غرب آسیا که در یک سال گذشته با محوریت غزه کانون تحولات جهانی بوده است در روزهای اخیر با محوریت تحولات سوریه ابعاد جدیدی از تقابلهای جهانی میان مدعیان حفظ نظم یک جانبه گرایی آمریکایی و حامیان چند جانبهگرایی عادلانه را نمایان ساخته است. در معادلهای که یک سوی آن غرب و دلبستگان به وعدههای آن قرار دارند و در سوی دیگر آن نیز کشورهایی هستند که خواستار پایان نقش بحرانساز آمریکا و عقبه آن رژیم صهیونیستی در منطقه هستند و همواره هشدار میدهند که دومینوی طراحی شده از سوی غرب در نهایت گریبان توهم زدگان منفعت یابی از همراهی با آمریکا را نیز خواهد گرفت.
این معادلات قطعا تاثیراتی بر ایران نیز خواهد داشت بویژه آنکه سوریه در طول چند دهه در کنار ایران و سایر ارکان مقاومت بوده است و موقعیت جغرافیایی آن نیز بگونهای است که میتواند تحولات مهمی را رقم زند. برآوردها از رفتار شناسی غرب در سوریه نشان میدهد که یکی از مهمترین طراحیهای آنها بهره گیری از این تحولات علیه جمهوری اسلامی ایران است که توجه به ابعاد آن امری ضروری مینماید. حقیقت آن است که در این وضعیت نیز محور و نوک پیکان دشمنان ایران رسانهها هستند که جنگی ادراکی و شناختی را علیه ایران به پا کردهاند. از یک سو آنها برآنند تا با ادعای نزدیکی همه جانبه ایران با نظام حاکم بر سوریه ایران را به دست داشتن در آنچه جنایات و رفتارهای ضد حقوق بشری آن مینامند، متهم نمایند و از سوی دیگر نیز برآنند تا تغییرات در سوریه را به ابزاری برای تحقیر سازی ایرانیان مبدل سازند و چنان القا سازند که این تغییرات به منزله پایان نقش آفرینی ایران در منطقه میباشد.
حلقه تکمیلی این جنگ ادراکی از یک سو الگوسازی و نسخه نویسی بر اساس تحولات سوریه است و از سوی دیگر نیز ناجی سازی از غرب است چنانکه در روزهای گذشته رسانههای غربی ماموریت داشتهاند تا نمایی از جشن و شادمانی را از سوریه به نمایش گذارند و در نهایت نیز غرب را یک رهایی بخش و ناجی معرفی نمایند. غربیها در حالی برآنند تا این جنگ ادراکی را علیه کشورهای هدف اجرایی سازند که واقعیت تحولات سوریه و رفتار شناسی غربیها نشان میدهد که نه تنها باغ سبزی برای سوریها وجود ندارد بلکه از هم اکنون ویرانی و آوارگی و قحطی و ناامنی در انتظار مردمان این کشور است که دل به وعدههای غرب بستهاند.
نمونه مشابه تحولات سوریه را در افغانستان و لیبی میتوان مشاهده کرد که 20 سال اشغال افغانستان و فرار غرب در اوج بیتعهدی در قبال این کشور در کنار بیش از یک دهه تسلط غرب بر لیبی فاجعههای انسانی را برای آنها رقم زده است. غربی و برخی شرکای منطقهای آنها دیروز در اردن با نام کمک به سوریه در حالی گردهم آمدند که برآیند رفتاری آنها غارت و تقسیم منافع این کشور و البته مهر تایید زدن بر اشغالگری آمریکا و صهیونیستها بوده است.
حقیقت امر آن است که معادلات منطقه اکنون دورانی حساس را سپری میکند که دو گزینه در پیش روی کشورها قرار دارد. یک گزینه واقع گرایی سازش است که در لوای طرح خاورمیانه بزرگ صورت میگیرد که حاصل و نتیجه آن را در سرنوشت سیاه سوریه میتوان مشاهده کرد. رویکرد دیگر واقع گرایی تهاجمی یا همان تشدید رویکرد به مقاومت بر اساس شرایط جدید می باشد که قطعا برهم زننده طراحیهای شوم غرب و شرکایش برای منطقه خواهد بود. امروز آنچه میتواند در اولویت اقدامات منطقهای ایران و کشورهای دلسوز امنیت منطقه قرار گیرد ادامه راه مقاومت است که اجرای هر چه سریعتر وعده صادق 3 میتواند بعد مهم این طراحی را در بر گیرد. اکنون دشمنان ایران از غرب و صهیونیستها گرفته تا برخی توهم زدگان منطقهای بر این تصورند که با تغییرات در سوریه، ایران دیگر توان بازیگری منطقهای ندارد چنانکه برخیها این روزها توهمات و تخیلات گزینه نظامی علیه ایران را بر زبان میآورند. در این شرایط انجام وعده صادق 3 براساس اصل واقع گرایی تهاجمی در برابر تهدید که رویکردی غیر قابل انکار برای عصر امروز است، میتواند برهم زننده تمام این معادلات باشد و این پیام را برای جهانیان داشته باشد که ایران هرگز در قبال امنیت خود کوتاه نخواهد آمد و پاسخی سخت به متجاوزان خواهد داد.
این معادلات قطعا تاثیراتی بر ایران نیز خواهد داشت بویژه آنکه سوریه در طول چند دهه در کنار ایران و سایر ارکان مقاومت بوده است و موقعیت جغرافیایی آن نیز بگونهای است که میتواند تحولات مهمی را رقم زند. برآوردها از رفتار شناسی غرب در سوریه نشان میدهد که یکی از مهمترین طراحیهای آنها بهره گیری از این تحولات علیه جمهوری اسلامی ایران است که توجه به ابعاد آن امری ضروری مینماید. حقیقت آن است که در این وضعیت نیز محور و نوک پیکان دشمنان ایران رسانهها هستند که جنگی ادراکی و شناختی را علیه ایران به پا کردهاند. از یک سو آنها برآنند تا با ادعای نزدیکی همه جانبه ایران با نظام حاکم بر سوریه ایران را به دست داشتن در آنچه جنایات و رفتارهای ضد حقوق بشری آن مینامند، متهم نمایند و از سوی دیگر نیز برآنند تا تغییرات در سوریه را به ابزاری برای تحقیر سازی ایرانیان مبدل سازند و چنان القا سازند که این تغییرات به منزله پایان نقش آفرینی ایران در منطقه میباشد.
حلقه تکمیلی این جنگ ادراکی از یک سو الگوسازی و نسخه نویسی بر اساس تحولات سوریه است و از سوی دیگر نیز ناجی سازی از غرب است چنانکه در روزهای گذشته رسانههای غربی ماموریت داشتهاند تا نمایی از جشن و شادمانی را از سوریه به نمایش گذارند و در نهایت نیز غرب را یک رهایی بخش و ناجی معرفی نمایند. غربیها در حالی برآنند تا این جنگ ادراکی را علیه کشورهای هدف اجرایی سازند که واقعیت تحولات سوریه و رفتار شناسی غربیها نشان میدهد که نه تنها باغ سبزی برای سوریها وجود ندارد بلکه از هم اکنون ویرانی و آوارگی و قحطی و ناامنی در انتظار مردمان این کشور است که دل به وعدههای غرب بستهاند.
نمونه مشابه تحولات سوریه را در افغانستان و لیبی میتوان مشاهده کرد که 20 سال اشغال افغانستان و فرار غرب در اوج بیتعهدی در قبال این کشور در کنار بیش از یک دهه تسلط غرب بر لیبی فاجعههای انسانی را برای آنها رقم زده است. غربی و برخی شرکای منطقهای آنها دیروز در اردن با نام کمک به سوریه در حالی گردهم آمدند که برآیند رفتاری آنها غارت و تقسیم منافع این کشور و البته مهر تایید زدن بر اشغالگری آمریکا و صهیونیستها بوده است.
حقیقت امر آن است که معادلات منطقه اکنون دورانی حساس را سپری میکند که دو گزینه در پیش روی کشورها قرار دارد. یک گزینه واقع گرایی سازش است که در لوای طرح خاورمیانه بزرگ صورت میگیرد که حاصل و نتیجه آن را در سرنوشت سیاه سوریه میتوان مشاهده کرد. رویکرد دیگر واقع گرایی تهاجمی یا همان تشدید رویکرد به مقاومت بر اساس شرایط جدید می باشد که قطعا برهم زننده طراحیهای شوم غرب و شرکایش برای منطقه خواهد بود. امروز آنچه میتواند در اولویت اقدامات منطقهای ایران و کشورهای دلسوز امنیت منطقه قرار گیرد ادامه راه مقاومت است که اجرای هر چه سریعتر وعده صادق 3 میتواند بعد مهم این طراحی را در بر گیرد. اکنون دشمنان ایران از غرب و صهیونیستها گرفته تا برخی توهم زدگان منطقهای بر این تصورند که با تغییرات در سوریه، ایران دیگر توان بازیگری منطقهای ندارد چنانکه برخیها این روزها توهمات و تخیلات گزینه نظامی علیه ایران را بر زبان میآورند. در این شرایط انجام وعده صادق 3 براساس اصل واقع گرایی تهاجمی در برابر تهدید که رویکردی غیر قابل انکار برای عصر امروز است، میتواند برهم زننده تمام این معادلات باشد و این پیام را برای جهانیان داشته باشد که ایران هرگز در قبال امنیت خود کوتاه نخواهد آمد و پاسخی سخت به متجاوزان خواهد داد.
قاسم غفوری