جهان این روزها در حالی شاهد پیروزی غزه بر رژیم صهیونیستی و حامیانش است که در تحولی دیگر ترامپ به عنوان چهل و هفتمین رئیس جمهور آمریکا وارد کاخ سفید شد. همزمان با آمدن ترامپ، فضای رسانهای غربی و غرب دوستان بر یک اصل استوار شده است و آن اینکه ترامپ دیوانهای است که راهی برای مقابله با آن وجود ندارد و باید تسلیم سیاستهای آمریکا و یا حداقل رویکرد به مذاکره بر اساس شروط آمریکا شد. این خودکشی از ترس مرگ، در حالی تجویز میشود که حلقه نزدیکان ترامپ بیانگر یک اصل مهم است و آن نقش آفرینی سرمایهداران و انحصارگرایان اقتصادی در حوزه فناوریهای بزرگ جهانی است. ایلان ماسک مدیرعامل شرکت «تسلا» و «ایکس»، مارک زاکربرگ مدیرعامل شرکت «متا» (فیسبوک سابق)، جف بزوس بنیانگذار «آمازون» در مراسم تحلیف دونالد ترامپ بودهاند که نشانگر حاکم شدن الیگارشی جدید بر ساختار این کشور است. وجود چنین جمعی و نیز رویکرد ترامپ به سرمایه گذاری 500 میلیارد دلاری در حوزه هوش مصنوعی، اعلام تعریفههای تجاری علیه سایر کشورها حتی اتحادیه اروپا که خود سندی بر غیر قابل اعتماد بودن دوستی با آمریکاست، بیانگر آن است که ترامپ با ادعای احیای قدرت آمریکا به دنبال بهرهگیری از تروریسم اقتصادی علیه جهان است. بر این اساس نیز در کنار بهرهگیری از ظرفیتهای نظامی و دفاعی کشور به عنوان مولفهای بازدارنده، توجه به اقتصاد با ظرفیتسازیهای خاص امری ضروری در مبارزه با این تروریسم است.
اصلیترین مسئله آن است که برای رشد اقتصادی و رفع مشکلات باید تکیه و توجه به عرصه داخلی کشور در کنار تعامل با همسایگان و در ادامه سایر کشورها داشت. رویهای که در دوران شهید رئیسی پیگیری و دستاوردهای قابل توجهی را نیز به همراه داشت که عضویت ایران در شانگهای و بریکس، وارد کردن واکسن و فروش نفت بدون آنکه نیازی به عضویت در اف ای تی اف یا مذاکره با غرب باشد، بخشی از آن است. اینکه رشد هشت درصدی به سرمایه گذاری خارجی نسبت داده شود، این همان معطل کردن کشور در تصوراتی همچون برجام است که قطعا تامین کننده منافع کشور نخواهد بود.
هر چند که مشکلات اقتصادی کشور امری انکار ناپذیر است اما راهکارها و مولفههایی برای ظرفیت سازی داخلی وجود دارد که قطعا نتایج موثری به همراه خواهد داشت. چنانکه رویکرد جهادی توانست زمینه ساز استقلال و خودکفایی کشور در حوزه دفاعی و نظامی شود، در حوزه اقتصادی نیز کشور نیازمند این رویه جهادی است. این مسئله در چند محور قابل اجراست.
نخست آنکه بخش خصوصی به معنای واقعی کلمه وارد عرصه کار شود. البته این به معنای کنار رفتن نقش دولت و ولنگاری اقتصادی نمی باشد اینکه دولتها با ادعای سوسیالیستی نبودن و واگذاری امور به بخش خصوصی حتی یک واحد مسکن نسازند قطعا در راستای رشد اقتصادی کشور نمی باشد. عملکرد دولت باید در چارچوب رفع موانع تولید و فعالیت بخش خصوصی بویژه قوانین دست و پا گیر و اصلاح سیاستهای نادرست در زنجیره تامین باشد. هر چند که صادرات امری ضروری در اقتصاد و مراودات خارجی است اما این امر باید درچارچوب صادرات تولید محور و نه خام فروشی باشد.
دوم آنکه دلار زدایی و دوری از اقتصاد لیبرالیستی سرمایهدارانه که صرفا به دنبال منفعت است از نکات مهم در رشد اقتصادی است. دلار زدایی صرفا به معنای ارز مورد استفاده در صادرات و واردات نمیباشد بلکه به معنای آن است که دلار در مبنای پایه قیمت گذاریها حذف شود. رویکرد صادرات محور متولیان اقتصادی دولت موجب شده تا ارزش پول ملی کاهش و دلار با قیمتهای تامل برانگیز مبنای تمام اقتصاد کشور شود. مسئلهای که صرفا به افزایش ثروت سرمایهداران، افزایش تورم، افزایش قاچاق و مهاجرت منجر شده است. کاهش نرخ ارز و نیز خارج کردن قیمتگذاریها از مبنای دلار راهکاری برای حل بسیاری از مشکلات کشور خواهد بود.
نکته پایانی آنکه نشاندادن پیشرفتها و تحقق آرزوها نیازمند یک پیوست عظیم رسانهای میباشد. متاسفانه کم کاری در این حوزه و تبلیغات گسترده دشمنان مانع از آن شده تا امید به آینده و رشد کشور در پیشگاه مردم قرار گیرد. کم کاری رسانهای در داخل کشور، سوء استفاده رسانههای بیگانه را به همراه داشته است چنانکه در پردازشهای خبری همواره فضایی سیاه بدون اینده را برای ایران ترسیم میکنند و هیچ اشارهای به پیشرفتهای علمی و فنی ایران ندارند حال آنکه برای کشورهای وابسته به غرب نیم توسعهای را نشان میدهند تا الگویی برای سرسپردگی به غرب باشند، و در نهایت نیز پیشرفت و رشد فراگیر محور پردازش اخبارهای غرب است و از سیاهیها و کاستیهای اروپا و آمریکا سخن نمیگویند. مقابله با این جنگ روایتها نیازمند رویکردی جهادی در حوزه رسانه برای تشریع و تبیین و نشر دستاوردهای کشور است که در کنار تزریق روحیه امید در جامعه، معرفی جهانی ایران را نیز به همراه دارد که میتواند نتیجه آن گرایش جهانی به توسعه روابط اقتصادی با ایران بدون نیاز به برجامها و افای نی افها و شکست تروریسم اقتصادی آمریکا باشد.
اصلیترین مسئله آن است که برای رشد اقتصادی و رفع مشکلات باید تکیه و توجه به عرصه داخلی کشور در کنار تعامل با همسایگان و در ادامه سایر کشورها داشت. رویهای که در دوران شهید رئیسی پیگیری و دستاوردهای قابل توجهی را نیز به همراه داشت که عضویت ایران در شانگهای و بریکس، وارد کردن واکسن و فروش نفت بدون آنکه نیازی به عضویت در اف ای تی اف یا مذاکره با غرب باشد، بخشی از آن است. اینکه رشد هشت درصدی به سرمایه گذاری خارجی نسبت داده شود، این همان معطل کردن کشور در تصوراتی همچون برجام است که قطعا تامین کننده منافع کشور نخواهد بود.
هر چند که مشکلات اقتصادی کشور امری انکار ناپذیر است اما راهکارها و مولفههایی برای ظرفیت سازی داخلی وجود دارد که قطعا نتایج موثری به همراه خواهد داشت. چنانکه رویکرد جهادی توانست زمینه ساز استقلال و خودکفایی کشور در حوزه دفاعی و نظامی شود، در حوزه اقتصادی نیز کشور نیازمند این رویه جهادی است. این مسئله در چند محور قابل اجراست.
نخست آنکه بخش خصوصی به معنای واقعی کلمه وارد عرصه کار شود. البته این به معنای کنار رفتن نقش دولت و ولنگاری اقتصادی نمی باشد اینکه دولتها با ادعای سوسیالیستی نبودن و واگذاری امور به بخش خصوصی حتی یک واحد مسکن نسازند قطعا در راستای رشد اقتصادی کشور نمی باشد. عملکرد دولت باید در چارچوب رفع موانع تولید و فعالیت بخش خصوصی بویژه قوانین دست و پا گیر و اصلاح سیاستهای نادرست در زنجیره تامین باشد. هر چند که صادرات امری ضروری در اقتصاد و مراودات خارجی است اما این امر باید درچارچوب صادرات تولید محور و نه خام فروشی باشد.
دوم آنکه دلار زدایی و دوری از اقتصاد لیبرالیستی سرمایهدارانه که صرفا به دنبال منفعت است از نکات مهم در رشد اقتصادی است. دلار زدایی صرفا به معنای ارز مورد استفاده در صادرات و واردات نمیباشد بلکه به معنای آن است که دلار در مبنای پایه قیمت گذاریها حذف شود. رویکرد صادرات محور متولیان اقتصادی دولت موجب شده تا ارزش پول ملی کاهش و دلار با قیمتهای تامل برانگیز مبنای تمام اقتصاد کشور شود. مسئلهای که صرفا به افزایش ثروت سرمایهداران، افزایش تورم، افزایش قاچاق و مهاجرت منجر شده است. کاهش نرخ ارز و نیز خارج کردن قیمتگذاریها از مبنای دلار راهکاری برای حل بسیاری از مشکلات کشور خواهد بود.
نکته پایانی آنکه نشاندادن پیشرفتها و تحقق آرزوها نیازمند یک پیوست عظیم رسانهای میباشد. متاسفانه کم کاری در این حوزه و تبلیغات گسترده دشمنان مانع از آن شده تا امید به آینده و رشد کشور در پیشگاه مردم قرار گیرد. کم کاری رسانهای در داخل کشور، سوء استفاده رسانههای بیگانه را به همراه داشته است چنانکه در پردازشهای خبری همواره فضایی سیاه بدون اینده را برای ایران ترسیم میکنند و هیچ اشارهای به پیشرفتهای علمی و فنی ایران ندارند حال آنکه برای کشورهای وابسته به غرب نیم توسعهای را نشان میدهند تا الگویی برای سرسپردگی به غرب باشند، و در نهایت نیز پیشرفت و رشد فراگیر محور پردازش اخبارهای غرب است و از سیاهیها و کاستیهای اروپا و آمریکا سخن نمیگویند. مقابله با این جنگ روایتها نیازمند رویکردی جهادی در حوزه رسانه برای تشریع و تبیین و نشر دستاوردهای کشور است که در کنار تزریق روحیه امید در جامعه، معرفی جهانی ایران را نیز به همراه دارد که میتواند نتیجه آن گرایش جهانی به توسعه روابط اقتصادی با ایران بدون نیاز به برجامها و افای نی افها و شکست تروریسم اقتصادی آمریکا باشد.
قاسم غفوری