پس از اعلام جمعبندي مذاکرات هستهاي جمهوري اسلامي ايران و گروه۱+۵ و تصويب قطعنامهاي دراين زمينه در شوراي امنيت سازمان ملل يک نکته در معادلات هستهاي بيش از هر چيز به چشم ميآيد و آن مباحث مطرح در باب رفتار کنگره آمريکا در باب پذيرش يا رد برنامه اقدام مشترک ايران و ۱+۵ (برجام) ميباشد.
اکنون مباحث کنگره آمريکا در حالي سرخط رسانهاي جهان قرار گرفته که چند محور در آن مشاهده ميشود:
الف) مخالفت نمايندگان به ويژه سناتورهاي جمهوريخواه با برجام و در نقطه مقابل تقلاي کاخ سفيد و بزرگان طيف دموکرات براي تغيير نظر جمهوريخواهان.
ب) تاکيد بر لزوم آمدن آمانو مديرکل آژانس بينالمللي انرژي اتمي به کنگره و ارائه گزارش درباره توافق محرمانه ايران و آژانس.
حال اين سئوال مطرح ميشود که ريشه جنجالهاي جاري در کنگره آمريکا چيست؟ آيا واقعا اختلاف و تفاوت ديدگاه ميان کاخ سفيد و کنگره در باب توافق هستهاي وجود دارد و يا سياست تقسيم کار ميان طرفين برقرار است؟
بررسي آنچه در ساختار سياسي آمريکا ميگذرد نشانگر هر دو گزينه موجود است. نخست آنکه اين حقيقت را نميتوان ناديده گرفت که رقابتي انتخاباتي سخت ميان جمهوريخواه و دموکرات برقرار است. انتخابات سال آينده آمريکا در حالي برگزار ميشود که دموکراتها به رياست جمهوري اوباما دستاورد خاصي در عرصه سياست داخلي و خارجي نداشته به گونهاي که حتي دموکراتها براي کسب راي، سياست عبور از اوباما را اجرا و به انتقاد از سياستهايش ميپردازند. مسئله توافق هستهاي در حالي که کاخ سفيد ادعا دارد با اين اقدام امنيت را به جهان بازگردانده ميتواند از يکسو مولفهاي براي تحقق روياهاي اوباما براي خود بزرگبيني و نمايش چهره رئيسجمهوري سنتشکن همرديف جرجواشنگتن و نيکسون باشد که حلقه تکميلي آن رويکرد وي به کوبا است.
از سوي ديگر دموکراتها با اين مولفه به کسب آراء مردم اميدوارتر ميشوند. در نقطه مقابل جمهوريخواهان در رقابت انتخاباتي، مخالفت با اين توافق را مولفهاي براي مقابله با سياستهاي انتخاباتي دموکراتها ميدانند. جمهوريخواهان در حالي به دنبال کسب حمايتهاي لابيهاي صهيونيستي و عربي مخالف توافق هستند که همزمان برآنند تا سهم قابل توجهي در به نتيجه رسيدن توافق داشته باشند تا از اين برگه برنده براي انتخابات برخوردار شوند.
به عبارتي جمهوريخواه و دموکرات برجام را مولفه مهم انتخاباتي ميدانند و هر کدام برآنند تا آن را به نفع خود مصادره نمايند. براين اساس درگيري کاخ سفيد و کنگره و نيز اختلافات دموکرات و جمهوريخواه در قبال برجام را نميتوان برگرفته از نگاه مثبت و يا منفي يکي از آنها در قبال ايران دانست بلکه برگرفته از تحولات سياست داخلي آمريکا و رقابتهاي انتخاباتي است چنانکه وندي شرمن مسئول تيم هستهاي آمريکا نيز صراحتا ميگويد آنچه در کنگره ميگذرد برگرفته از بازيهاي انتخاباتي است.
نکته دومي که در باب شرايط کنگره مورد توجه است حس قدرتطلبي و يکجانبهگرايي آمريکاييها است. آنها همواره برآنند تا خود را وراي قوانين و نهادهاي جهان بدانند که اعمال تحريمهاي يکجانبه عليه کشورها، انجام جنگ بدون مجوز سازمان ملل مانند جنگ عراق، ارائه گزارشهاي حقوق بشري عليه کشورها و راي شوراي حقوق بشر سازمان ملل، حمايت از رژيمهاي ديکتاتور و ضدبشري نظير رژيم صهيونيستي و عربستان و... از جمله اين رفتارها است.
تاکيد کنگره بر گزارش دادن آمانو مديرکل آژانس بينالمللي انرژي اتمي در کنگره آمريکا را ميتوان در اين چارچوب دانست تحقير ساختن ساير کشورها و نهادهاي بينالمللي و القاي قدرت برتر بودن آمريکا که هر اقدامي وراي قانون را ميتواند انجام دهد، هدف نهايي اين اقدام است.
آمريکا با اين اقدام عملا استقلال و جايگاه جهاني آژانس را هدف قرار داده و آمانو با حضور در کنگره و تن دادن به اين امر حيثيت آژانس را برده و ميخي ديگر بر تابوت آژانس مي كوبد كه بر خيل كشورهاي متقاضي خروج از آژانس خواهد افزود.
نکته بسيار مهمي که در باب تحولات کنگره آمريکا در قبال برجام مشاهده ميشود نقاط اشتراک کلماتي آنان با سران کاخ سفيد است. آنچه سناتورها تاکيد دارند آن است که ايران حق داشتن توان دفاعي و موشکي ندارد، نقش ايران در منطقه بايد تغيير کرده و ايران در کنار دوري از مقاومت بايد در چارچوب منافع غرب در منطقه رفتار نمايد، حذف ارزشها و برندهاي جهاني ملت ايران از جمله مرگ بر آمريکا و مرگ بر اسرائيل که به گفتماني جهاني مبدل گرديده در کنار تبديل شدن ايران به کشور تسليم شونده در برابر خواستههاي و غرب و... اساس مواضع اعضاء کنگره را تشکيل ميدهد.
هر چند که آنان چگونگي اعمال محدوديتهاي هستهاي عليه ايران را مطرح ميسازند اما عمده مواضع آنان در باب ارزشها و اصول مقاومتي ملت ايران و نظام اسلامي است. مقامات کاخ سفيد نيز تقريبا روند مشابهي دارند چنانکه جانکري وزير امور خارجه آمريکا مرگ بر آمريکا را شعاري احمقانه عنوان کرده و تاکيد ميکند فشار بر ايران براي تغيير رفتار در منطقه و همسو شدن آن با مطالبات آمريکا ادامه مييابد. مطالباتي که نتيجه آن حذف جايگاه جهاني ايران به عنوان الگوي مقاومت و مبارزه با استکبار و نمايش چهرهاي شکست خورده و تسليم شدن از آن براي جهانيان است.
اوباما نيز با ادعاي مقابله با رفتارهاي بيثباتکننده ايران در منطقه، بر فروش تسليحات به کشورهاي عربي و حمايت از رژيم صهيونيستي تاکيد ميکند. جالب توجه آنکه اوباما حمايت ايران از عراق، سوريه و حزبالله در مقابله با تروريسم و حمايت از فلسطين در مقابله با رژيم کودککش صهيونيستي را بيثباتسازي منطقهاي ايران و حمايتهاي همهجانبه خود از رژيم کودککش صهيونيستي و آلسعودي که دستش به خون هزاران انسان بيگناه مردم منطقه به ويژه مردم يمن آغشته است و نيز حمايت از داعش در برابر ارتش عراق و سوريه را امري مشروع و مجاز عنوان ميدارد.
نکته مهم آن است که آمريکاييها در باب وضعيت اقتصادي ايران دچار اشتباه محاسباتي و توهم گرديده و گمان ميکنند که ايران به دليل مسائل اقتصادي به هر توافقي تن خواهد داد. لذا برآنند تا با هوچيگري در کنگره و القاي احتمال تصويب نشدن برجام، جمهوري اسلامي را به امتياز دادن سوق دهند. به عبارتي آنها آنچه را که در باب هستهاي و منطقه نتوانستهاند در متن برجام به دست آورند برآنند تا با هوچيگري در کنگره کسب نمايند.
اين امر لازم به ذکر است که کنگره و کاخ سفيد به خوبي از عواقب رد برجام در کنگره آگاهند و ميدانند که رد برجام يعني متهم شدن آمريکا به عامل برهمزننده توافق که به اعتراف خود جانکري به انزواي جهاني و فرو ريختن تمام تحريمهاي ضدايراني از سوي ساير کشورها منجر ميشود.
و نکته پاياني آنکه آمريکاييها همچنان سياست تحريم و فشار را در قبال ايران اجرا ميسازند و به حربههاي مختلف برآنند تا ساختار تحريمها را حفظ نمايند. ايجاد ترديد در باب به نتيجه رسيدن بر جام، تاکيد بر باقي ماندن گزينه نظامي روي ميز، اعلام مخالفت کنگره با لغو تمام تحريم و باقي ماندن تحريمهاي غيرهستهاي، تاکيد آمريکاييها بر تروريست بودن ايران و در مجموع، آنچه درکنگره و کاخ سفيد عليه ايران مطرح ميگردد، داراي يک هدف واحد است و آن اينکه امنيت سرمايهگذاري در ايران وجود ندارد و کشورها از جمله اروپاييها نبايد به سمت ايران گام بردارند.
اين امر زماني آشکارتر ميشود که رسانههاي آمريکايي نيز در مقالات و نوشتارهاي متعددي سفر مقامات اروپايي به ايران و صف کشيدن اروپاييها براي ورود به اقتصاد ايران را امري نادرست و پرهزينه عنوان دارند. به عبارت آنچه که امروز در کنگره و کاخ سفيد ميگذرد اجراي ابعاد جديدي از سياست تحريم اقتصادي است در حالي که در ظاهر ادعاي آمادگي آمريکا براي لغو تحريمها و حتي رويکرد تعاملي با ايران در منطقه را مطرح ميسازند.