فیلم «مغزهای کوچک زنگ زده» با ایدئولوژی و نگرههای اجتماعی نگارنده همسو نیست. با پیش فرضهای ایدئولوژیک نگارنده، قضاوت کردن در مورد فیلم سیدی، به گفتن عبارات و پاراگرافهایی منجر میشود که نتیجهگیری مخاطب از متن بلاهت نگارنده خواهد بود و در نتیجه به ستایش فیلمساز از جانب خوانندگان خواهد انجامید.
کمی شهامت و جسارت در نقد لازم است و باید نوشت فیلم «مغزهای کوچ زنگ زده» علی رغم اینکه با نگره نگارنده همخوان نیست، اما فیلم استخوانداری است.
فیلم سیدی، اثر به شدت سیاهی است، خیلی سیاهتر آنچه در سینمای ایران ترسیم شده و به عبارت دیگر میتوان گفت که سیاهترین و خشنترین فیلم سینمای ایران است که مولفش کنار سیاهی نمیایستند و چند عکس کارت پستالی بگیرد، بلکه کارگردان با انتخاب میزانسنهای جذاب نمایشی و شخصیتپردازی دقیق، سیاهی را به چالش میکشد. متاسفانه در سالهای اخیر دو مبحث سیاهنمایی و نقد سیاهی بشدت خلط شده است.
فیلم سیدی اثر بسیار خشنی است اما مرکزیت کاراکتر شاهین و دنبال کردن این شخصیت و حتی انتخاب او به عنوان دانای کل و حتی تغییر رویهاش پس از دستگیری برادرش شکور (فرهاد اصلانی) به نقد خشونت میپردازد.
فیلم در مورد بیقانونی است اما بر خلاف سنت رایج فیلمهایی از این است، قانون بدمن فیلم نیست حتی در نیمه پایانی فیلم شاهین برای دستگیری همکار کودک دزد شکور دست به دامان قانون میشود.
مهمترین موضوع برجسته فیلم این است که فیلم اندازه نگاه میدارد. با توجه به ساختار فیلم، روایت موقعیت بسیار خوبی برای آگراندیسمان واقعیت دارد اما به محض دستگیری شکور، سیدی برشی از رویدادهای واقعی خبری را چاشنی فیلم میکند. هر چند تعمیم به واقعیت میتواند به مغزهای کوچک زنگ زده آسیب برساند اما کارگردان تعمدا با نمایش واقعیت، به مخاطبش این پیام را منتقل میکند که همه آنچه در فیلم میبیند، اغراق شده نیست و صادقانه به مخاطب القا میکند قصد دروغگویی ندارد.
با اینکه استناد خبری در فیلم پخش میشود، در مورد قضیه قتل شعله، فیلم چهارچوبی را در فضای حاشیه شهری تعریف کرده که تعمیمپذیر به فضای عمومی جامعه ایرانی نیست و تنها تعمیم پذیر به همان چارچوب زیستی حاشیهنشین است، در حالیکه خانه پدری فیلمی تعمیمپذیر حتی به فرهنگ و تاریخ ایران است.
فیلم سیدی به دلیل تاکید بر روابط سنتی و خانوادگی و تمایل رقابت دو برادر برای فعالیت در تولید و توزیع موادمخدر یادآور فیلم ابد و یک روز است. این یادآوری نقصانی برای فیلم سیدی نیست. تطبیق هر دو فیلم به رستگاری «مغزهای کوچک زنگ زده» منجر خواهد شد چون جهان محدود ابد و یک روز عصیانپذیر نیست و همه کاراکترها بنده فضایی انفعالی هستند، حتی سمیه (ابد و یک روز) باید سرنوشت خود را در چنین فضایی بپذیرد. در جهان ابد و یک روز رستگاری غیرممکن است اما شاهین قصد رستگاری دارد و از بنبستهای جامعه محدودش اطرافش عبور میکند.
فیلم ابد و یک روز در معرض انگ سیاهنمایی قرار میگیرد چون موضع محسن و مرتضی انفعالی است و رستگاری ممکن نیست اما شاهین به یک رستگاری فردی میرسد و مرزهای اهورایی و اهریمنی را پیدا میکند و قصد رهایی از اهریمن را دارد.
«مغزهای کوچک زنگ زده» درباره یک حاشیه شهری پر جرم و جنایت است از نگاه یک جنایتکاری که تاکنون مرتکب جنایت نشده است.در واقع آنچه فیلم را جذاب میکند این است که ما فیلمی میبینیم درباره جرم و جنایت و زوال جرم و جنایتکار.
«مغزهای کوچک زنگ زده» هومن سیدی، محتوا زده و فرمزده نیست. مشکل عمده سینمای ایران، گم شدن مرزها فرمیک و محتوایی است و مهمترین شاخصه فیلم سیدی، حد معین و مشخص فرم و محتواست. تسنیم