"كيم جونگ ايل" كه سالها رهبري كره شمالي را در دست داشت ديروز درگذشت. اكنون اين سوال مطرح است كه سرانجام كره شمالي پس از «ايل» چه خواهد شد؟ هرچند كه به دليل تحولات دروني و جهاني دگرگوني در ساختار كره شمالي در حد و اندازه محدود دور از ذهن نميباشد اما مولفههايي موجب ميگردد تا اين دگرگونيها چندان محسوس نباشد چرا كه:
اولا ،براساس اقدامات صورت گرفته از سوي «ايل» در ماههاي اخير «اون» پسر سومش به عنوان جانشين وي تعيين شده كه از سوي ارتش و مردم نيز مورد حمايت ميباشد. نكته مهم آنكه ارتش همچنان در كره شمالي در راس قدرت است، لذا اجازه تغييرات گسترده را نخواهد داد و مردم نيز براي دگرگوني در ساختار سياسي كشورشان تمايل چنداني نشان نميدهند.
ثانيا، در عرصه منطقهاي چين و روسيه دو متحد اصلي كره شمالي هرچند روابطي با آمريكا دارند، اما پذيرنده سلطه آمريكا بر كره شمالي نميباشند. آنها كره شمالي را سدي ميدانند كه ميتواند در برابر زياده طلبيهاي آمريكا ايستادگي كند. در مقابل كره شمالي نيز نگاه حمايتي به اين كشورها داشته و براي مقابله با آمريكا نيازمند آنها است. لذا تمايلي براي دوري از آنان ندارد. با توجه به اين شرايط ميتوان گفت با ادامه يافتن حمايتهاي چين و روسيه، عملا دوري كره شمالي از آرمانهاي گذشتهاش امري به نسبت دور از ذهن مينمايد هرچند كه شايد در اموري همچون مذاكرات ۶ جانبه تغييراتي ايجاد شود.
ثالثا، نكته مهم آنكه صحنه بينالملل در جهتي پيش ميرود كه متحدان و دوستان آمريكا همچون اين كشور در انزواي مردمي قرار ميگيرند. حال كره شمالي با رويكرد به آمريكا شايد بتواند دستاوردهايي داشته باشد اما در نهايت هزينههاي سنگيني براي كره شمالي دارد، لذا با چارچوبهاي كنوني نظام بينالملل تغييري در نگاه منفي كره شمالي به آمريكا حاصل نميگردد. البته بايد در نظر داشت كه آمريكا از خلاء پيش آمده با مرگ «ايل» براي اعمال فشار بر كره شمالي و فروپاشي اين كشور از درون استفاده خواهد داد كه در قالب چماق و هويجها صورت ميگيرد.
به هر تقدير ميتوان گفت كه مرگ «ايل» در مرحله نخست تاثيراتي بر كره شمالي و نوع بازيگري بازيگران در صحنه اين كشور خواهد داشت اما در نهايت نميتوان تغييرات چنداني را در ساختار اين كشور مشاهده كرد به ويژه اينكه ساختار قدرت در اين كشور چندان تغييري نكرده و با محوريت ارتش روند گذشته را ادامه ميدهد. البته آمريكا براي به زانو درآوردن كره شمالي طرحهاي بسياري را اجرا ميكند كه ميتواند به ابعاد تنش ميان دو كشور و كل منطقه منجر شود.
اولا ،براساس اقدامات صورت گرفته از سوي «ايل» در ماههاي اخير «اون» پسر سومش به عنوان جانشين وي تعيين شده كه از سوي ارتش و مردم نيز مورد حمايت ميباشد. نكته مهم آنكه ارتش همچنان در كره شمالي در راس قدرت است، لذا اجازه تغييرات گسترده را نخواهد داد و مردم نيز براي دگرگوني در ساختار سياسي كشورشان تمايل چنداني نشان نميدهند.
ثانيا، در عرصه منطقهاي چين و روسيه دو متحد اصلي كره شمالي هرچند روابطي با آمريكا دارند، اما پذيرنده سلطه آمريكا بر كره شمالي نميباشند. آنها كره شمالي را سدي ميدانند كه ميتواند در برابر زياده طلبيهاي آمريكا ايستادگي كند. در مقابل كره شمالي نيز نگاه حمايتي به اين كشورها داشته و براي مقابله با آمريكا نيازمند آنها است. لذا تمايلي براي دوري از آنان ندارد. با توجه به اين شرايط ميتوان گفت با ادامه يافتن حمايتهاي چين و روسيه، عملا دوري كره شمالي از آرمانهاي گذشتهاش امري به نسبت دور از ذهن مينمايد هرچند كه شايد در اموري همچون مذاكرات ۶ جانبه تغييراتي ايجاد شود.
ثالثا، نكته مهم آنكه صحنه بينالملل در جهتي پيش ميرود كه متحدان و دوستان آمريكا همچون اين كشور در انزواي مردمي قرار ميگيرند. حال كره شمالي با رويكرد به آمريكا شايد بتواند دستاوردهايي داشته باشد اما در نهايت هزينههاي سنگيني براي كره شمالي دارد، لذا با چارچوبهاي كنوني نظام بينالملل تغييري در نگاه منفي كره شمالي به آمريكا حاصل نميگردد. البته بايد در نظر داشت كه آمريكا از خلاء پيش آمده با مرگ «ايل» براي اعمال فشار بر كره شمالي و فروپاشي اين كشور از درون استفاده خواهد داد كه در قالب چماق و هويجها صورت ميگيرد.
به هر تقدير ميتوان گفت كه مرگ «ايل» در مرحله نخست تاثيراتي بر كره شمالي و نوع بازيگري بازيگران در صحنه اين كشور خواهد داشت اما در نهايت نميتوان تغييرات چنداني را در ساختار اين كشور مشاهده كرد به ويژه اينكه ساختار قدرت در اين كشور چندان تغييري نكرده و با محوريت ارتش روند گذشته را ادامه ميدهد. البته آمريكا براي به زانو درآوردن كره شمالي طرحهاي بسياري را اجرا ميكند كه ميتواند به ابعاد تنش ميان دو كشور و كل منطقه منجر شود.