اين روزها فضاي رسانهاي جهان را با يک محور اصلي ميتوان ديد و آن درگيريهاي اوباما رئيسجمهور آمريکا با کنگره و جمهوريخواهان است. اوباما به طور متوسط هر روز با برگزاري نشست خبري مصاحبه با رسانهها و يا تشکلهاي مردمي و سياسي و حضور در مراکز دانشگاهي (دانشگاه واشنگتن) درباره مذاکرات هستهاي جمهوري اسلامي ايران و گروه ۱+۵ و لزوم تصويب برجام در کنگره سخن ميراند.
سخنان وي در حالي با متهمسازي ايران به عنوان عامل بيثبات کننده منطقه، رنگ و بوي ايرانهراسي دارد که در ادبيات گفتاري وي و البته جانکري وزير خارجه آمريکا چند کليد واژه مشاهده ميشود.
الف) وي در حالي برجام را بهترين گزينه معرفي کرده که از يک سو ادعا دارد كه برجام براي آمريکا دستاورد دارد و از سوي ديگر دستاوردهاي بسياري براي ايران مطرح ميسازد در حالي كه تاکيد ميکند جمهوريخواهان مخالف برجام مانند تندروهاي در ايران هستند که پذيرنده اين توافق نيستند. نکته قابل توجه آنکه اوباما و کري زماني که ميخواهند جمهوريخواهان مخالف برجام را برابر با تندروهاي مخالف توافق در ايران عنوان دارند از دستاوردهاي عظيم اقتصادي و هستهاي برجام براي ايران ميگويند.
ب) سران کاخ سفيد از جمله اوباما و کري بارها ادعا کردهاند که رد برجام در کنگره به تضعيف جريان اصلاحات و دولت آقاي روحاني و تقويت تندروها در ايران منجر ميشود که در انتخابات ايران نتيجهاي مغاير با خواست آمريكا را به همراه خواهد داشت. آنان در مواضع خود چنان القاء ميسازند که برخي جريانهاي داخلي ايران همسو با آمريکا و خواستههاي آن هستند و آمريکا بايد به تقويت آنان بپردازد.
اوباما در سخناني ميگويد همه ايرانيها مرگ بر آمريكا نميگويند و صرفا تندروها هستند كه اين شعار را سر ميدهند. جالب توجه آنکه انگليسيها نيز وارد اين عرصه شدهاند چنانکه هاموند وزير خارجه انگليس در مصاحبه با الشرق الاوسط ادعا ميکند در ايران دو جريان وجود دارد يکي اصلاحات و ديگري تندروها و انگليس اميدوار به افزايش قدرت اصلاحات در برابر تندروها است. نوع گفتمان آمريکاييها و انگليسيها نشان ميدهد که آنها برنامهاي هماهنگ و از پيش طراحي شده در قبال ايران دارند که در عرصه رسانهاي و تبليغاتي در حال اجرا ميباشد.
ج) اوباما و کري در تمام سخنان خود يک کليد واژه مهم ديگر نيز دارند و آن اينکه رد برجام زمينهساز جنگ خواهد شد. آنها بر اين ادعايند که دو گزينه بيشتر وجود ندارد يا تاييد برجام و يا جنگ. آنها جنگ عراق را به عنوان شاهد مثال مورد تاييد و برجستهسازي قرار ميدهند.
حال اين سوال مطرح ميشود که هدف اوباما از برجستهسازي اين مفاهيم چيست و در وراي ادبيات گفتاري خود که تقريبا هر روز تکرار ميشود، چه اهدافي را پيگيري ميکند؟
۱- اوباما تلاش بسيار دارد تا خود را همرديف شخصيت هاي بزرگ و مطرح آمريکايي نشان دهد تا به نوعي در تاريخ آمريکا ماندگار شود. وي در اين عرصه نيز سنتشکنيهايي نظير رويکرد به کوبا داشته در حالي که همزمان چارچوب راهبردي آمريکا يعني عدم امتيازدهي به آنچه دشمنان آمريکا ناميده ميشود را نيز مد نظر دارد و بيشتر رفتارهاي تبليغاتي و اقدامات نمادين دارد؛ چنانکه در قبال کوبا نيز همچنان از لغو تحريمها خودداري و اقدامات ظاهري نظير بازگشايي سفارتخانه دو کشور و آزادي سفر گردشگران آمريکا به کوبا صورت داده است.
اوباما با ايجاد فضاي رسانهاي در برابر مخالفان برجام سعي دارد تا چهره يک مبارز براي آنچه تحقق امنيت جهاني و مقابله با جنگ جديد را از خود به نمايش گذارد تا ضمن کسب راي براي دموکراتها، بر محبوبيت مردمي خود بيفزايد. لازم به ذکر است آمريکاييها اوباما را بدترين رئيسجمهور آمريکا در چند دهه اخير ميدانند. اوباما با اين رفتار سعي دارد تا خود را تنها فرصت ايران براي مذاكره معرفي نمايد تا به زعم خود از اين فضاي رواني براي امتيازگيري از ايران بهرهبرداري كند.
۲- سياست ايجاد شکاف و دو دستگي در جامعه ايران سياست هميشگي غرب است که در دوران مذاکرات به شدت آن را پيگيري ميکردند. انسجام ملت ايران و نيز تدابير نظام به ويژه رهنمودهاي رهبر معظم انقلاب اين سناريو را با شکست مواجه ساخت.
کشورهاي غربي به ويژه آمريکا و انگليس با ادبياتسازي جديد در فضاي سياسي کشور در قالب تندرو و اصلاحات و ادعاي گرايش و رضايت غرب از اصلاحات، برآنند تا فضاي سياسي واجتماعي کشور را غبارآلود و به سمت دو دستگي سوق دهند. جالب توجه آنکه اوباما با ادعاي مقابله با تندروهاي کنگره واژگاني همچون تظاهرات مردم آمريکا در برابر تندروها و لزوم مقابله اجتماعي با تندروها را به کار ميبرد که هدف اصلي آن اجراي بعد جديدي از جنگ نرم عليه ايران است. آمريکاييها و انگليسيها با اين فضاسازي طرح برهم زدن نظم اجتماعي ايران و به نوعي تکرار ابعاد جديد فتنه ۸۸ را در پيش گرفتهاند که بيداري جريانهاي سياسي و گرفتار نشدن آنان در اين بازي، راهبردي مهم براي مقابله با جنگ نرم جديد غرب است.
نکته بسيار مهم آنکه آمريکاييها با برجستهسازي گزينه نظامي در صورت رد برجام به دنبال ايجاد فضاي تشويش و ارعاب در کشور هستند تا به زعم خود با ايجاد فضاي ناامني ضمن حفظ فضاي شرطي بودن بازار و اقتصاد ايران به روند مذاکرات هستهاي، از فشار مردمي و جهاني به ايران براي پذيرش زيادهخواهيهاي خود بهره گيرند. به عبارتي اوباما مسئله گزينه نظامي در صورت عدم تصويب برجام را مولفهاي براي ايجاد فضاي غبارآلود در داخل ايران مطرح ميسازد در حالي که در ظاهر ادعاي هشدار به کنگره را سر ميدهد.
۳- آنچه در سخنان اوباما و کري مشاهده ميشود داراي چند محور مشخص است. ايرانهراسي به بهانه تهديد منطقهاي بودن و هراس رژيم صهيونيستي و کشورهاي عربي از ايران و اينکه آمريکا تهديد هستهاي ايران را به طرف ساخته، بيان مسائل سياسي در تقابل ميان کنگره و کاخ سفيد در چارچوب برجام و رفتارهاي منطقهاي ايران، تاکيد بر گزينه نظامي در صورت رد برجام، اساس اين فضاسازي است.
نکته مهم آن است که آمريکاييها با اين هوچيگريها و فضاي رسانهاي به پنهانسازي ابعاد فني و حقوقي برجام و تعهدات ۱+۵ ميپردازند. به عبارتي آنها با متهمسازي ايران به تهديد هستهاي بودن و نيز بزرگنمايي تقابل کنگره و کاخ سفيد، مسائل فني و اصولي برجام و مجموع اقداماتي که ۱+۵ بايد در قبال ايران انجام دهد را به حاشيه برده و امور حاشيهاي را جايگزين آن ميسازد.
آمريکاييها در فضاي رسانهاي و افکار عمومي جهاني برآنند تا تعهدات را صرفا يک جانبه از سوي ايران عنوان و چنان وانمود سازند که اقدامات اوباما براي تصويب برجام در کنگره و عدم رويکرد تلاش وي براي آنچه عدم سوق يافتن جهان به گزينه نظامي مينامند، امتيازي بزرگ است که آمريکا به ايران ميدهد و در ازاي آن جمهوري اسلامي بايد به خواستههاي هستهاي و غيرهستهاي و منطقهاي غرب که در برجام نيامده و غرب به دنبال اجراي آن در ساختاري حاشيهاي است، تن دهد.
ادعاي دوري اوباما از گزينه نظامي در حالي برجسته ميشود که در لابهلاي سخنان اوباما و کري، دليل عدم گرايش آنان به گزينه نظامي آشکار است و آن اينکه پاسخ ايران چنان کوبنده است که تمام منافع آمريکا در منطقه را برهم زده و ماهيت رژيم صهيونيستي را نابود خواهد کرد. بر اين اساس ادعاي دوري اوباما از گزينه نظامي نه از روي دلسوزي و مهرباني وي با ملت ايران، بلکه به دليل عدم جرات آمريکا به گزينه نظامي است ولاغير.
در نهايت در باب آنچه در قبال رفتار اوباما و کري ذکر شد ميتوان گفت که آنان در کنار تقلا براي بهرهگيري از برجام براي مسائل انتخاباتي به دنبال اجراي ابعاد جديدي از جنگ نرم عليه ايران هستند که محور آن را دو دسته کردن فضاي سياسي و اجتماعي کشور تشکيل ميدهد.
تاکيد تمام جريانهاي سياسي بر داشتن ديدگاه واحد در مقابله با دخالتهاي آمريکا و عدم رويکرد به سياسي کردن مذاکرات هستهاي و تاکيد بر ملي بودن آن، راهکار اصلي براي مقابله با اين سناريوي آمريکا است که فرياد يکپارچه ملت و سياسيون در قالب شعار مرگ بر آمريکا، شعاري وحدتبخش و پاسخي قاطع به تفرقهافکنيهاي آمريکا و انگليس است.