل و لزوم آتشبس در لبنان را مطرح و حتی مکرون رئیس جمهور فرانسه در گفتگو با پزشکیان رئیس جمهوری اسلامی ایران خواستار نقش مثبت ایران در کاهش تنش در منطقه شده است. همچنین آمریکاییها نیز مدعی نامه نگاری با رژیم صهیونیستی مبنی بر فرصت سی روزه به این رژیم برای پایان دادن به ممانعتها از ارسال کمکهای غذایی و دارویی به غزه شدهاند، در حالی که انگلیسیها نیز از تحریم برخی شهرک نشینان به جرم حمله به صهیونیستها سخن گفتهاند. قابل توجه آنکه برخی رسانههای غربی مدعی شدهاند که آمریکا از صهیونیستها ضمانت گرفتهاند تا به زیر ساختهای هستهای و انرژی ایران حمله نکرده و در حد مراکز نظامی باشد.
مجموع این تحرکات نشان میدهد که غربیها همچنان دو سیاست را دنبال میکنند و آن سیاست فشار و مذکراه است. آنها از یک سو فضایی از جنگ و آمادگی صهیونیستها و متحدانش برای مقابله با ایران را مطرح میسازد در حالی که همزمان رسانههای غربی ماموریت دارند تا با اسمان ریسمان بافتن ایران را ناتوان در برابر آن نشان داده و به زعم خویش هشتکهای نه به جنگ را فعال سازند.
از سوی دیگر همزمان نیز با ژستهای به اصطلاح مذاکراتی و بشر دوستانه مسائلی همچون لزوم خویشتنداری ایران در پاسخگویی به تهدیدات و نیز اقدام تهران برای آنچه کاهش تنش در منطقه مینامند، را مطرح میکنند.
مجموع این تحرکات در حالی صورت میگیرد که اولا در باب ادعای سامانههای تاد و افزایش نظامیان آمریکایی در منطقه و تقویت ظرفیتهای رژیم صهیونیستی، یک سوال اساسی مطرح است و آن اینکه شرایط منطقه در طول یک سال گذشته چندان تفاوتی با وضعیت کنونی نداشته است و موشکها و پهپادهای مقاومت از غزه و لبنان گرفته تا یمن و عراق، سرزمینهای اشغالی را هدف قرار دادهاند و اگر واقعا تاد و تحرکات نظامی آمریکا میتوانست کمکی به رژیم صهیونیستی داشته باشد چرا تاکنون چنین کارکردی نداشته است؟ پاسخ به این پرسش نشان میدهد که ادعاهای توانایی ظرفیتهایی ادعایی اخیر صرفا یک بازی روانی برای کاهش تنشها در درون سرزمینهای اشغالی و روحیه دادن به نظامیان شکست خورده صهیونیست در برابر مقاومت همه جانبه جزبالله در عملیات زمینی و ایجاد اشتباه محاسباتی در میان ایرانیان در ظرفیت شناسی جنگی طرف مقابل و در نهایت گرفتار سازی تهران در معادلات سیاسی کارانه هزینه فایده است. غربیها در حالی چنین ادعاهای به اصطلاح مصالحه آمیزی را مطرح میکنند که همزمان به ارسال تسلیحات به رژیم صهیونیستی برای کشتار بیشتر در لبنان و فلسطین ادامه میدهند و بر لزوم شکلگیری غرب آسیا جدید بر اساس منافع خود تاکید دارند. مجموع این فرایندهای رفتاری در یک چارچوب قابل تعریف است و آن اینکه اروپا و سران کاخ سفید به شدت نگران روند انتخابات آمریکا بوده و برای پیروزی هریس در کنار تخلفات انتخاباتی، به دنبال هزینهکردن از سیاست خارجی میباشند و رفتارهای همزمان آنها برای جلب رضایت لابی صهیونیستی و نیز رای دهندگان ضد جنگ در این چارچوب قابل تعریف می باشد.
در این شرایط به نظر میرسد معادلهای که ایران میتواند داشته باشد پذیرش واقعیت قرار داشتن کشور و منطقه در شرایط جنگی است. این حقیقتی انکار ناپذیر است که هراس از تهدید آفرینیهای صهیونیستی-غربی اشتباهی محاسباتی است که هزینههای سنگینی را به کشور تحمیل خواهد کرد چرا که دشمن ثابت کرده است که جز زبان زور زبان دیگری را متوجه نمیشود و محور هر دیپلماسی نیز باید روشن کردن این مسئله برای سایر کشورها باشد که ایران حاضر به کوتاه آمدن در پاسخگویی سخت به تهدیدات و حمایت از مقاومت نخواهد بود و آماده است تا وعده صادق 3 را علیه رژیم صهیونیستی و منافع متحدانش در منطقه اجرایی سازد.
قاسم غفوری