* جان پرچم جانهای ما فدای تو بشکند آن دست که آتش زد به سیمای تو * دانی از چه رو این همه دشمنداری ریشه در سپهر و نشان تمدنداری * ما برای حفظ تو جانها دادهایم کلاهدوز و جهان آرا و صیادها دادهایم * در شور شرقت شوشتریها شهد شهادت نوشیدند در غروب غربت کاظمیها سبد سبد گل چیدند * بعد خوزستان و کردستان و سیستان شعلهور شد آتش فتنه و توطئه در قلب تهران * برای حفظ حرمتت حتی در پاسداران پر میکشد شهیدی از کاروان شهیدان * گرچه افتادی از دست شایسته سردار همدانی قامتت بلند است به دست مالک اشتر کرمانی * ما که نداریم ترسی از عربده دشمنان روزنهی نفوذ است شعبده برخ دوستان * بعد این همه حیله و تزویر اَبَر شیطان بشکنید پیمانهی صلح اهریمنان * آه پرچم جانهای ما فدای تو بشکند آن دست که آتش زد به سیمای تو تخلص؛ «هادی کردستانی»